کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



علمی

عملی

پیشینه علمی

تئوری تصمیم، مطالعات سازمان

توسعه سازمانی و مدیریت استراتژیک

نظریه یادگیری سازمانی، سازمان را به مثابه یک سیستم باز صاحب اندیشه و زنده در نظر می گیرد. با تاکید بر این نکته که سازمانها مانند ذهن انسانها برای تطبیق با شرایط محیطی متحول، متکی به دریافت بازخوردند، سازمان ها درست مانند حیوانات باهوش تر و انسان ها از تجربه درس می گیرند و درگیر فراگردهای ذهنی پیچیده ای مانند «پیش بینی، شناسایی، تعریف، طراحی و حل مساله» می شوند. حاصل یادگیری سازمان، بیش از حاصل یادگیری انفرادی مجموعه اجزای آن است، یعنی حاصل یادگیری کل سازمان، از جمع یادگیریهای انفرادی و مجزای بخش های تشکیل دهنده آن بیشتر است. (رضائیان، ۱۳۸۰).

آرگریس و شون (۱۹۷۸) سه نوع یادگیری سازمانی و یا به تعبیر دیگر، سه سطح یادگیری را به شرح زیر توصیف کرده اند:
یادگیری تک حلقه ای[۸۴]: یادگیری تک حلقه ای یا یادگیری سازگار شونده[۸۵] پایین ترین سطح یادگیری است که بر بهبود وضع فعلی متمرکز است (کامینز و ورلی، ۱۳۸۵). این یادگیری زمانی اتفاق می افتد که در بستر هدف ها و سیاست های جاری سازمان، خطاها کشف و اصلاح شوند (یار احمدی، ۱۳۸۷). این سطح از یادگیری رایج ترین شکل از یادگیری در سازمان ها است و اعضا را قادر می سازد تا خطاها را کاهش داده و شکاف میان شرایط فعلی و ایده آل را کم کنند. این نوع یادگیری سبب تغییرات تدریجی در شیوه کار سازمان ها می شود (کامینزو ورلی، ۱۳۸۵). سنگه از یادگیری تک حلقه ای، با عنوان یادگیری انطباقی، فایول و لایلز با عنوان یادگیری سطح پائین و میسون با عنوان یادگیری غیر استراتژیک نیز نام می برند.
یادگیری دو حلقه ای[۸۶]: هدف از یادگیری دو حلقه ای، یا یادگیری سازنده[۸۷] تغییر دادن وضع فعلی است. این یادگیری در سطحی مجردتر از یادگیری تک حلقه ای رخ می دهد. زیرا اعضا نحوی تغییر مفروضات فعلی و شرایطی را که بر یادگیری تک حلقه ای حاکم است را یاد می گیرند (کامینز و ورلی، ۱۳۸۵). این سطح از یادگیری زمانی اتفاق می افتد که سازمان خطاها را کشف و اصلاح می کند و هنجارها، رویه ها، سیاست ها و هدف های موجود را زیر سوال می برد وبه تعدیل و اصلاح آن ها می پردازد (یار احمدی، ۱۳۸۷). این سطح یادگیری، زمانی که وضعیت فعلی به صورت بنیادین بر هم می خورد، سبب تغییر دگردیس کننده
می شود. به عبارت دیگر، آن دسته از رفتارهای سازمانی است که بر تغییر ارزش ها و اهداف موجود متمرکزند و شامل تحویل رادیکال در ساختار، فرهنگ و رویه های عملیاتی سازمان است (کامینز و ورلی، ۱۳۸۵). سنگه از یادگیری مولد، فایول و لایلز، با عنوان یادگیری سطح بالا، و میسون با عنوان یادگیری استراتژیک نیز نام می برند.
یادگیری سه حلقه ای: بالاترین سطح یادگیری سازمانی، یادگیری سه حلقه ای، یا یادگیری ثانویه[۸۸] نام دارد و زمانی اتفاق می افتد که سازمان ها یاد بگیرند چگونه یادگیری تک حلقه ای و دو حلقه ای را اجرا کنند (یار احمدی، ۱۳۸۷). یادگیری سه حلقه ای شامل نحوه یادگیری است (کامینز و ورلی، ۱۳۸۵). اگر سازمان ها آگاه نباشند که یادگیری باید اتفاق بیفتد، دو شکل یادگیری اولیه نیز صورت نمی گیرد. این بدان معنی است که آگاهی از سبک ها و فرآیندها و ساختاری های یادگیری پیش نیاز ارتقای یادگیری است. به عبارت دیگر، در این سطح یادگیری بر خود فرایند یادگیری متمرکز است و به دنبال بهبود نحوه یادگیری تک حلقه ای و دوحلقه ای در سازمان است (کامینز و ورلی، ۱۳۸۵). بارگین (۱۹۹۵) بیان می دارد که با یادگیری سه حلقه ای، یک سازمان، حداقل به همان اندازه که خود را با محیطش تطبیق می دهد، می تواند آن را خلق کند . این امر در توانایی سازمان برای ایجاد شرایطی که در آن عمل می کند و یا روابطش با این شرایط، منعکس می شود. بنابراین تنها در این سطح یادگیری است که مفهوم سازمان یادگیرنده می تواند به طور کامل ظاهر شود، زیرا تنها در این سطح است که می توان تفسیرهای تجربیات موجود و تفسیرهای سنتی و فهم مدیریت افراد و کار سازمان ها را به چالش کشانید. از یادگیری سه حلقه ای به عنوان «فرا یادگیری» نیز نام برده اند. در این سطح سازمان ها یاد می گیرند (یار احمدی، ۱۳۸۷).
اصول سازمان یاد گیرنده
سازمان های یادگیرنده دارا اصولی هستند. پیتر سنگه این اصول را در قالب پنج اصل یا نظم مطرح می کند که عبارتند از:
توسعه تسلط فردی[۸۹]: یادگیری فردی اساس سازمان یادگیرنده موفق است و تسلط فردی اساس یادگیری سازمانی است. بدون افراد متخصص، متعهد و مولد یک سازمان از ایجاد تغییر برای تامین آینده اش عاجز است (دعائی و عالی، ۱۳۸۴). منظور از تسلط و قابلیت های شخصی نظامی است که طی آن فرد به صورت مستمر دیدگاه های شخصی خود را روشن تر و عمیق تر می نماید، انرژی و توان خود را متمرکز می کند، صبر و بردباری خود را گسترش می دهد و بالاخره آن که واقعیات را منصفانه و بی غرض در می یابد. بنابراین تسلط و توانایی های شخصی یکی از ارکان اساسی در سازمان های یادگیرنده است، رکن روحانی آن (هدایت و روشن، ۱۳۸۴). افرادی که از توانایی های شخصی بالایی برخوردارند، دائماً در جهت تحصیل مقاصدی که در زندگی به دنبال آن هستند، می باشند. چنین میلی به جستجو و فراگیری از روح یک سازمان یادگیرنده نشات می گیرد. سنگه (۱۹۹۰) بیان می دارد که افرادی که از توانایی های شخصی قابل توجهی برخوردارند، مشخصات ویژه ای را از خود نشان می دهند. آنها احساس ویژه و خاصی دارند که در زیر سطح اهداف و مقاصد ظاهری، عمل می کند. برای چنین افرادی، مطلوب و هدف چیزی بسیار فراتر از یک کشش و میل ساده به دستیابی ایده آل است. آنها واقعیت های موجود را به عنوان دوستان و نه دشمنان خود، تلقی می کنند. آنان فراگرفته اند که چگونه با جریان تغییر، همسو شوند و آن را به درستی درک کنند و نه آن که در مقابل آن مقاومت نشان دهند. کنجکاوی عمیق آنان ناشی از میل به دریافت و شناخت هر چه بهتر و دقیق تر حقایق موجود است. احساس تعلق خاطر به دیگران و مسئولیت در قبال زندگی خویش دارند. خود را دردرون جریان بزرگی احساس می کنند، که اگرچه به تنهایی کنترلی بر آن ندارند، ولی با خلاقیت می توانند بر آن تاثیر نمایند و در نتیجه هویتی مستقل برای خود قائلند و هیچ چیز را به کلی فدای چیز دیگری نمی کنند. افرادی که «توانایی های فردی» ممتاز و سرشاری دارند همواره در حال یادگیری هستند. آنها هرگز از حرکت باز نمی ایستند و هیچ مقصدی آنها را به کلی ارضا نمی کند. اینگونه افراد هستند که قادر به ایجاد ارزش های متعالی، تعهد به اهدافی فراتر از مسائل شخصی، آزادگی و تلاش بی وقفه برای درک صحیح واقعیت های موجود هستند. این افراد، ظرفیت تحمل شداید را دارند و می توانند خواسته های خود را به تاخیر اندازند. هر قدر توانایی های فردی بیشتر شود، تعهد افراد افزایش می یابد و تحرک و پویایی و خودکاری آنان افزون می گردد. چنین رشدی درکی عمیق تر و وسیع تر از مسئولیت به افراد می دهد و توان یادگیری را بیشتر و سریع تر می نماید، به همین دلایل است که تعداد زیادی از شرکت های بزرگ، خود را نسبت به رشد کارکنان نشان متعهد می دانند. زیرا نهایتاً این رشد، سازمان را قوی تر خواهد ساخت. (هدایت وروشن، ۱۳۸۴). تسلط انگیزه ای را در فرد می پرورد که مستمراً فرا می گیرد که اعمال وی چگونه بر محیط اطرافش اثر می گذارد. بدون تسلط و تفوق شخصی، فرد در آن چنان حالت ذهنی ای قرار می گیرد که همواره تصور می کند که کسی یا چیز دیگری باعث به وجود آمدن مسائل و مشکلات او می باشد.
الگوهای ذهنی[۹۰] : الگوهای ذهنی، انگاشت های بسیار عمیق و یا حتی تصاویر و اشکالی هستند که بر فهم ما از دنیا و نحوه عمل ما در مقابل آن اثر می گذارد (هدایت و روشن، ۱۳۸۴) . مدل های ذهنی، این توانایی را به فرد می دهد تا به طور سریع با موقعیت های جدید تطابق پیدا کرده، عمل کند و بتواند سطوح فردی و گروهی و سازمانی را بازیابی کند (دعائی و عالی، ۱۳۸۴). پرورش مهارت های مربوط به مدیریت مدل های ذهنی برای دست یابی به یک سازمان یادگیرنده اهمیت ویژه ای دارد. فرمان کار کردن با مدل های ذهنی با تغییر جهت آیینه به درون آغاز می شود. با گرفتن گرد و غبار تصاویر ذهنی خود از جهان و قراردادن آن در معرض شدید ترین جستجوها، همچنین این فرمان در برگیرنده انجام مباحثات آموزنده نیز می باشند. بحث هایی که طی آن کنجکاوی فرد از یک سو و پافشاری وی بر روی افکارش از سوی دیگر به تعادل برسد، حالتی که در آن افراد بتوانند افکار خود را به راحتی بیان نمایند و آن را در عرصه مواجهه با سایر افکار قرار دهند (هدایت و روشن، ۱۳۸۴). مدل های ذهنی با برخوردی باز، توان لازم برای مشخص کردن کاستی های موجود در نگرش فرد نسبت به جهان را به وجود می آورد.
ایجاد دور نمای مشترک[۹۱]: تجربه به دست آوردن تصویر و آرمان مشترک عبارتست از شفاف کردن آینده، تصویری که درگیر شدن و مسئولیت گروهی را می پروراند و تنها شامل پذیرش بدون قید و شرط نیست. آرمان مشترک، نیرویی است در درون قلب مردمان که مانند نیرویی عظیم رفتار می نماید و آنان را وادار به عمل می کند. دقیقاً مانند آرمان شخصی، که تصویری است از آنچه که مطلوب و منتهای آرزوها در دل و روح انسان است، آرمان مشترک نیز تصویری است که در یک سازمان و نزد گروهی از انسان ها وجود دارد. آنها احساس مشترکی از آرزویی مشترک به وجود می آورند و در کل سازمان خود آن را نشر می دهند و با بهره گرفتن از این عمل مشترک، فعالیت های خود را شکل می دهند (هدایت و روشن، ۱۳۸۴). سنگه معتقد است که آرمان مشترک برای ایجاد سازمان یادگیرنده، عنصری حیاتی است. زیرا انرژی لازم را برای فراگرفتن تامین می کند (هدایت و روشن، ۱۳۸۴، دعائی و عالی، ۱۳۸۴).
