وقتی به ” محتوای شناخت” اشاره می‌کنیم ، منظورتان سیستم پردازش اطلاعات دانشی است . همان اطلاعاتی که در حافظه ذخیره شده اند یا در حال حاضر در هشیاری جریان دارند . باورها را می توان بخشی از این کتابخانه ی اطلاعات با دانش تلقی کرد.

 

وقتی به “فرایندها” اشاره می‌کنیم ، منظومان اعمالی است که افراد از آن ها برای کسب دانش و یادگیری دانش جدید استفاده می‌کنند . با بهره گرفتن از استعاره ی کتابخانه ، فرایندها را می توان به جستجوی کتاب ، تعیین موقعیت آن در کتابخانه ، مطالعه ی کتاب و استفاده از اطلاعات آن برای تغییر اعمال ، افکار با دانش تشبیه کرد . فرآیندها ، باعث ارتباط دانش (باورها) با پیامدهای هیجانی و رفتاری می‌شوند . این فرایندها تعیین می‌کنند که تجارب چه اثری بر دانش بگذارند.

 

ما در درمان فراشناختی مستقیماً کاری به دانشی مانند این باور که ” من آدم بی ارزشی هستم” نداریم و تنها به فرایندهایی می پردازیم که چگونگی استفاده از دانش را تعیین می‌کنند . برای برداشتن این گام مهم می‌توانیم به طور منطقی فرض کنیم که فکر می‌کنیم و به آن ایمان داریم ، از فعالیت فرایندها حاصل می‌شوند . در واقع ، این افکار ، محتوا نیست ، بلکه نتیجه ی فرایند استفاده از محتوا است . حالت هایی که بیماران “بد و ناخوشایند” تلقی می‌کنند ( برای مثال ، احساس بی ارزشی” یا ” احساس به وقوع پیوستن قریب الوقوع حمله قلبی”) ‌به این دلیل پدیدار می‌شوند که آن ها دائماً خودشان را درگیر این فرایندها می‌کنند و به ایجاد و تداوم چنین اطلاعات معیوبی دامن می‌زنند .

 

فراشناخت درمانی بر این نکته تأکید می‌کند که برای کمک به بیمار جهت قضاوت گری صحیح ، باید فرایندهای شناختی ( سبک های تفکر ، الگوهای توجهی) و راهبردهای خاص او برای استفاده از اطلاعات درونی را تغییر داد.

 

۲-۲ -۴-۳-پیاده سازی عملی[۴۱] مدل A-M-C

 

درمانگر پس از غربال گری تشخیصی ، در مرحله ی سنجش با بهره گرفتن از مدل A-M-C به عنوان اساس کار ، درباره ی ماهیت سندرم شناختی – توجهی ، باورهای فراشناختی و علایم به برداشتی اولیه دست پیدا می‌کند . درمانگر معمولاً این فرایند را با کاوش درباره ی هیجان ها و علایم مزبوط © در یک چارچوب زمانی جدید و مناسب ، شروع می‌کند . چارچوب زمانی مناسب برای این کتوش حداقل دو هفته ی گذشته است . می توان از سوال های زیر برای کاوش هیجان ها استفاده کرد :

 

۲-۲-۴-۴- پیامدهای هیجانی ©

 

    1. در طی دو هفته ی گذشته خلق و اضطراب شما چطور بود ؟

 

    1. متوجه چه علایم جسمی در خودتان شدید؟

 

    1. متوجه چه تغییراتی در رفتارتان شدید؟

 

  1. آیا افکاری به ذهن تان خطور کرد که به خودتان آسیب بزنید؟ (اگر این خطر وجود دارد ، سنجش خطر و اقدامات پیشگیرانه در اولویت قرار دارند.)

وقتی که ویژگی های پاسخ های هیجانی و رفتاری کاملاً مشخص شدند . برآورد نرخ های پایه ی این رفتارها و علایم هیجانی اولویت پیدا می‌کند . مخصوصاً درمانگر باید به کاوش درباره ی فروانی و مدت زمان این عوامل بپردازد . فرایند پرسشگری درباره ی عوامل برانگیزاننده علایم باید به گونه ای پیش بروند که وقایع فعال ساز (A) را نیز در بر گیرد . رویکرد فراشناختی توجه ویژه ای به وقایع فعال ساز درونی دارد :

 

۲-۲-۴-۵- وقایع فعال ساز درونی (A)

 

    1. چه موقعیت هایی حال شما را بدتر کرد ؟

 