آرمان مشترک، به خصوص اگر با تاکید بر نیروهای داخلی شکل گرفته باشد، منبع الهامی بزرگ و غنی محسوب می شود که هر فرد، حضور آن را در کنار خود احساس می کند. وجود آرمان و دورنمای مشترک، این احساس را به افراد می دهد که با انجام کار خود، هدفی بزرگ تر و والاتر را تعقیب می نمایند که تحصیل آن از طریق انجام وظیفه و کار صورت می گیرد. بدون وجود آرمان و دورنمای مشترک، برپایی سازمان یادگیرنده ممکن نخواهدد بود. بدون وجود هدفی که انسان ها واقعاً طالب آن باشند، تمامی نیروهایی که سبب تغییر شده اند و یا آن را دنبال می نمایند، به سادگی از بین می روند و در میان کوهی از مشکلات مدفون می گردند. دورنمای مشترک است که اهداف دوردست را قابل حصول می سازد. سنگه بیان می دارد که یک آرمان مشترک چون سکانی است که فرایند دشوار و پر رنج فراگیری را ممکن می سازد و در شرایط دشوار و پر تنش، می تواند سازمان را به سلامت رهبری کند. در پناه آرمان و دورنمای مشترک، امکان بروز خواسته ها و نشان دادن نحوه تفکر در درون سازمان ایجاد می شود و در اثر همین ارائه است که مشکلات و نقایص تفکر فردی و یا سازمانی، مشهود می گردد. به عبارت دیگر، ارتباطی باز بین فرد و سازمان ایجاد می شود که در طی آن هر دو طرف می توانند از نقاط ضعف و ناتوانی های یکدیگر با خبر شوند (هدایت روشن، ۱۳۸۴). ایجاد دورنمای مشترک باعث به وجود آمدن احساس تعلق بلند مدت به مجموعه می گردد.
یادگیری تیمی:[۹۲]
فراگیری تیمی حائز اهمیت بسیار است. چرا که تیم ها و نه افراد، سنگ بنای یادگیری در سازمان های مدرن را تشکیل می دهند. تا زمانی که تیم ها یاد نگیرند، سازمان قادر به یادگیری نخواهد بود. یادگیری تیمی عبارتند از فرایندی که طی آن ظرفیت اعضا گروه توسعه داده شده و به گونه ای همسو شود که نتایج حاصله آن چیزی باشد که همگام واقعاً طالب آن بوده اند (هدایت و روشن، ۱۳۸۴) به عبارت دیگر، یادگیری تیمی عبارتند از انتقال مهارت های تفکر جمعی و محاوره ای، به طوری که از این طریق گروه هایی از افراد به طور قابل اعتمادی می توانند آگاهی، بینش و توانایی را بیشتر از مجموع استعدادهای اعضا به صورت فردی، توسعه دهند. یادگیری تیمی با گفتگو آغاز می شود، این فرایند زمانی اتفاق می افتد که تفکر واگرا تشویق شود (دعائی و عالی، ۱۳۸۴). زمانی که تیم ها به واقع در حال، یادگیری می باشند، نه تنها نتایج فوق العاده ای به بار می آورند بلکه تک تک اعضاء تیم نیز به گونه ای رشد می نمایند که به هیچ صورت دیگری ممکن نیست (هدایت و روشن، ۱۳۸۴).
سنگ (۱۹۹۰) معتقد است که آنقدر که امروز به یادگیری گروهی نیاز است، هیچگاه تا این حد نبوده است. دلیل عمده آن این است که تقریباً تمامی تصمیمات مهم در گروه ها گرفته می شود.
نظام فراگیری گروهی شامل ایجاد مهارت در تمرینات و گفتگو و مباحثه میان افراد گروه است. به نظر سنگه، گروه های فراگیر، می آموزند چگونه با یکدیگر باشد و روابط بین گروه را حفظ کند (دعائی و عالی، ۱۳۸۴). سنگه بیان می کند که یادگیری تیمی در افراد قابلیت نگاه کردن به تصویری ورای تصورات شخصی را به وجود می آورد.
تفکر سیستمی[۹۳]:
پیتر سنگه در کتاب خود[۹۴] از تفکر سیستمی به عنوان پنجمین فرمان نام می برد و معتقد است که آن سنگ زیر بنای تمامی نظام های دیگر (تسلط فردی، الگوهای ذهنی، ایجاد دورنمای مشترک و یادگیری تیمی) است. این نظمی است که سایر قواعد را یکپارچه می سازد و آنها را در ساختاری هماهنگ از مبانی نظری و علمی ترکیب می سازد. تفکر سیستمی باعث می شود که سایر نظم ها، تدابیر مجزایی نباشند و مبدل به تازه ترین هوس مدیران نگردند. در غیاب یک نگرش نظام گرا، هیچ انگیزه ای برای بررسی نحوه ارتباط سایر قواعد با یکدیگر وجود نخواهد داشت. تقویت هر یک از نظم های دیگر به صورت مستمر بیان می کند که توان کل مجموعه بیش از مجموع توان های اجزایش خواهد بود (هدایت و روشن، ۱۳۸۴: ۲۰) تفکر سیستمیک راه و روشی برای کل نگری است. چارچوبی است که تاکید آن بر دریافت روابط داخلی پدیده ها است و نه شناسایی تک تک آنها، ادراک الگوهای تغییر و تحول است و نه شناختی ایستا (همان ۸۷). بزرگ ترین مزیت تفکر سیستمی آن است که توانایی تشخیص تغییرات پر دامنه از کم دامنه در پیچیده ترین شرایط را در اختیار می گذارد. در واقع هنر تفکر سیستمیک آن است که فرد را قادر می سازد تا از میان انبوه پیچیدگی ها به ساختارهای اصلی مسائل دست یابد و قوانین حرکت آنها را بشناسد، در عین حال تفکر سیستمیک به معنی چشم پوشی از پیچیدگی ها نیست، بلکه درست برعکس به معنی چگونگی سازماندهی آنهاست به گونه ای که بتوان بر آنها فائق آمد (همان، ۱۶۲). افراد در سازمان های یادگیرنده زمانی که نقش خود را در تیم کاری شان، نقش تیم کاری شان را در سازمان و ارتباط سازمان را با محیط وسیع تر بررسی می کنند، تفکر سیستمی را به کار می گیرند. در هسته تفکر سیستمی یک آگاهی از ارتباط درونی (سطوح متفاوتی از وابستگی بیرونی) افراد در تیم ها، تیم ها در سازمان ها و سازمان ها در محیط های وسیع وجود دارد. اگر در سازمان هر کسی شیفته کار و حرفه خود باشد و از دیدن روابط متقابل غافل بماند سازمان یادگیرنده ای به وجود نخواهد آمد. کارکنان باید بتواند آن تصویر بزرگی را که سازمان و روابط بین اجزا آن را نشان می دهد، ببینند و کل آن را درک نمایند. تنها در این صورت است که می توان سازمان یادگیرنده را ایجاد کرد (دعائی و عالی، ۱۳۸۴ :۱۵۶)
مشخصه های سازمان یادگیرنده
مشخصه های سازمانی مختلفی وجود دارد که می تواند فرایندهای یادگیری اثربخش را بهبود دهد و شامل ساختار، سیستم های اطلاعاتی، فعالیت های منابع انسانی و رهبری می باشد.
ساختار
سازمان یادگیرنده به گونهای طراحی شده اند که یادگیری سازمانی در آنها تسهیل شود. ساختار این سازمانها بر کار تیمی، روابط قوی جانبی و ایجاد شبکه در مرزهای درونی و بیرونی سازمانی تاکید دارد. این مشخصه ها، سبب افزایش تسهیم اطلاعات، تفکر سیستمی و پذیرش اطلاعات مورد نیاز یادگیری سازمانی می شود. آنها به اعضا کمک می کنند تا بخش های وسیع تری از سازمان و محیط را بررسی کرده و موانع تسهیم، دانش را کاهش دهند سازمان های یادگیرنده، سلسله مراتب نسبتا پهن مدیریتی دارند که فرصت مشارکت کارکنان در سازمان را افزایش می دهد. اعضا در این سازمان ها تشویق می شوند تا تصمیمات مربوطه را گرفته و به شدت بر سازمان اثر می گذارند و از این طریق، فایده سلطه فردی که ضرورت یادگیری سازمانی است را پرورش می دهند (کامینگز و ورلی، ۱۳۸۵).
سیستم های اطلاعاتی
سازمان های یادگیرنده، اطلاعات را جمع آوری و پردازش کرده و سیستم های اطلاعاتی سازمان یادگیرنده، زیربنای یادگیری سازمانی را فراهم می کند. سازمان ها به صورت سنتی برای اهداف کنترل بر سیستم های اطلاعاتی تکیه می کنند. در محیط امروزی که در آن هدف از یادگیری، تغییر دگردیس کننده است، سازمانها به سیستم های اطلاعاتی پیچیده تری برای حمایت از سطوح بالای یادگیری سازمانی نیاز دارند. آنها به سیستم هایی نیاز دارند که خرید، پردازش و تسهیم اطلاعات غنی و پیچیده را تسهیل کرده و افراد را قادر کند تا دانش را برای کسب مزیت رقابتی مدیریت کنند(کامینگز و ورلی، ۱۳۸۵).
فعالیت های منابع انسانی
از آنجا که اعضای سازمان، ایجاد کنندگان و مصرف کنندگان نهایی یادگیری سازمانی هستند، فعالیت های منابع انسانی سازمان یادگیرنده برای ارتقای یادگیری اعضا طراحی می شوند این امر شامل سیستم های تقدیر و پاداش است که می تواند سبب عملکرد بلند مدت و توسعه دانش شود، آنها کسب و تهسیم مهارت ها و دانش جدید راتقویت می کنند(همان).
فرهنگ سازمان
مفروضات مشترک، ارزش ها و هنجارهایی که فرهنگ سازمان را شکل می دهد اثر شدیدی بر نحوه جمع آوری پردازش و تسهیم اطلاعات دارد. سازمان های یادگیرنده فرهنگ های قوی دارند که از شفافیت، خلاقیت و کسب تجربه توسط اعضا حمایت می کند. این ارزش ها و هنجارها، ارائه دهنده حمایت برجسته اجتماعی مورد نیاز یادگیری موفق هستند. آنها اعضا را به کسب، پردازش و تسهیم اطلاعات ترغیب می کنند؛ نوآوری را پرورش داده و آنها را آزاد می گذارند تا موارد جدید را تجربه کنند، ریسک کنند و از خطاها و اشتباهات خود یاد بگیرند. اشتباهات و خطاها به عنوان بخشی طبیعی از فرایند نوآوری تلقی
می شود و آنها به صورت فعال از شکست های خود یاد می گیرند که چگونه خود و سازمان را تغییر داده و بهبود دهند (کامینگز و ورلی، ۱۳۸۵).
رهبری
رهبران سازمان یادگیرنده، مشارکت فعالی در یادگیری سازمانی دارند. آنها شفافیت، ریسک پذیری و بازتاب های مورد نیاز یادگیری را مدل می کنند. آنها چشم اندازی ازسازمان یادگیرنده ترسیم کرده و دلسوزی، حمایت و طرفداری شخصی که لازمه هدایت دیگران است، را فراهم می کنند (کامینگز و ورلی، ۱۳۸۵ : ۵۹۴). رهبری در چنین سازمان هایی بیشتر باید تحولی باشد تا تبادلی. رهبرانی که کار تیمی، تسلط فردی، تفکر سیستماتیک و تصمیم گیری گروهی را تشویق کنند، بصیرتی قوی ایجاد می کنند که سازمان را دگرگون می کند(جیمز[۹۵]، ۲۰۰۳).
ویژگی های سازمان یادگیرنده
چارلز هندی برای سازمان یادگیرنده پنج ویژگی به شرح زیر بر شمرده است:
۱-فرض کفایت[۹۶]: به این معنی که از فرد انتظار می رود تا با حداکثر قابلیت، با حداقل نظارت و سرپرستی عملکرد داشته باشد این جوهره اصلی مفهوم حرفه گرایی است.
۲-کنجکاوی[۹۷]: فرض کفایت به تنهایی برای پرورش یادگیری سازمانی کافی نیست. بلکه باید همراه با کنجکاوی باشد تا فرد قادر به طرح سوال و انگیزه لازم برای جستجوی پاسخ درست باشد.
۳-عفو وگذشت[۹۸]: جستجو گری برای پاسخ سوالات نیاز به تجربه کردن و آزمایش دارد که در صورت شکست، بخشیدن ضروری است. بنابراین باید تجربه ناموفق به عنوان بخشی از فرایند یادگیری باشد.
۴- اعتماد[۹۹]: اگر اعتماد وجود نداشته باشد. هیچ یک از عوامل نمی تواند یادگیری سازمانی را محقق سازد. به این علت که اگر فرد کفایت نیز داشته باشد، بدون اعتماد قادر به بروز لیاقت خود نخواهد بود.
۵- اجماع[۱۰۰]: به معنای مشارکت و همدستی همه افراد است تا از یکدیگر یاد بگیزند و نیروزایی به وجود آید. نیاز به اجماع هم برای انجام امور و هم تشویق به آن گونه اکتشاف و یابندگی که لازمه رشد سازمانی است، ضروری است (قدمگاهی، ۱۳۸۳).
تولبرت، مک کلین و مایرز[۱۰۱] (۲۰۰۲) نیز برای سازمان یاد گیرنده ویژگی هایی به شرح زیر قائل هستند:
-پذیرنده تغییرات،
– مدیران را به اینکه تسهیل گر یادگیری باشند، تشویق می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-04-04] [ 11:11:00 ب.ظ ]




۸۸ ۳۱٫۱%

۷۶ ۲۶٫۹%

۷۰ ۲۴٫۷%

۲۸۳

با پیامک دیگر نگران کنترل تماسها و حرفهایم توسط خانواده و دوستانم نیستم.

۱۷ ۵٫۹%

۴۷ ۱۶٫۲%

۵۸ ۲۰%

۷۴ ۲۵٫۵%

۹۴ ۳۲٫۴%

۲۹۰

گسترش ارتباطات
بسیاری از جامعه شناسان ارتباط جمعی معترفند که رسانه های همگانی تاثیر چشمگیری بر تمامی ارکان جامعه دارند. پیامدهای این تاثیر از جهات شخصی، سیاسی، اقتصادی، زیبایی شناسی، روانی اخلاقی، قومی و اجتماعی به قدری نیرومند است که هیچ گوشه ای از جسم و روان انسان را دست نخورده به حال خود رها نمی کند. سرانجام رسانه ها در پیدایش عادات تازه، تکوین فرهنگ جهانی، تغییر در رفتار و خلق و خوی انسانها، دهکده جهانی و همسایه شدن با ملل دوردست، سهمی بزرگ دارند (طاهری،۱۳۸۲: ۱۵).
به روایت آنتونی گیدنز و بسیاری از نظریه‌پردازان اجتماعی دیگر، هویت انسان معاصر خصلت «بازاندیشانه یا بازتابی» دارد. بازتابندگی هویت به معنای سیال بودن هویت و تغییر آن در نتیجه تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی و ظهور دانش‌ها، دانستنی‌ها و به‌ویژه تکنولوژی‌های ارتباطی و رسانه‌ای جدید است. به تعبیری دیگر، آن تلقی یا تصور هویت به مثابۀ امری ثابت و ازلی و ابدی، به پایان رسیده است. از این رو هویت رنگ‌های مختلفی به‌خود گرفته و متناسب با شرایط تازه، اشکال تازه‌ای از آن ظهور و بروز می‌یابد.
از طرفی هویت فردی، منعکس‌کننده تلقی فرد از خود است. این تلقی در ارتباط معناداری با ذهنیت و عینیت‌های فردی قرار دارد. که در این طرز تلقی «نوع ارتباط» فرد با دیگران جایگاه برجسته‌ای دارد. مثلاً ایرانیان در گذشته مانند دیگر ملت‌ها، به‌صورت رو در رو و چهره به چهره با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند و از طریق فرایندهای ارتباط مستقیم و چهره‌به‌‌چهره نیازهای خود را تأمین و زندگی‌شان را سامان می‌دادند. فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بطور عمده منوط و متکی به روابط چهره به چهره دو یا عده‌ای از افراد بود. برای مثال، روابط میان دختران و پسران، سرگرمی‌های کودکان، ارائه و ارسال پیام و انتقال دانش، مبادله احساسات، خرید و فروش، مسابقه و رقابت و تمام اشکال دیگر روابط و کنش‌های اجتماعی مستلزم گونه‌های مختلف روابط چهره به چهره دو یا عده‌ای از افراد بود. ورود تکنولوژی‌های ارتباطی باعث تغییر الگوی روابط سنتی چهره‌به‌چهره شده است. این تغییر در الگوی روابط بر نوع و چگونگی هویت جمعی و فردی افراد جوامع و همچنین در جامعه ما تأثیر گذاشت. در الگوی سنتی روابط، حجم ارتباط، بسیار محدودتر و از نظر کمی کم‌شمارتر بود زیرا هر کس تنها در محدوده شبکه خویشاوندان، آشنایان و افرادی که اطراف او هستند امکان مراوده داشت. اما در الگوی جدید روابط، فرد با واسطه ابزارهای رسانه‌ای، نه تنها با نزدیکان و آشنایان بلکه با دایره وسیعی از افراد، امکان مبادله پیام و مراوده دارد. در نتیجه حجم ارتباط افراد به‌شدت گسترش یافته و افراد می‌توانند در گستره‌ای فراخ، دوستان مناسب برای خود انتخاب کنند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