    1. در آن لحظه چه افکاری به ذهن تان خطور کرد یا چه احساسی را تجربه می کردید ؟

 

    1. به آخرین باری که هیجان افسردگی یا اضطراب را تجربه کردید را تجسم کنید . چه چیزی باعث شد شما این احساس را تجربه کنید ؟ اولین فکر یا احساسی که تجربه کردید را به خاطر دارید ؟

 

  1. آیا در طول این مدت ، گاهی اتفاق افتاد که بیشتر درگیر اندیشیدن به مشکل تان شوید ؟ آخرین بار چه فکری شما را وادار ‌به این کار کرد ؟

درمانگر در فرایند جستجوی واقعه درونی ، به دنبال فکر منفی است که نشانه ی خاصی ندارد و یا توسط احساس ها ، موقعیت ها یا هیجان ها فعال می شود . نکته ی مهم این است که درمانگر باید به دنبال برانگیزاننده ای باشد که قبل از شروع تفکر تکراری ، مقابله با توجه به تهدید ، پدیدار گشته است . وقتی که درمانگر به واقعه ی درونی (مثل اولین فکر در زنجیره ی نگرانی) پی برد ، آنگاه با طرح سوال های خاصی به ماهیت سندرم شناختی – توجهی و فراشناخت واره های مرتبط پی می‌برد .

 

۲-۲-۴-۶- سندرم شناختی – توجهی و فراشناخت واره ها (M)

 

    1. وقتی این تجربه را کردید ، تفکر شما چه تغییری پیدا کرد ؟

 

    1. آیا نگران بودید یا زیاد به مسایل فکر می کردید ؟ آخرین بار نگرانی یا افراط اندیشی[۴۲] شما چقد طول کشید؟

 

    1. آیا شما بیشتر به چیزهایی توجه داشتید ، که ناراحت تان می کرد ؟ چطور این کار را می کردید ؟

 

    1. آیا برای کنترل احساسات تان دست به اقدامی می زدید ؟ چه کار می کردید ؟

 

    1. آیا برای تغییر افکار خود دست به اقدامی زدید ؟ چه کار کردید ؟

 

    1. آیا تلاش کرید به مسایل خاصی فکر نکنید یا از فکر کردن به برخی مسایل اجتناب کنید ؟

 

    1. نگران یا اندیشناکی چه مزایایی دارد ؟ می توانید به مزایای آن ها اشاره کنید ؟

 

    1. معطوف کردن توجه به افکار یا احساس ها چه فوایدی در بردارد ؟ می توانید به فواید آن ها اشاره کنید؟

 

    1. آیا معطوف کردن توجه به تهدید به شما کمک می‌کند ؟

 

    1. اگر افکار و هیجان های خود را کنترل نکنید ، چه اتفاقی می افتد ؟

 

    1. اگر احساس شما (یا تفکر شما) به همین شکل ادامه پیدا کند ، بدترین اتفاق ممکن چیست ؟

 

  1. چقدر برافکار افسرده ساز و نگران کننده ی خود کنترل دارید ؟

معمولاً این سوال ها برای دستیابی به نمای اولیه ای از سندرم شناختی – توجهی و باورهای فراشناختی مثبت و منفی کفایت می‌کنند . .با این حال ، لازم است که در برخی موارد سطح عواطف بیمار تعدیل شود تا به اطلاعات ضروری دست پیدا کنیم . برای دستیابی ‌به این هدف ، آزمون های سنجش رفتاری بسیار کمک کننده است .

 

۲-۲- ۵-آزمون سنجش رفتاری در اضطراب

 

اگر سوال های مطرح شده فوق قادر به شناسایی ویژگی های کامل سندرم شناختی – توجهی نباشد ، احتمالاً چارچوب زمانی سوال ها برای دستیابی به هیجان (مثلاً اضطراب) کافی نبوده است . اگر زمان را بیش از دو هفته در نظر بگیریم ، ممکن است مفید واقع شود ، اما این کار باعث می شود بیمار نتواند وقایع را به یاد بیاورد . گاهی اوقات بیمار به خوبی توانسته است با اجتناب خود ، از پس موقعیت های اضطراب برانگیز برآید و به همین دلیل نمی تواند واقعه ی فعال ساز را به یاد بیاورد . در چنین مواردی استفاده از آزمون سنجش رفتاری[۴۳] (BATs) به همراه سوال های از جنس سوال هایی که در بخش قبلی مطرح شدند ، توصیه می شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...