زندگی در دورانی که عصر مدرنیسم و صنعت نام گرفته و در اجتماعی که، دوران گذار خود را می پیماید، آثاری دارد که یکی از آنها قربانی شدن روابط انسانی است. کشور ایران، که در حال حاضر در چنین شرایطی قرار دارد، نیازمند یافتن جایگزین هایی برای شیوه های سنتی تر روابط انسانی است. پیامک ها، بخشی از این بار اخلاقی را به دوش می کشند چه بسیار پیامک ها که موجب شکل گرفتن رابطه تازه میان دو نفر می شوند(کیا، ۱۳۸۹: ۱۰). یکی از راه های تخلیه روحی روانی داشتن رفت و آمدهای خانوادگی و داشتن ارتباط نزدیک با دیگران است. در واقع وقتی افراد از نظر روحی و روانی تحت فشارهای مختلف قرار می گیرند از طریق همنشینی با دیگران و صحبت رودررو و نزدیک با یکدیگر تخلیه می شوند ؛ اما تلفن همراه این نوع ارتباط را در جامعه کنونی کاهش داده است یا اینکه در مهمانی های امروزی به جای اینکه افرادبا یکدیگر ارتباط کلامی داشته باشند به یکدیگر پیام کوتاه یا بلوتوث می فرستند که بیان کننده کاهش تعاملات انسانی می باشد (سبحانی نژاد،۱۳۸۷: ۲۳).
حسنا در این باره می گوید :« اینجور ارتباطات می تواند ارتباطات چهره به چهره را کم کند اما بنظرم این کم کردن یک کم کردن تصنعی است. قبلا افراد مقید به این بودندکه به خانه همدیگر بروند، بعد کم کم مشکلاتی بوجود آمد، رفت و آمدها تقلیل پیدا کرد به تلفن زدن. برای همین الان مادربزرگها عمه ها و خاله های ما خیلی مقیدند به اینکه دائم بهمدیگر زنگ بزنند. بعد خب آنهم معونه ای برای خودش داشت، اینکه وقت زیادی می گرفت. در دوره همسن و سالهای ما این احوالپرسی ها تقلیل پیدا می کند به پیامک زدن. حتی دیگر اینجا صدای همدیگر را هم نمی شنوند. خب این در گام اول من را ارضا می کند از این جهت که دارم با دیگران ارتباط برقرار می کنم با آن کسانی که دوستشان دارم اما در دراز مدت نمیتواند جایگزین ارتباط چهره به چهره بشود و افراد را در واقع تنهاتر می کند. بنظرم این نقد به خیلی از وسایل ارتباطی امروزه وارده یعنی برای شما یک ارتباط تصنعی ایجاد میکنه درحالیکه افراد تنهاترن. ما به دنیای امروز می گوییم دنیای ارتباطات درحالیکه آدمها نسبت به قدیم خیلی احساس تنهایی می کنند چون اینجور ارتباطات ارتباطات مجازیه».
شبکه های اجتماعی، بافت های جامعه هستند که به وسیله تارهای نامرئی ارتباطات اجتماعی، به هم تنیده شده است. یکی از کارکردهای مهم پیامک آن است که با برقراری ارتباط با دیگران، موجب تقویت یک شبکه اجتماعی و یا ایجاد شبکه جدید می شود. البته، شبکه تازه تأسیس، ممکن است ناپایدار و کم دوام، یا پایا و بادوام باشد. مبادله کنندگان پیامک نیز می توانند یک شبکه اجتماعی مجازی ایجاد کنند شبکه اجتماعی، بسته به موضوع ارتباط اعضا، می تواند سیاسی، اجتماعی، مذهبی، ادبی و… باشد. با تشکیل این شبکه ها، می توان کارکردهای خاصی را نیز از آنها انتظار داشت. این شبکه ها، دارای ظرفیتی بالا هستند و قادرند پیامی را در زمانی بسیار کوتاه، در سرتاسر کشور و در میان لایه های مختلف مردم پخش کند (عاملی ، ۱۳۸۵: ۱۷) .
این وسیله، ارتباطات و همچنین نیازهای ارتباطی جدیدی را شکل داده است، پیام‌هایی که پس از ساعت اداری، بی‌بهانه با مضامین طنز، تبریک مناسبت‌ها، پیام‌های عاطفی و .. بین دوستان و کارمندان جنس مخالف رد و بدل می‌شود، شاهدی بر این مدعاست که بدون شک قابل چشم‌پوشی در میان روابط معمول کاری نیست. روابط شکل‌گرفته جدید که هیچ‌گونه ابزاری حتی ایمیل‌های جذاب نیز، آن را به این شدت نرسانده بود، دلیل دیگری بر قابلیت‌های این ابزار ارتباطی جدید در ایجاد تغییراتی در پیکره ارتباطات معمول بین فردی است.
از طرفی با نادیده گرفتن شرایط مکانی و زمانی و کمرنگ‌تر شدن وضعیت تأهل افراد در برقراری رابطه پیامک با دوستانشان مواجه‌ایم و از سوی دیگر در جامعه کنونی افراد به راحتی دلیل تماس نگرفتن با یکدیگر را با توسل به دروغگویی‌ حل می‌کنند و آن را ناشی از وجود مشکلات فنی تلفن‌همراه بیان می‌کنند.پیش از این، افراد حتی صحبت‌های ساده کاری را به بهانه‌های رودربایستی‌های معمول بیان نمی‌کردند؛ اما مطالعه پیامکهای ردوبدل شده بین کارمندان، کارمندان و رؤسا و هم‌چنین معلمین و شاگردان نشان می‌دهد پیام‌هایی اعم از اعتراض به یک رفتار ناعادلانه اداری، قرارهای کاری، قرار ملاقات، اعتراض به نمره، همچنین جوک، پیام‌های حکیمانه، مذهبی،‌ سیاسی و … در ساعات مختلف شبانه‌روز ارسال می‌شود. بدون شک محتوای این پیام‌‌ها،‌ به علاوه ساعت ارسال و هم‌چنین نسبت گیرنده و فرستنده در این ارتباطات جدید، پیش از این، در هیچ کدام از حفره‌های ارتباطی اعم از ارتباطات چهره به چهره، ارتباطات تلفنی، نامه و حتی ایمیل تجربه نشده بود.
اکرم: «با کسی که همکارت است فقط سلام علیک داری ، خب بخودت اجازه نمیدهی به او پیامک بدهی. ترجیح میدهی که زنگ بزنی چون پیامک یک چیزخودمونی است بیشتر برای دوستان.کسی که دوستش داری، کسی که با او راحتی، بهش پیامک می دهی. حالا درسته کاری هم ممکنه باشه گاهی اوقات آدم نمی تواند صحبت کند به همکارش پیامک می دهد که مثلا صبر کن من میایم یا ماشین را نگه دار و… ولی به همه همکارا یا رئیسش که نمی تونه بزنه ».
در عرصه ارتباطات تلفن همراه، متون و تصاویر به دنیای بیرونی فراتر از دال ها اشاره ندارد. بلکه بیشتر به زنجیره ای از مدلول ها ، متون و تصاویر دیگر اشاره دارند. قطب بندی دوگانه تخیل و واقعیت زوال می یابد یا از نظرها محو می شود ، ایماژ، سطوح، ظاهر وحضور همه جایی در تفکر دوران اخیر است، ظاهر و نمود به باطن و جوهر تبدیل می شود(نوذری، ۱۳۷۹: ۷۰). از این روی در ارتباط تلفن همراه به محتوا بهایی داده نشده و بر ظواهر گفت و گو تاکید می شود.چراکه این نوع مکالمه یک ارتباط مصنوعی است که در عرض چند دقیقه و بدون اینکه از حالات روانی و ظاهری فرد آگاه شویم ایجاد می شود (سبحانی نژاد،۱۳۸۷: ۲۳).
حسنا در این باره معتقد است: «خب بله الان دیگه عادت کردیم شما هر خدمتی را جدید به بشر عرضه کنید اولش شاید متوجه نباشه که این چقدر مهمه بعد کم کم لذت میبرد ازینکه همچین چیزی دارد و بعد کم کم یکی از ارکان زندگی اش می شود. من فکر می کنم پیامک الان توجامعه ما اینجوری شده ولی اساساً من توی ارتباطات، ارتباط چهره به چهره را ترجیح میدهم . این ارتباطات تکنولوژیکی که ما داریم خیلی حقیقتاً ارتباط نیستند و نمیتوانند اون حقیقت ارتباط را بیان کنند. در ارتباطات چهره به چهره ، دو فرد مستقیماً با هم در ارتباط اند. احساساتشون، حالاتشون و… اینها خیلی مهمه. وقتی شما با یک ابزار سروکار دارید شاید این نتواند همه احساسات و حالات شمارا انتقال بدهد… ارتباطات چهره به چهره چیزهایی توش هست که توی ابزارهای ارتباطی نمیشه لحاظ کرد».
در مجموع تلفن‌همراه توانسته است نیازهای دارندگان آن را در شرایط مختلف با توجه به گزینه‌ها و همچنین کارکردهای مختلفش به خوبی مرتفع کند و با توجه به گسترش استفاده از تلفن همراه در سال‌های اخیر، شاهد تسهیل فرایند ارتباطات میان‌فردی و علاوه بر آن تغییرات چشمگیری در نوع،‌ میزان و سطح ارتباطات و تعاملات اجتماعی ایران خواهیم بود.
روشنک: «البته روی عمق نه ، تاثیری نداشته گاهی آدم دوست دارد رودررو صحبت کند، دوست دارد یک حرفهایی را به دوستش بگوید که پیامکی نمی تواند آن حس را منتقل کند خیلی خشک و دیجیتالی و تکنولوژیکه. فقط در مواقع عادی میشود از آن استفاده کرد». اکرم: «چیزی که برای من ملاکه اینه که واقعا به یاد طرف باشم و براش پیامک بفرستم بعضی ها بی حد و اندازه با معنی و بی معنی برای ادم پیامک می فرستند همینجوری قروقاطی جوک و طنز و نکته و … می فرستند براشون مهم نیست ولی برای من همه اینها مهمه هم اون حس و حالی که دارم هم محتوای جوکی که هست یا متن ادبی که هست». شقایق :« ارتباطاتم رو بیشتر کرده، اما چون نوشتاریه بیشتر سردی و دوری میاره . حداقل اگه تلفنی باشه همین که صدای همدیگرو میشنویم بهتره . ادم رو از خانواده هم دور می کنه چون همش سرگرم پیامک دادنه . اونا هم میگن یک کم وقتتو به ما بده همش مشغول موبایلی . توی ارتباط چهره به چهره ارتباطات اجتماعی ادم قویتر میشه با پیامک ادم منزوی تر میشه ».
حمید:« البته مرام آدمها فرق می کنه . ربطی به گوشی همراه نداره. بعضی از آدمها زنگ میزنن ساعتها حرف میزنن، میان می بینند ادم رو ، بعضی ها هم به یک پیامک اکتفا می کنند. مرام آدمها فرق می کنه. پیامک یه ابزاری هست که ما در قالب این ابزار مرامشون رو راحت تر می بینیم صرفا ربطی به خود گوشی همراه نداره. شاید گوشی مارو تنبل می کنه، سست می کنه یا پایه های اخلاقیمونو ضعیف می کنه اما ربطی به گوشی همراه نداره». نرگس اما نظر دیگری دارد: « ارتباط رو یه مقدار صمیمی تر می کنه چون همیشه نمی شه زنگ زد یا همدیگرو دید اما با یک پیامک کوتاه همیشه می شه باهم در ارتباط باشیم کلا ارتباط رو بیشتر و صمیمی تر می کنه البته اینم هست که تو اس ام اس لحن کلام طرف رو نمی دونی. او یک جمله ساده پیامک می کنه اما با لحن بد و نامناسبیه و تو متوجه این مطلب نمیشی».شیما:« من فکر می کنم برمی گرده به اون روابط اجتماعی ادمها که خراب شده ما هم دنبال یک بهانه می گشتیم حالا پیامک و موبایل هم کمک کرده راحت تر از سر خودمون باز کنیم . الان فقط پیامک میفرستیم که بدونه ما بیادش بودیم و مثلا این تبریک رو گفتیم ». محمدجواد:« بعضی از رابطه ها با پیامک خراب می شه. اصلا خوب نیست . من روزی ۱۰۰۰ تا پیامک داشتم. از وقتی از خواب بیدار میشدم تا وقتی چشام بسته میشد». علی: « اگر ارتباط رودرو باشه خیلی بهتره الان خیلی بد داره فرهنگ سازی می شه . طرف می خواد به یکی تبریک بگه با یک پیامک تبریک میگه بالاخره اون طرف نیاز به محبت داره که پیامک نمی تونه اینو برسونه .طاهره اما با پیامک بیشر مأنوس شده است : «پیامک وقت کمتری می بره. زحمت و دردسر کمتری داره ».
تلفن همراه و بخصوص سرویس پیامک بعنوان تکنولوژی ارتباطی همه‌جا حاضر که فرد را در همه ساعات روز و شب و در همه مکان‌ها در ارتباط با «دیگران» قرار می‌دهد، ابزاری برای توسعه تعاملات و بالتبع «توسعه قدرت فرد» محسوب می‌شود. احساس متصل بودن به جهان، نیز تأثیر جدی بر توسعه «احساس آزادی» در فرد و جامعه دارد.این سرویس فرد را در هر زمان و در هر مکان برای همگان در دسترس قرار می دهد. قابل دسترسی بودن فرد سه پیامد عمده را به همراه داشت. در درجه اول حجم ارتباطات فردی را با واسطه تلفن توسعه می بخشید. در درجه بعد واسطه‌های تماس با فرد را کاهش داده است و در واقع تماس را با خصیصه «ارتباط حضوری» که بدون واسطه می‌باشد، برخوردار نموده است و سرانجام فضایی برای تولید «فرهنگ عکس العملهای فوری» به دلیل «دسترسی‌های فوری» بوجود آورده است. پیامک ضمن اینکه فرد را از ظرفیت «دسترسی دائمی» برخوردار کرده است، امکان انتقال «خوشی‌ها» و «بدی‌ها»، خبرهای خوشحال‌کننده و ناراحت‌کننده را بصورت گسترده فراهم کرده است. فرهنگ فوری، به خودی خود هم عامل آرامش است، زیرا نگرانی‌های ناشی از «بی‌خبری» را کاهش می‌دهد و هم به دلیل سرعت انتقال اطلاعات، می‌تواند عامل اضطراب و افزایش تشویش باشد.
جدول بیانگر آنست که نزدیک به ۵۵ % با این گویه که «با این سرویس گروه های دوستی ام در ادارات یا محافل رسمی بیشتر شده است.» چندان موافق نبوده اند و تنها ۲۳ % پاسخگویان موافق این موضوع بوده اند که شاید بخاطر آن باشد که ۷۰ % پاسخگویان صرفاً دانشجو بوده و نه در ادارات دولتی و نه شرکت های خصوصی مشغول به کار و فعالیت نیستند و از این میان تنها ۲۸ % صاحب شغل می باشند. بیش از ۴۰ % پاسخگویان اذعان داشته اند که دسترسی به پیامک سبب افزایش حجم ارتباطاتشان با دوستان و اطرافیانشان شده است. ۳۴ % نیز میزان متوسطی موافق این امر بوده اند و تنها ۲۵٫۴ % با این گویه مخالفت نشان داده اند.در خصوص گویه سوم بنظر میرسد پاسخگویان در انتخاب گزینه مدنظر خود دچار شبهه شده و عدم موافقت خود را شاید که با گزینه اصلا ، به جای علامت زدن گزینه زیاد یا بسیار زیاد نشان داده باشند. امری که در مصاحبه ها اینگونه برداشت می شود.در هر حال با گویه «بنظرم با فراگیر شدن استفاده از پیامک، حجم کلی ارتباطات افزایش یافته اما کیفیت و عمق ارتباطات انسانی افزایشی نداشته است». ۴۴٫۶ % پاسخگویان چندان موافق این کاهش کیفیت و عمق ارتباطات نبوده و تنها ۹٫۳ % پاسخگویان با این امر موافقند ۳۶ % نظری بیابین داشته اند.
جدول ۳۶ : توزیع پاسخگویان بر حسب ارزیابی آنها از کارکرد پیامک در گسترش ارتباطات

گویه ها

اصلا

کم

متوسط

زیاد

بسیار زیاد

جمع

با پیامک گروه های دوستی ام در ادارات یا محافل رسمی بیشتر شده است.

۵۵ ۱۹٫۴%

۷۲ ۲۵٫۴%

۹۱ ۳۲٫۲%

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ب.ظ ]




بعلاوه، از آنجا که «توسعه» یکی ازا ولویت های سازمان ملل متحد است و برای اجرای حق توسعه اهمیت بسیار قائل است، اقداماتی را در جهت مطالعه مفهوم و محتوای اعلامیه حق توسعه و ابعاد گوناگون آن، و همچنین نحوه به اجرا درآوردن آن انجام داده است. پی گیری اجرای اعلامیه به طور مستمر از زمان تصویب آن در ۱۹۸۶ ادامه داشته است. اما مهمترین این اقدامات در چارچوب کمیسیون حقوق بشر از سال ۱۹۹۳ با ایجاد یک گروه کاری حق توسعه آغاز شد و سپس در ۱۹۹۸ با تعیین یک کارشناسی مستقل حق توسعه و پس از آن با ایجاد یک کارگروه عالی رتبه اجرای حق توسعه برای گروه کاری یاد شده و به خصوص واگذاری بررسی معیارهای ارزیابی دوره ای مشارکت توسعه جهانی- چنانکه در هدف هشتم ازاهداف توسعه هزاره بیان شده است – از دیدگاه حق توسعه به این کارگروه، ادامه یافت. شورای جدید التاسیس حقوق بشر نیز تصمیم به ادامه ماموریت آن گرفت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این اقدامات گواه بارز این واقعیت است که حق توسعه به تدریج جایگاه حقوقی محکم تری را کسب نموده است و اجرای آن در ضمن می تواند فرصتی را برای تحقق اهداف نظم نوین اقتصادی بین المللی، به عنوان بخشی منسجم از کل مطالبات اعلامیه حق توسعه فراهم اورد. بدین سان، آرمان های مستتر در نظم نوین اقتصادی بین المللی خود را با شرایط تغیر یافته بین المللی همساز نموده و در قالبی دیگر عرضه شده اند.
ب- توسعه
توسعه پایدار مفهوم دیگری است که با نظم نوین اقتصادی بین المللی بسیار مرتبط بوده و میتواند گامی در جهت دستیابی به آن تلقی شود. توسعه پایدار مفهومی گسترده و فراگیر است که حمایت از محیط زیست، مشارکت عمومی، حقوق بشر، جامعه داری شایسته، توانمندسازی جنسیتی، فقر زدایی و. .. را در بر می گیرد. هم در توسعه پایدار و هم در نظم نوین اقتصادی بین المللی، اصول انصاف، همبستگی و همکاری بین المللی اساسی به شمار آمده و لازمه اجرای انها هستند. مفهوم توسعه پایدار به خصوص از طریق تصحیح نقش نیروهای بازار و جنبه های منفی اقتصادی مبتنی بر آن، با نظم نوین اقتصادی بین المللی در ارتباط است. بنابراین می توان گفت که مفهوم توسعه پایدار قید و محدودیتی است برای آزاد سازی بازار در مواردی که آزاد سازی برای توسعه پایدار آثار منفی درپی داشته باشد.
به طور خلاصه، مجمع عمومی اندیشه نظم نوین اقتصادی بین المللی را که در ۱۹۷۴ مطرح شد هرگز رها نکرد، بلکه سعی کرد آن را با شرایط تغییر یافته بین المللی همساز نموده و در قالبی دیگر عرض کند. مجمع عمومی علاوه بر تلاش در جهت تحقق نظم نوین اقتصادی بین المللی و تثبیت حداقل برخی از اصول ان از طرف دیگر، بار دیگر در سال ۲۰۰۸ تصمیم گرفت به مناسبت سی و پنجمین سالگرد تصویب اعلامیه و برنامه عمل راجع به ایجاد نظم نوین اقتصادی بین المللی، این موضوع را مجدداً در دستور کار خود قرار دهد.
مجمع عمومی به همین منظور قطعنامه ۲۲۴/۶۳ را در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۰۸ با عنوان «به سوی نظم نوین اقتصادی بین المللی» تصویب کرد و در آن «نیاز به ادامه کار در جهت یک نظم نوین اقتصادی
بین المللی بر مبنای اصول انصاف و تساوی حاکمیت، وابستگی متقابل، منافع مشترک، همکاری و همبستگی میان همه دولتها» را مورد تایید مجدد قرار داد و تصمیم گرفت وضعیت اقتصادی بین المللی و آثار آن را بر توسعه را در اجلاس بعدی مورد بررسی عمیق قرار دهد و به این منظور از دبیر کل درخواست کرد که در گزارش بعدی خود با عنوان «جهانی شدن و وابستگی متقابل» یک بررسی راجع به چالش های اقتصادی و سیاسی بین المللی برای رشد اقتصادی مداوم عادلانه و فراگیر و توسعه پایدار، و نقش ملل متحد در پرداختن به این مسائل در پرتو اصول مندرج در اعلامیه و برنامه عمل راجه به ایجاد نظم نوین اقتصادی
بین المللی را بگنجاند. قطعنامه دیگری با همان عنوان در ۲۱ دسامبر ۲۰۰۹ و تقریباً با محتوای مشابه که حاکی از ادامه کار مجمع عمومی در این زمینه است، به تصویب میرسد.
نظم نوین اقتصادی بین المللی در سال ۱۹۷۴ به لحاظ فلسفی مدعی شد که جهان یک «دهکده جهانی»، یعنی یک جامعه ملی است، از انجا که ثروت و دانش به نحو اجتماعی تولید می شوند، می باید به نحو اجتماعی توزیع کردند. اکنون که پس از گذشت ۳۶ سال، تحولات روابط بین المللی و به ویژه طرح و پر رنگ شدن موضوع جهانی شدن، اندیشه «دهکده جهانی» را به نحو ملموسی به واقعیت نزدیک کرده است، ضرورت تحقق اهداف و اصول نظم نوین اقتصادی بین المللی بیشتر احساس می شود، بنابراین تعجب آور نیست که مجمع عمومی فرصت را برای طرح و پیگیری مجدد آن مناسب شمرده است. (زمانی، پیشین، ۱۱۶- ۱۱۱).
۴-۸- سازمان ملل متحد و هنجارسازی در حوزه مبارزه با تروریسم
در مقایسه با جامعه ملل، ارکان سازمان ملل متحد نقش قابل ملاحظه ای در ایجاد و تکوین حقوق مبارزه با تروریسم بین المللی ایفا کرده اند. در میان ارکان سازمان، نقش مجمع عمومی از دو جهت قابل توجه است. این مجمع از سویی با تدارک تصویب سیزده کنوانسیون بین المللی ضد تروریستی و همچنین تدوین راهبرد ضد تروریسم ملل متحد، در استاندارسازی بین المللی نقش محوری داشته است و از سوی دیگر در تبیین حقوق و قواعد قابل اعمال در مبارزه با تروریسم بسیار کوشیده است.
در متن منشور ملل متحد استقرار امنیت بین المللی وظیفه اصلی شورای امنیت است و مجمع عمومی در این خصوص دارای صلاحیت صریح و آشکار نیست اما مجمع عمومی در پنجمین اجلاس خود با تصویب قطعنامه شماره ۳۷۷ به تاریخ سوم نوامبر ۱۹۵۰ برای خود صلاحیت و قدرت استقرار امنیت
بین المللی ایجاد کرد. در متن منشور ماده ای صریح وجود ندارد که چنین صلاحیتی برای مجمع در نظر گرفته باشد. طبق اصول منشور مجمع عمومی دست به اقداماتی نمی زند بلکه می تواند چنین اقداماتی را توصیه و یا تصویب کند. به هر حال، مجمع عمومی عرصه ای برای اعضا فراهم اورده که مسائلی را که مهم تلقی می کنند مطرح و با یکدیگر به تبادل دیدگاه ها و بحث بر سر چالش ها بپردازد. مجمع عوممی تنها رکن میان حکومتی است که با مسائل سیاسی گسترده سروکار دارد و با عنایت به ویژگی تساوی اعضا در آن مجمع می تواند ایجاد کننده هنجارها و قواعد جهانی و ترغیب کننده همکاری در زمینه علایق و چالشهای مشترک بشریت باشد. (Peterson , 2005 , 5).
یکی از مهمترین چالش های فراروی جامعه جهانی و حقوق بین الملل، مسئله تروریسم و ارائه تعریفی مناسب از آن است. تروریسم معمایی مفهومی را هم برای ملل متحد و به میزان کمتر برای دیگر نهادهای بین المللی ایجاد کرده است. ملل متحد به منظور جلوگیری از جنگ میان دولتها تاسیس شد؛ نه به منظور حفظ دولتها از گروه های نامشخص و سیال که تقریباً خصیصه فراملی دارند و فاقد هرگونه ساختار، مکان یا نشانی هستند. قطعاً با توجه به جایگاه مجمع عمومی مباحثی که درباره تروریسم در آن جریان دارد و قطعنامه های مربوط به آن چگونگی و سیر تکاملی دیدگاه های دولت های عضو را در مورد تروریسم روشن می سازد.
در این زمینه باید به این موضوع توجه داشت که از طرفی ویژگی های ساختاری مجمع عمومی در تلاشهایش برای مقابله با تروریسم بین المللی محدودیت ایجاد می کند. مجمع عمومی همانند یک هماهنگ کننده مستقیم نمی تواند عمل کند زیرا فاقد قدرت لازم برای وادار کردن دولتها به اقدام یا عدم اقدام به اعمالی خاص است. هیچگونه ساختار اجرایی ندارد که قادر به اجرای تصمیماتش باشد. از طرف دیگر منابع لازم را برای تشویق رفتار خوب و تنبیه رفتار بد در اختیار ندارد. بنابرگفته آینیس کلود[۹۷]؛ مجمع عمومی نهادی برای مشروع یا عدم مشروع سازی دسته جمعی موضوعات هنجاری است که اعمال دولت های عضو را در مسائل کلی جهت می بخشد. این رکن بیانیه ها، سیاست ها و رفتار هر یک از دولتها و دیگر بازیگران را در شرایط خاص متاثر می سازد. این مشروعیت دسته جمعی اغلب تا حد هنجارهای عموماً پذیرفته شده پیش می رود. تاثیر تلاش های مربوط به تاثیرگذاری بر رفتار خاص دولت ها از طریق قطعنامه ها، اغلب بسیار اندک و تدریجی است و به اجماع قوی بر سر هنجارهای مناسب شرایط بستگی دارد.
مجمع عمومی تروریسم بین المللی را به دو صورت مورد توجه قرار می دهد؛ اول با ایجاد چارچوبی هنجاری که تروریسم را به عنوان مسئله ای مشترک تعریف کند و دوم با ترغیب اقدام حکومت ها به منظور ایجاد قواعد حقوقی داخلی و بین المللی به خصوص برای مقابله تروریسم.
۴-۸-۱- مباحث و اقدامات مجمع عمومی درباره تروریسم
علی رغم انکه قطعنامه های مجمع عمومی حاصل توجه به وقایع خاص تروریستی در مقاطع تاریخی بوده است؛ دولت های عضو از مجمع عمومی به عنوان عرصه ای برای هماهنگی بیشتربرای ایفای نقش خود در زمینه حفظ صلح و امنیت بین المللی بهره نگرفته اند. به رغم شکایت هایی از تمایل پنج عضو دائم به کنارگذاشتن ده عضو دیگر از مباحث کلیدی، اکثریت اعضای مجمع عمومی صلاحیت مستقیم شورای امنیت در این خصوص را مورد احترام قرار داده اند. تلاش های مجمع عمومی به منظور ایجاد چارچوبی هنجاری در سه جریان از قطعنامه های مربوط به تروریسم منعکس می باشند. بخشی از این قطعنامه ها که ناظر بر وقایعی خاص هستند، چگونگی فهم این ساختار هنجاری و به کارگیری آن را از سوی دولتها بیان می کنند. بنابراین به سهمی سیر تکاملی دیدگاه های دولت ها در مورد تروریسم را روشن می سازد. همچنین تلاش های مجمع عمومی به منظور ترغیب اقدام هماهنگ بین المللی در مقابله با تروریست ها سه شکل به خود گرفته است: دو کمیته مخصوص در مورد تروریسم از نمایندگان دولت های عضو تشکیل شده است که راهکارهای خاص را بیابد؛ کارگزاری های تخصصی ملل متحد دارای صلاحیت در حوزه های مرتبط با تروریسم را به منظور تبیین مسئله تشویق کرده است، و دولت ها را به تکمیل قوانین بین المللی و داخلی در مقابله با اعمال تروریستی و همکاری با یکدیگر در جلوگیری از تروریسم تشویق کرده است.
مجمع عمومی ابتدا در سال ۱۹۷۲ تروریسم بین المللی را به صورت مسئله ای کلی تعریف کرد. در اواسط دهه ۱۹۸۰ نیز گاه گاه آن را مطرح ساخت و از زمان تصویب اعلامیه راه های حذف تروریسم
بین المللی با قطعنامه ۶۰/۴۹ در دسامبر ۱۹۹۴ کم و بیش به طور مداوم ان را مورد توجه قرار داده است. پیشنهادات خاص که در رابطه با رسیدگی به تروریسم در این قطعنامه ها وجود دارند، در طول زمان با تغییر تصور مجمع عمومی از مسئله متحول شده اند. از عناوین و مقدمه های این قطعنامه ها می توان طرح های مجمع عمومی در مورد بیان مفهوم کلی تروریسم را پیگیری کرد. بندهای مقدماتی، ملاحظات گسترده و راهنمای تصویب قطعنامه ای را شناسایی می کنند. زمانی که قطعنامه ای جدید براساس قطعنامه های قبلی تنظیم گردیده ملاحظات قبلی مجمع در مورد موضوع ابتدا مطرح می شود، و هنجارهای بین المللی کلی تر به وسیله مجمع عمومی به دولت های عضو یاداوری می شود. عناوین و مقدمه های این قطعنامه ها حاکی از آن است که رهیافت مجمع عمومی نسبت به مسئله تروریسم در اوایل دهه ۱۹۹۰ تغییری چشمگیری می کنند. از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۹، توجه به تروریسم به عنوان مسئله ای کلی تحت موضوعی با عنوان «راهکارهای جلوگیری از تروریسم بین المللی»، عمدتاً به کمیته ششم (کمیته حقوقی) واگذار و این عبارت در عناوین قطعنامه نیز به کار برده شد. به هر حال، مقدمه ها بیشتر متوجه ایجاد تمایز میان درگیری نظامی قابل توجیه و تروریسم بود تا تمرکز بر پیشنهاداتی برای کاهش وقوع تروریسم. بندهای اجرایی نیز تنها به اختلافات میان دولتها برای ابزار مقابله با تروریسم از طریق همکاری و توجه به دلایل ریشه ای توجه داشت. در دهه ۱۹۹۰ این مسئله هنوز به کمیته ششم ارجاع داده می شد، اما ویژگی قطعنامه های تصویب شده در این دهه کاملاً متفاوت بود. در سال ۱۹۹۱، نخستین قطعنامه در مورد مسئله کلی تروریسم با اجماع به تصویب رسید که عنوان آن به راهکارهای حذف تروریسم بین المللی تغیر کرده و بنابراین، قطعنامه های بعدی نیز دارای این عنوان بودند. عنوان جدید موافقت بیشتر برای عدم توجیه اعمال تروریستی به دلایل ریشه ای را منعکس می کرد. همچنین تلاش در جهت حمایت از این نکته بود که درگیری های نظامی قابل توجیه که به لحاظ هدف و ابزار متفاوت هستند عنوان تروریسم ندارند. حتی دولت های بسیار که به طور مداوم بر خلاف دلایل ریشه ای تاکید می کردند با ضرورت راهکارهای گسترده همکاری در جهت مقابله با هرکسی که درگیر اقدامات تروریستی است، موافقت کردند. در سال ۱۹۹۳ جریانی از قطعنامه ها به وسیله کمیته سوم (کمیته اجرایی، بشر دوستانه و فرهنگی) به عنوان «حقوق بشر و تروریسم» شرایط قربانیان و عاملان واقعه تروریستی مطرح شد که با نگرشی متفاوت، مبتنی بر ادغام موضوعات در قطعنامه ۶۰/۴۹ (۱۹۹۴) خود را نشان داد. (Peterson, 2004 , 176).
مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سال ۱۹۹۴ به این سو در دسامبر هر سال سری قطعنامه های موسوم به «اعلامیه تدابیر امحای تروریسم بین المللی» را تصویب نموده است که تاکنون بالغ بر ۱۶ اعلامیه می شود. مجمع این قطعنامه ها بی آنکه تعریفی از تروریسم ارائه دهد، تروریسم توسط هرکس و هرجا و برای هر هدفی که انجام شده باشد را کیفری و غیر قابل توجیه دانسته و محکوم کرده است. همچنین مجمع در این سری از قطعنامه ها با گنجاندن عبارت معروف محکومیت ارتکاب تروریسم «هرکس»، بر حفظ ایده تروریسم دولتی اصرار ورزیده است.
علاوه بر اعلامیه های تدابیر امحای تروریسم بین المللی، تعداد قابل توجهی قطعنامه راجع به حقوق بشر و تروریسم به تصویب مجمع عمومی رسیده است. در سری قطعنامه های «حقوق بشر و تروریسم» که از سال ۱۹۹۴ هر سال تکرار می شود، بر عدم تعارض مبارزه با تروریسم با رعایت حقوق بشر؛ و همچنین بر لزوم رعایت حقوق بشر، بشر دوستانه و حقوق پناهندگان در مبارزه با تروریسم تاکید می شود و بر نقش بنیادین تضمین احترام به حقوق بشر به عنوان مبنای بنیادین مبارزه علیه تروریسم اصرار ورزیده می شود.
در کنار سری قطعنامه های یاد شده، مجمع عمومی سازمان ملل متحد همگام با شورای امنیت و در واکنش به اقدامات تروریستی قطعنامه هایی را در محکومیت این اقدامات صادر کرده است که نمونه بارز آن قطعنامه مجمع بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ می باشد.
افزون بر سری قطعنامه های فوق الذکر مجمع عمومی سازمان ملل متحد، فعالیت این مجمع در به تصویب رسانیدن سیزده کنوانسیون ضد تروریستی که در حقیقت، اقدام به تعریف و جرم انگاری مصادیق مهم و مبتلا به تروریسم در جامعه بین المللی کرده اند، شایسته توجه بسیار است. این کنوانسیون ها به ترتیب تاریخ تصویب عبارتنداز:
۱- کنوانسیون راجع به جرایم و دیگر اعمال ارتکابی در داخل هواپیما مصوب دسامبر ۱۹۶۳؛
۲- کنوانسیون راجع به سرکوب تصرف غیر قانونی هواپیما مصوب دسامبر ۱۹۷۰؛
۳- کنوانسیون راجع به سرکوب اعمال غیر قانون بر ضد ایمنی هواپیمایی کشوری مصوب سپتامبر ۱۹۷۱؛
۴- پروتکل سرکوب اعمال غیر قانونی خشونت، در فرودگاه های در خدمت هواپیمایی بین المللی کشوری، الحاقی به کنوانسیون راجع به سرکوب اعمال غیر قانونی بر ضد ایمنی هواپیمایی کشوری، مصوب فوریه ؛
۵- کنوانسیون سرکوب اعمال غیرقانونی بر ضد ایمنی کشتیرانی دریایی مصوب مارس ؛
۶- پروتکل سرکوب اعمال غیرقانونی بر ضد ایمنی سکوهای ثابت مستقر در فلات قاره، مصوب مارس؛
۷- کنوانسیون جلوگیری و مجازات جنایت بر ضد اشخاص تحت حمایت بین المللی از جمله نمایندگان دموکراتیک مصوب دسامبر ۱۹۷۳
۸- کنوانسیون بین المللی بر ضد گروگانگیری مصوب دسامبر ۱۹۷۹؛
۹- کنوانسیون حمایت فیزیکی از مواد هسته ای مصوب اکتبر ۱۹۷۹؛
۱۰- کنوانسیون بین المللی نشانگذاری مواد منفجره پلاستیکی به منظور ردیابی بعدی مصوب مارس؛
۱۱- کنوانسیون بین المللی سرکوب بمب گذاری تروریستی مصوب دسامبر ۱۹۹۷؛
۱۲- کنوانسیون بین المللی سرکوب تامین مالی تروریسم مصوب فوریه ؛
۱۳- کنوانسیون بین المللی برای سرکوب اعمال تروریسم هسته ای ۱۵ آوریل ۲۰۰۵٫
با یک بررسی اجمالی پنج ویژگی های کلی زیر برای کنوانسیون های ضد تروریستی قابل احصا است:
یک- به جز سه کنوانسیون سرکوب تامین منابع مالی تروریسم (۱۹۹۹)، سرکوب بمب گذاری های تروریستی بین المللی (۱۹۹۷) و کنوانسیون سرکوب اعمال تروریسم هسته ای (۲۰۰۵) – هیچ کدام از ده کنوانسیون دیگر اصولاً اشاره ای به تروریسم نکرده اند؛ ولی از آنجا که موضوعات مورد توجه آنها از مصادیق بارز تروریسم بین المللی بوده، به تدریج به عنواع کنوانسیون های ضد تروریسم مورد شناسایی اسناد و مجامع جهانی و منطقه ای قرار گرفته اند.
دو- به جز کنوانسیون سرکوب تامین منابع مالی تروریسم مصوب، هیچ یک از کنوانسیون های دیگر تعریف کلی از تروریسم عرضه نکرده اند؛ اگرچه هرکدام از کنوانسیون های مذکور تعریف دقیق و ارزشمندی از مصادیق مورد نظر ارائه نموده و آنها را شدیداً محکوم کرده اند.
سه- تقریباً هرکدام از کنوانسیون های سیزده گانه حسب ضرورت اجتماعی دوران خود، به تصویب رسیده اند به گونه ای که در نوع خود نشانگر رشد بالینی و حیات سیستمیک جامعه بین المللی نیز می باشند.
چهار- در مقدمه هر کدام از کنوانسیون های مذکور، تروریسم بین المللی محل صلح و امنیت بین المللی و تهدیدی برای بشریت معرفی و محکوم شده است.
پنج- از مجموع سیزده کنوانسیون، تکالیف مشترکی از جمله یا مجازات کردن یا استرداد، قابل استخراج است که به نظر می رسد پس از جهش حقوقی به وجود آمده ناشی از حادثه یازده سپتامبر به موجب حقوق سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل عرفی برای کلیه دولتها الزام آور باشد. این تکالیف که توجه به آنها رهیافت های حاکم بر سیاسی جنایی جامعه بین المللی در مبارزه با تروریسم بین المللی را نمایان می سازد عبارتنداز:
۱- تکلیف به منع، پیشگیری و جرم انگاری فعالیت های تروریستی مورد نظر کنوانسیون ها؛ این تکلیف جز در کنوانسیون علامت گذاری مواد منفجره پلاستیکی در تمامی کنوانسیون های ضد تروریسم پیش بینی شده است،
۲- تکلیف به همکاری، اطلاع رسانی یا همکاری اطلاعاتی،
۳- تکلیف به تاسیس صلاحیت برای تعقیب متهمان به ارتکاب جرایم تروریستی،
۴- تکلیف به مجازات یا استرداد متهمان به ارتکاب جرایم تروریستی،
۵- تکلیف به معاضدت قضایی بین المللی برای مبارزه با تروریست ها.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ب.ظ ]




82

85

56

میانگین رطوبت نسبی

بالاترین رطوبت نسبی ایران به مقدار 70 درصد در سواحل دریای خزر مشاهده می شود.(علیجانی،1386،ص1)
در ویژگی های رطوبتی منطقه رامسر باید گفت که رطوبت نسبی هوا در هیچ ماهی از سال کم تر از 70 درصد نیست.ضریب تغییر ناپذیری نم نسبی در تمام و در سراسر ناحیه مورد مطالعه بسیار ناچیز است و این نشان می دهد که هوای ناحیه همیشه و همه جا مرطوب است.پراکندگی بخار اب در اتمسفر به طور مستقیم در ارتباط با پراکندگی درجه حرارت می باشد .(جعفر پور،1385 ،ص142 )
5-4-1رابطه بین رطوبت نسبی شهرستان رامسر و کاشت کلزا
به علت وجود منبع عظیم رطوبتی در بالای دریای خزر این شهرستان همواره از رطوبت نسبی بالایی برخوردار است و در طول سال ماه مهر دارای بیش ترین رطوبت و مرداد ماه کم ترین رطوبت نسبی دارا می باشد.گیاه کلزا سازگاربامناطق مرطوب و رطوبت بالا می باشد درنتیجه از نظر میزان رطوبت اقلیم این شهرستان بسیارمناسب بارویش این گیاه می باشد.
5-5طبقه بندی اقلیم شهرستان رامسر و اقلیم مناسب گیاه کلزا
زیستگاه گیاه کلزا سازگار با اقلیم های مرطوب و بسیار مرطوب است و برای مشخص کردن نوع اقلیم رامسر از سیستم های طبقه بندی اقلیمی بهره گرفته می شود.امروزه سیستم های مختلفی از نظر طبقه بندی اقلیمی وجود دارد.در بعضی از انواع طبقه بندی ها تنها از داده های معمول هواشناسی استفاده می شود که دسترسی به ان ها ساده است. این روش ها ممکن است پایه ی علمی بسیار قوی نداشته باشند ولی سالهاست که به خوبی از ان ها استفاده شده و در بسیاری از موارد نیازهای طراحی را برطرف نموده و هنوز هم در سطح وسیعی ازان ها استفاده می شود. (علیزاده،1383 )

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

پهنه بندی این مناطق می تواند توسط نقشه،فرمول ضریب،نمودار و امثال ان صورت گیرد.
در منطه رامسر از سیستم طبقه بندی اقلیمی یعنی دومارتن(Demartonne)و اقلیم نمای امبرژه استفاده شده است.
5-5-1اقلیم نمای امبرژه
Q=
M =میانگین حداکثر درجه حرارت در گرم ترین ماه سال(بر حسب درجه کلوین)
m =میانگین حداقل های درجه حرارت در سردترین ماه سال (بر حسب درجه کلوین)
P =میانگین بارندگی سالانه(میلی متر)
M=30 +273=303
m=1 +273=274
Q =
جدول 5-13 نوع اقلیم براساس ضرایب رطوبتی روش آمبرژه

بارش سالیانه
pmm

میانگین حداکثر دما در گرم ترین ماه سال M

میانگین حداقل دما در سردترین ماه سال m

ضریب امبرژه

نوع اقلیم

رامسر

5/1193

303

274

65/142

خیلی مرطوب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ب.ظ ]




(چون به آنها گفته شود: پروردگارتان چه چیز نازل کرده است ؟ گویند: افسانه های گذشتگان).
همچنین واژه اسطوره در “اوستا” به معنای دروغ بکار رفته است. در اوستا “میث” به معنی دروغ و “میثَ اوخته” به معنای گفته ی دروغین است؛ در پهلوی به ” میتُخت” و “دروغ گوشن” برگردانده شده است. در یونانی ، “میث، موث” به معنای افسانه و داستان ، از این واژه اوستایی و “موئولوگیا” (انگلیسی mythology) درست برگردانده میتخت استو در عربی، به گونه های “متوع” : دروغ گفتن؛ “مذاع” : دروغگو ؛ “مذیذ” : دروغگویی راه یافته است.[۵]

تعاریف اسطوره
در تعریف واژه اسطوره ، با آنکه بسیار گفته اند و نوشته اند اما تعریف دقیق، واضح و روشنی ندارد. برخی این واژه را به معنای افسانه و تاریخ کاذب گرفته اند، یعنی به معنای داستانی درباره ی رویدادی در گذشته که ما آن را نادرست بدانیم. وقتی می گوییم فلان واقعه، اساطیری است معنی اش این است که آن واقعه هرگز روی نداده است. ولی اسطوره در حکمت الهی معنائی دیگر دارد و عبارت است از وسیله ضبط رموز دینی و نشان دادن حقایق نادیدنی به شکل چیزهای دیدنی. این تعریف همانند آن نظر متداول میان انسان شناسان است که می گویند؛ اسطوره، داستانی مقدس است.” [۶]در بسیاری از تعابیر و تفاسیر از واژه اسطوره را اگر به دو بخش کنیم، تضاد در تعاریف بهتر نمود می یابد.
{نخست تعریف علمای اسطوره شناس معاصر که در آن معنایی رمزی می یابند و دو دیگر تعریف مرسوم و متداول تا زمان حاضر که آن را “بی معنی” پنداشته است، یا درست بگویم بعضی از واژه اسطوره (myth) فقط داستانی موهوم (fiction fable) مراد می کنند.}[۷]
واژه اسطوره در میان دانش های اجتماعی ، مردم شناسی توجه بیشتری را به خود جلب کرده است و هر کدام از گونه های مردم شناسی، از دیدگاه تحول گرایی، اشاعه گرایی، کارکرد گرایی و ساخت گرایی تعریف و تحلیل خاصی از اسطوره ارائه کرده اند[۸]. در ادامه به تعدادی از تعاریف دانشمندان که به نوعی به اسطوره پرداخته اند، می پردازیم.
اسطوره از نگاه برخی نظریه پردازان غیر ایرانی
میرچاالیاده ( mirca eliade)
الیاده اسطوره را نقل کننده سرگذشتی قدسی و مینوی می داند، و راوی واقعه ای که در زمان آغازین همه چیز (زمان اولین) رخ داده است. وی اسطوره را متضمن روایت یک خلقت برمی شمرد. خلقتی که بیان می کند چگونه چیزی پدید آمده ، موجود شده و هستی خود را آغاز کرده است. الیاده اسطوره را چیزهایی می داند که واقعاً روی داده اند و به تمامی پدیدار گشته اند[۹]. وی جوهر دین را اساطیر می داند ، و برآمده از تجربه های اصیل دینی می انگاشت و آنها را از داستانهای مینوی و حدیث واقعیت ها می دانست که اصیل و پیدایش جهان و جانوران و گیاهان و انسان و همه ی “وقایع اولین و اصلی” جهان را بیان می کنند. او می گفت: دنیای باستان دارای شکل های گوناگونی از دین و باورهای دینی بودند که
همزمان و همراه هم وجود داشتند، مانند انواع تک خدایی و چند خدایی، به هر دو صورت نرینه و مادینه ی چیره گر، پرستش طبیعت و پرستش نیاکان، تجربه ی دینی مقدس به اساطیر ساخت و کارکردی سودمند می داد. در بررسی زمینه های متعدد تجربه ی دینی، مانند طبیعت خدایان، اساطیر آفرینش، قربانی ها، آیین ها، مرگ و بهشت شباهت ها و ارتباط های زیادی میان فرهنگ ها آشکار می گردد. “
ماکس مولر (max muller)
ماکس مولر و پیروانش “اساطیر را فراورد دوره بیماری زبان می دانستند و شیوه درست شناخت اسطوره ها و دریافت درست معنای آنها را از راه بررسی و تحلیل زبان اسطوره ها می پنداشتند.آنان میان زبان و اسطوره یک وحدت واقعی و ریشه مشترک قایل بودند و اعتقاد داشتند که زبان، ماهیتی منسجم و منطقی و اسطوره به ظاهر ، ماهیتی نامنسجم و بی قاعده و نظم دارد.” [۱۰]
“جمله مشهور او این است که اساطیر یک بیماری زبان است. در دورانی که زبان برای بیان مفاهیم مجرد هنوز توانایی نداشته است، از پدیده های جوی، آسمانی، خورشیدی و … خدایانی ساخته شده است و بعدها در اثر جابجایی فرهنگ ها اسطوره هایی از آنها پرداخته شده است. “[۱۱]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در نظریه مولر، ارتباط و حلقه اتصال زبان و اسطوره، واژه است و معانی متعددی که از آن پدید می آید و حلقه رابط میان اسطوره و واژه را استعاره (metaphor) می داند که در ذات و کارکرد زبان ریشه دارد و تخیل را سمت و سو می دهد و به تصویر و هیئت های اسطوره در می آید و به اسطوره می انجامد. وی شکل گیری اسطوره را نتیجه ضروری و ذاتی زبان بیان می کند “اگر زبان را به منزله شکل بیرونی اندیشه بشناسیم ،اسطوره سایه تاریکی است که زبان براندیشه می اندازد و تا هنگامی که سخن و اندیشه کاملاً بر هم منطبق نباشند که هرگز هم بر هم منطبق نخواهند شد، این سایه تاریک (یعنی اسطوره) ناپدید نخواهد شد. اسطوره در عالی ترین معنای خود قدرتی است که زبان در هر قلمرویی از فعالیت فرهنگی بر اندیشه اعمال می کند در نظر مارکس مولر “هم ریشه بودن” (paranymy) یعنی به کار بردن یک واژه برای رساندن و بیان کردن تصورات کاملاً متفاوت، کلید تفسیر اساطیر است.” [۱۲]
ارنست کاسیرر (Ernest Cassirer)
کاسیرر از انسان به عنوان جانور سنبل ساز (animal symbolicum) نام می برد.[۱۳] “این تعریف، هر دو تعریف ارسطو از انسان را در برمی گیرد. ارسطو انسان را جانوری عقلانی و نیز جانوری
اجتماعی تعریف کرده بود. کاسیرر معتقد است که تعریف نخست؛ یعنی انسان به عنوان جانور عقلانی بسیار تنگ و محدود است و تعریف دوم که انسان را جانوری اجتماعی می داند، تعریفی بسیار گسترده و فراخ است. خصلت اجتماعی حیات انسان باید با رجوع به زبان ، اسطوره، هنر، دین و علم به عنوان “عناصر و شرایط تشکیل دهنده” این شکل عالی ترین جامعه مشخص و معین شوند.”[۱۴]
کاسیرر اسطوره را وجود بی واسطه و تاثیر بی واسطه می داند[۱۵]، و ارتباطی که میان اسطوره و اشیا برقرار می شود را ارتباطی منطقی نمیداند که “وقتی میان اشیا قرار گرفتند آنها را از یکدیگر ممتاز کنند و نیز به یکدیگر مرتبط نمایند، بلکه برعکس، روابط اسطوره ای مانند نوعی چسبند که می توانند ناجورترین عناصر را به هم بچسبانند”[۱۶] کاسیرر اسطوره را شکلی از تفسیر می داند که قائم به ذات است و با آنکه از عناصر ذهنی بهره می برد ولی خود را بیان می کند.[۱۷]
کاسیرر اسطوره ، هنر، زبان و علم را به گونه نماد می داند “نماد نه به معنای صورت محضی که به کمک اشارات و ترجمان تمثیلی بر واقعیت محققی دلالت می کند بلکه به مفهوم نیروهایی که هر یک از آنها جهانی از آن خویش را می سازند پس صورت های خاص نمادین نه تقلیدهای واقعیت بلکه اندام های واقعیت اند، زیرا تنها بواسطه آنهاست که هر چیز واقعی به یک موضوع دریافت عقلی تبدیل می گردد و بدین سان به فهم ما در می آید.”[۱۸]
اندرو لانگ (Andrew lang)
لانگ از جمله کسانی است که ” به علت شناختی در اساطیر معروف است و بر این نظریه است که تمام اساطیر یک علت یا توضیح یا چیزی در دنیای واقعی را با دلیل بیان می کنند.
نورتروپ فرای (Northrop frye)
فرای ادبیات را نشات گرفته از اساطیر می داند و اسطوره را اینگونه تعریف می کند. اسطوره “کوشش ساده و ابتدایی تخیل برای این همانی (همانندی) جهان بشری با جهان غیر بشری است و غالباً داستانی درباره یک رب النوع است. بعدها اساطیر بتدریج با ادبیات عجین و اسطوره اصل اساسی از داستان سرایی می شود.”[۱۹]
زیگموند فروید (Sigmund freud)
فروید و پیروان او در مکتب روانکاوی اسطوره را “نمادی از زیست – بومی درونی ذهن ناهوشیار تفسیر می کردند و ریشه آن را در پویش های روان – جنسی بشر و توجیه کننده آرزوهای ناخودآگاه، ترس ها و میل جنسی می دانند.”[۲۰] فروید اساطیر را همانند رویاها می دانست که ته مانده های تغییر شکل یافته تخیلات، امیال اقوام و رویاهای متمادی بشریت اند.
در پاسخ به اینکه اسطوره ها از کدام بخش ذهن فرا فکنده می شوند، فروید به ناخودآگاه انسانی اشاره می کرد و آن را نهانخانه ای تصور می کرد که رویاهای جنسی در آن ذخیره می گردد و ذهن خودآگاه از آن بی خبر است و نتیجتاً اساطیر در نظر فروید برآمده از جنسیت اند.
زیگموند فروید رویاها را بازتاب عقده های جنسی میدانست که از دوران کودکی نشأت می گیرند اما یونگ ( از شاگردان فروید) بر آن بود که “نمادها در رویاها بسیار بغرنج تر و پرمعناتر از آن هستند که تنها به کام های جنسی سرکوفته بازگردند.”
کارل گوستاو یونگ
یونگ نمادهای رویا را در سرشت و بنیاد فردی می دانست. یونگ در پاره ای موارد با نظر فروید اندیشه ای متفاوت پیدا کرد. وی و پیروانش بر این باور بودند که ” اساطیر نمایانگر درون مایه ناخودآگاه جمعی هستند که با صورت های مثالی مادر ، کودک، قهرمان، نیرنگ کار وغول درمی آیند. اینها همه قالب های صوری ذهنیتی ساده هستند و تجربیات زندگی فردی تعیین می کند که این صور ذهنی مثالی در چه شکلی تبیین گردند”.[۲۱]
این گروه می گویند اساطیر همه ی جهان، مضامینی مشابه دارند که بازتابنده ی ناخودآگاه جمعی واحد و مشترک هستند. اسطوره ها در شیوه عملکرد خود، تاثیر محیط فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر فرهنگ را در نمونه های مثالی نشان می دهند. به گمان وی همانگونه که رویاها بیانگر آرزوهای پنهان آدمی هستند اسطوره نیز می تواند بیانگر آرزوها، ترس ها، امیدهای یک قوم یا جامعه باشد.[۲۲]
به زعم وی درون ناخودآگاه جمعی انسان ها یا رویاهای جمعی بشری ، نمادهایی وجود دارند که در وسعت فرهنگی انسان و با گوناگونی فراوان خود بازتاب و کارکرد یکسان دارند. نمادهایی که خاستگاهشان ناخودآگاه جمعی انسانی است و کالبدهایی هستند که بصورت کهن نمونه ها، پیکره و شکل می پذیرند و نمود می یابند.[۲۳]
اسطوره از نگاه برخی نظریه پردازان ایرانی
مهرداد بهار
بهار اسطوره را اینگونه تعریف می کند: “اسطوره اصطلاحی کلی است و در برگیرنده باورهای مقدس انسان در مرحله خاص از تطورات اجتماعی که در عصر جوامع باصطلاح ابتدایی شکل می گیرد و باورداشت مقدس همگان مقدس همگان می گردد.”[۲۴] نظر بهار در این است که هر اندیشه و گفتار و دیدگاهی به نوعی خاص ، اسطوره را تعریف می کند و هر کدام یک ویژگی از اسطوره را درنظر دارند بنابراین تلفیقی از تئوری ها، نظرها و تعریف ها م یتواند دیدگاهی صحیح تر و محتاطانه تر را بیان کند و اضافه کند ” اساطیر مجموعه ای است از تاثیرات متقابل عوامل اجتماعی – انسانی و طبیعی که از صافی روان انسان می گذرد، با نیازهای مختلف روانی – اجتماعی ما هماهنگ می گردد و همراه با آیین های اجتماعی خویش ظاهر می شود و هدف آن پدید آوردن سازشی و تعادلی بین انسان و پیچیدگی های روانی او با طبیعت پیرامون خویش است.”[۲۵]
جلال ستاری
جلال ستاری اسطوره را اینگونه تعریف می کند: “به گمان من آنکه با اسطوره زندگی نکند اصلاً وجود ندارد . ما به عشق معتقد هستیم آنگاه که شیفته کسی می شویم ، برای او تألی نمی شناسیم. این اسطوره است. این باور که آن را که دوستش دارم فقط همین است و جز این نیست از مقوله اسطوره بشمار می آید. شهادت از مقوله اسطوره است. کدام قومی است که با فکر شهادت زندگی نمی کند؟ و این باور که شهید زنده ی جاوید است از مقوله اسطوره می آید. سر و راز انتظار، از مقوله اسطوره است. [۲۶]
جلال ستاری در مقدمه معانی متعددی که از اسطوره مستفاد میشود را ذکر میکند:

    1. آنچه از اسطوره معنایی رمزی در میابد. که در این معنی اسطوره معنایی مثبت دارد و کاربرد آن نظم بخشیدن و معنا دادن به اموری است که بعلت ناشناس بودن علل واقعی آنها معلوم بشر نیست.
    1. اسطوره، به معنای قصه و داستانهای موهوم که در این معنی بارمنفی دارد و جز خیال پردازی پوچ و گمراه کردن ذهن هدفی ندارد.[۲۷]

ستاری اسطوره را بعنوان عنصری معنا بخش و هویت ساز چنین اصلاح میکند، که« شرط رشد و دوام هر فرهنگ و لاجرم لازمه ی شناخت هویت فرهنگی خویش ، وجود غیر یا خویشتن دیگری (alter ego) است که متفاوت با ما و رقیبمان باشد؛ و بدینگونه است که هویت ساخته میشود که برخلاف تصور مزمن ، نه بطور طبیعی وجود دارد و نه ثابت و لاتتغیر است، بلکه حقیقتاً ساخته و پرداخته میشود.»[۲۸]
علی شریعتی
شریعتی اسطوره را جبران کمبود تاریخ می داند؛ ” اساطیر، تاریخی است نه آن چنان که هست بلکه چنان که باید باشد. اساطیر بیان زندگی و وقایع افرادی است برتر از انسان، کاملتر از انسان و هر کدام مظهر کامل و مطلق یکی از مسایل و امور در دنیایی بالاتر از دنیای واقعیت. اساطیر مجموعه ای است از نمونه های عالی هراحساسی، نمونه های عالی هر تقدسی، نمونه های عالی هر جمالی و زیبایی معنوی و مادی، پس نمونه سازی می کند، اما آن چه هست نیست، آن چه باید باشد است.”[۲۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم