منطقه خلیج فارس به دلیل ذخایر عظیم انرژی آن و موقعیت ژئوپلتیکش به مهم ترین منطقه جهان تبدیل شده است. بنابر یک راهبرد بین المللی که قدرت جهانی را در اختیار کسانی میداند که بر منابع و خطوط انرژی تسلط داشته باشند، قدرتهای فرامنطقهای برای بسط سلطه خود براین منطقه در حال رقابت هستند.این رقابت از امپراتوری بریتانیا آغاز شد و امروز نیز توسط قدرتهایی چون آمریکا، اروپا، روسیه، چین، هند، پاکستان و ترکیه ادامه دارد. منطقه خلیج فارس در طول چند دهه گذشته مهمترین منطقه جهان محسوب شده و در قرن جدید همچنان در سیاستهای بین المللی نقش مهمیخواهد داشت. دلایل زیادی برای اهمیت خلیج فارس وجود دارد. اول آنکه ذخایر عظیمیاز نفت و گاز جهان در کشورهای ساحلی و درون خلیج فارس نهفته و تمرکز یافته است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بی اثرشدن نسبی تحریمهای نفتی و اقتصادیایالات متحده علیهایران وعراق طی سیاست مهار دوگانه واشنگتن برضد تهران و بغداد، بویژه سبب گردید کهاین سیاست با بن بست و سردرگمیمواجه گردد. رژیم بعث عراق با کلیه برنامههای تحریم اقتصادی از جمله برنامه نفت در مقابل غذا و دارو به مقاومت و بازی پرداخت و در عمل دولت دمکرات آمریکا در زمان کلینتون را به چالش گرفت.
نفت در عراق به مانند بسیاری از کشورهای خلیج فارس همواره علت جنگهای خارجی، نزاعهای داخلی، کودتاها، تغییرات سریع دولتها، شورشها و توطئهها بوده است.
با توجه به عامل مهم نفت و گاز، صحنه زمین سیاسی (ژئوپولیتیک) درخلیج فارس، پیچیده، رقابت آمیز و در مواردی به سختی قابل توضیح است. گرایشات گوناگون در نظام جهانی، نتایج متفاوتی بر خلیج فارس دارد، بااین حال تأثیر رقابت قدرتهای خارج خلیج فارس براین منطقه به صور مختلف مشهود است.
ازهنگامیکه جنگ افغانستان از طرف نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به گونهای خاتمه یافت، موضوع تحولات غرب آسیا و بویژه آثاراین رویدادها برمنطقه خلیج فارس به صورت بحث روز درآمده است. در جریان بحران افغانستان و پس از آن، درخصوص موقعیت جدید کشورهای ساحلی خلیج فارس بویژهایران، عراق و عربستان نظریههای مختلفی ارائه شد که آگاهی ازاین دیدگاه ها در شناخت رویدادها و دگرگونیهای این بخش از جهان لازم و ضروری است.
دیدگاه آمریکا به عنوان فاتح اصلی جنگ افغانستان ونیز جنگ کویت، در موردامنیت خلیج فارسبهگونه ای است کهاین کشورخود را طراح اصلی سیاستهای حاکم دراین بخش از جهان تلقی میکند. به نظر راهبرد سازانایالات متحده، سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ افغانستان، در سطح تمامیکره زمین عمل میکند و نقش ابرقدرتی دارد.
بدیهی است رجوع آمریکا به نیروهای مسلح وابزارهای جنگی در بیشتر اوقات و در دورترین نقاط جهان اعمالاینگونه سیاستها، به معنی بازگشت تاریخی به استعمار گری غرب در منطقه میباشد که مایل است در تمامی امور کشورها وملتها مداخله کند. روشن است که نتیجهاین سیاستها دربلند مدت تکرار تجربههای خونین گذشته است که سابقه آن به نبردها و شورشهای متعدد درقارههای آسیا، آفریقاو آمریکای لاتین علیه قدرتهای استعماری پیشین میرسد.
درسیاست جدید دولت آمریکا،این کشور حاکمیت خود را درجهان در چارچوب مناطق به هم پیوسته ونه کشورهای مجاز اعمال میکند. نتیجهاینکه اوضاع جهان همچنانکه در جنگ جهانی دوم در خلال جنگ سرد تثبیت شد براین مبنا قرار داد که به موضوعات مطرح در سطح بین ا لمللی براساس ‹‹افقها›› نگریسته میشود نه مرزها، حتی اگر مرزها بیکران باشد. دراین چارچوب آمریکا به چین به عنوان منطقه شرق آسیا مینگرد نه یک کشور با پایتختی پکن، هند شبه قاره هند است و نه کشوری با مرکزیت دهلی و مشکل عراق، آینده منطقه خلیج فارس است.
دراولویتهای منطقهای آمریکا اقدامات نهایی بر ضد نیروهایی که به اصطلاح منافع آمریکا در خلیج فارس را تهدید میکنند توصیف شده است وایران وعراق در رأساین نیروها قرار دارند. شیوههای عمل در این خصوص، در میان نظریه پردازان آمریکایی متفاوت است. تندروان آمریکایی نظیر نیوت گینگریچ که در ایجاد تحریک و هیجان در صحنه سیاسیایالات متحده سهم بسزاییایفا میکنند.
نزدیکی آمریکا با بغداد درسرتاسر منطقه و حتی جهان به عنوان شکست بزرگایالات متحده ونشانه تحقیر آن کشور جلوه خواهد کرد و درباره آن تبلیغ خواهند کرد. بنابراین، سیاست گام به گام و صبر و انتظار دهه گذشته واشنگتن خاتمه یافت و آمریکا آماده شد که با هرگونه چالش قاطعانه برخورد کند. برژینسکی ضمن آنکه سیاست خارجی آمریکا بعد از یازده سپتامبر را باهدف سازمان دادن دوباره کشورهای جهان ارزیابی میکند براین مطلب صحه میگذارد که بعضیها در واشنگتن خواهان جنگ علیه عراق، علیه ایران وشاید از نظر سیاسی علیه عربستان سعودی باشند. او هشدار میدهد که عراق درزمینه تروریسم بین المللی یک خطر است و در همین زمینه ممکن است یک بمب رادیو اکتیو در شیکاگو، واشنگتن و یا پاریس منفجر شود.
فصل چهارم
یافتههای تحقیق
مقدمه
بیش از سه سال از اشغال عراق توسط ارتشایالات متحده آمریکا میگذرد. با گذشت زمان خسارتهای مادی و معنوی بر نیروهای آمریکایی افزایش یافته است. مخالفت بااستمرار حضور پر هزینه نیروهای نظامیآمریکا در عراق با مخالفت بیشتر سیاستمداران و نخبگان مواجه شده است وافکار عمومیمردم آمریکا و بسیاری از کشورهای منطقه و جهان با توجه به اشتباهات اساسی سیاستها و راهبردهای دولت بوش درعراق و استمرار نا امنی و بیثباتی دراین کشور خواهان اصلاح سیاستها و خروج نیروهای نظامیازاین کشور میباشنداین سر درگمیازیک سو به دلیل عدم وجود شناخت وآگاهی عمیق از مردم عراق، اقوام، قدرت مرجعیت شیعه ونداشتن پیش بینی اشغال عراق بود و از سوی دیگر نداشتن یک استراتژی مشخص وپایدار برای دوران اشغال میباشد.
۴-۱- اثرات حضور آمریکا در عراق
۴-۱-۱- علل اشغال و خروج اشغالگران از عراق
پس از اینکه تهاجم نظامیآمریکا در مارس سال ۲۰۰۳ (فروردین ۱۳۸۲) به عراق صورت گرفت، این کشور اشغال شد و به دنبال آن شاهد تغییر و تحولات گسترده و عمیقی در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی گردید. عوامل ژئوپلیتیکی در این کشور به گونهای جدید مبادرت به ایفای نقش نمود، به نحوی که توانسته منطقه خاورمیانه و همسایگان عراق را از نقش جدید خود متأثر سازند (عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۶).
۴-۱-۲- سوابق تاریخی اشغال عراق
سرزمین بین النهرین یا عراق کنونی تا اوایل قرن بیستم جزو قلمرو امپراتوری عثمانی بود. در دوران عثمانی سرزمین عراق از نظر دسترسی سلاطین عثمانی به سرزمینهای عربی و شمال آفریقا اهمیت فراوانی داشت، ضمن آنکه این منطقه برای متحدین امپراتوری عثمانی (مثل آلمان) و دولتهای مخالف (مانند انگلستان)، به منظور دسترسی به شبه قاره هند نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود. پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و تجزیه آن، عراق که بخشی از خاک عثمانی محسوب میشد، توسط انگلستان اشغال گردید و به موجب مصوبه جامعه ملل، تحت قیمومیت این کشور قرار گرفت.
پس از گذشت حدود ۱۰ سال، عراق در سال ۱۹۳۲ استقلال یافت و به عضویت جامعه ملل در آمد. در واقع شکلگیری کشور کنونی عراق محصول اقدامات انگلستان است که در پی قرارداد «سایکس ـ پیکو» در سال ۱۹۱۶ بین وزرای خارجه انگلیس و فرانسه به وجود آمد. عراق که از سه ولایت بصره، بغداد موصل تشکیل شد، به لحاظ امکان ارتباط با خلیج فارس، همسایگی با اردن و ارتباط با دریای سرخ میتوانست راه زمینی مناسبی برای انگلستان در دسترسی به هند فراهم آورد که مکمل راه دریایی هند به شمار میرفت. بنابراین در این مقطع نیز عراق از اهمیت ژئوپلیتیک فراوانی برخوردار بود. با افول قدرت انگلستان و پایان جنگ جهانی دوم از اهمیت موقعیت ژئوپلیتیک عراق کاسته نگردید(عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۷).
در دوران جنگ سرد، عراق در حلقه اقمار اتحاد جماهیر شوروی بود و به عنوان مسیری برای حضور شوروی در خاورمیانه در کانون توجه بلوک شرق قرار داشت. به همین دلیل اتحاد شوروی در عراق نفوذ بسیار زیادی ایجاد نموده و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و نظامیاین کشور را از خود متأثر ساخته بود. در دوران مذکور اتحاد جماهیر شوروی از وحدت و یکپارچگی عراق حمایت میکرد و این موضوع به ابزاری در دست دولت مرکزی این کشور برای سرکوب حرکتهای جدایی طلبانه مانند جنبش کردها و شیعیان تبدیل شده بود.
۴-۱-۳ -جاه طلبیهای صدام و تاثیر آن درعراق
پس از روی کارآمدن «صدام حسین» در عراق در سال ۱۹۷۸ و جاهطلبیهای وی برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای و ایفای نقش رهبری جهان عرب، که خود متأثر از انزوای مصر پس از امضای قرارداد کمپ دیوید بود، زمینه برهم خوردن تعادل قدرت در منطقه را فراهم آورد.
تهاجم نظامیعراق به ایران در سال ۱۹۸۰ به وضوح نمایانگر زیاده طلبیهای صدام حسین در سالهای پایانی جنگ سرد است که البته در آن مقطع هر دو ابر قدرت شرق و غرب این کشور را در توسعه طلبیهای خود یاری دادند. (عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۷).
ا- جنگ دوم خلیج فارس که پیامد اشتباهات رژیم عراق و نتیجه آتش افروزیهای این رژیم در منطقه بود، بهانههایی مبنی بر داشتن جنگ افزارهای غیر متعارف، صدور تروریسم و… . را با ایجاد جنگ روانی که غرب در باور مردم جهان القاء نمود.
۲- همزمان با پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی، آمریکا و غرب، بیش ازگذشته، موقعیت ژئوپلیتیک این کشور توجه قرار گرفت.
۳- اهمیت و موقعیت عراق برای آمریکا که به صورت بالقوه توانایی تضمین امنیت جریان صدور نفت، تأثیرگذاری بر روند صلح اعراب و اسرائیل، مهار جمهوری اسلامیایران و نقش آفرینی در شمال عراق و منطقه کردستان برای کنترل تحولات و تأثیرگذاری بر کشورهایی که دارای مناطق کردنشین هستند را داراست.
۴- فرصتهایی که پس از جنگ دوم خلیج فارس با بهره گرفتن از موقعیت ژئوپلیتیکی عراق برای آمریکا فراهم شده بود.
۵- سیاستهای کاملاً اشتباه صدام حسین در ابعاد منطقهای و بینالمللی و نقض مکرر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل موجبات انزوای این رژیم را فراهم آورد.
۶- با رویدادهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در ایالات متحده آمریکا و اعلام استراتژی مبارزه با تروریسم از یک سو و ادعای واشنگتن مبنی بر تلاش رژیم عراق جهت دستیابی به تسلیحات اتمیو همکاری این رژیم با شبکه القاعده، با جوسازی و تبلیغات گسترده رسانهای و اقدامات دیپلماتیک وسیع در سطح سازمان ملل متحد و منطقه خاورمیانه، بستری فراهم شد.
علی رغم مخالفت شورای امنیت سازمان ملل متحد و مخالفتهای مردمیدر سطح جهان، آمریکا با همراهی تعدادی دیگر از کشورهای غربی در مارس سال ۲۰۰۳ به عراق حمله و پس از مدت کوتاهی رژیم حاکم بر این کشور را ساقط گرداند. بدون تردید یکی از دلایل وملاحظات آمریکا درتهاجم نظامیبه عراق اهمیت ژئو پلتیکی این کشور بوده است.
به طور کلی در دوران جنگ سرد عراق در قلمرو ژئواستراتژیک قدرت برّی یعنی اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت، اما فروپاشی اتحاد شوروی و جنگ دوم خلیج فارس موجب حضور آمریکا در مناطق امن در شمال و جنوب عراق بر اساس قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد گردید؛ که در پایان بهانهها و موقعیت پیش آمده منجر به اشغال عراق گردید(عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۸).
پس از گذشت حدود ۹ سال از اشغال عراق، آمریکا متحمل هزینههای فراوانی گردیده و سیاستهای این کشور بر پیچیدگیهای مسایل منطقه افزوده است. به دست گیری قدرت توسط یک دولت شیعی و خروج شیعیان و اکراد از انزوای سیاسی پس از حدود ۸۰ سال، تحولات ژئوپلیتیکی جدیدی را در عراق رقم زده که علاوه بر تحت تأثیر قرار دادن عراق و منطقه خاورمیانه، روابط راهبردی قدرتهای بزرگ را نیز متأثر ساخته و موجب واکنش برخی کشورهای منطقه مانند عربستان و اردن گردیده است، تا جایی که پادشاه اردن با ابراز نگرانی از تحولات عراق در دسامبر سال ۲۰۰۵ از موضوعی تحت عنوان «هلال شیعی» صحبت به میان آورد. بدون تردید تحولات اخیر در عراق روابط کشورهای منطقه را هم متأثر ساخته است(عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۸).
۴-۱-۳-۱ -سیر تحولات و عوامل مهم ژئوپلیتیک عراق پس از اشغال
از سال ۲۰۰۳ تا امروز، سیر مهمترین حوادث و تحولات پس از اشغال نظامیعراق را از زمان اعلام رسمی«پایان جنگ عراق» توسط جورج دبلیو بوش در تاریخ ۱ مه ۲۰۰۳ میلادی را تا به امروز دنبال میکند.
در پی حمله نظامیایالات متحده آمریکا و کشورهای متحد آن، دولت بعث عراق به رهبری صدام حسین تکریتی سرنگون شد و به سرعت سیر جدیدی از خشونتها و درگیریهای قومیو مذهبی در عراق ریشه گرفت. گروههای درگیر در مهمترین حوادث این دوران که تا امروز را شامل میشوند، عبارتند از:
۴-۱-۳-۲-گروههای اصلی مسلح در عراق
۱) گروههای سنی، گروههای شیعه، گروههای ملیگرا، نیروهای امنیتی عراق، نیروهای اشغال کننده عراق به سرگردگی آمریکا میباشد. پس از پیروزیهای گسترده و سریعالسیر نیروهای ائتلاف در سرنگون کردن رژیم بعث انتقال بخشی از قدرت در اداره امور عراق به دولت موقت عراق محول شد. نیروهای اصلی اشغال کننده عراق شامل ارتش کشورهای ایالات متحده آمریکا، پادشاهی متحده انگلستان و لهستان بودند، اما ۲۹ کشور دیگر از جمله ژاپن، کره جنوبی، اسپانیا، ایتالیا و… با فرستادن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خود به همراهی با نیروهای ائتلاف در اشغال نظامیعراق پرداختند. همچنین برخی شرکتهای پیمانکار تامین نیروی نظامیو امنیتی با فرستادن دهها هزار نفر از سربازان خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف دنیا بودند، مسئولیت تامین امنیت بخشهای وسیعی از مراکز زیرساختی عراق، بخصوص در زمینه تامین امنیت چاههای نفتی و مراکز پتروشیمیعراق را برعهده گرفتند(عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۹).
۴-۱-۴-علل اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس
دولتایالات متحده آمریکا در ۲۱ مارس ۲۰۰۳م. (فروردین سال ۱۳۸۲)، در سایه شعارهایی نظیر مبارزه با تروریسم، برقراری صلح جهانی، اعطای دموکراسی و آزادی، به صورت غیرقانونی، به کشور عراق لشکرکشی کرد و آن را به اشغال نظامیخویش درآورد.این تهاجم وحشیانه که به جنگ دوم خلیج فارس شهرت یافت، پیامدهای غیر قابل تصور و ناگواری برای اشغال گران و مردم عراق، به دنبال داشت تا آن جا کهاین حادثه، به عنوان یکی از بزرگ ترین اشتباهات تاریخی دولت مردان آمریکا محسوب میگردد. برخی از علل اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس به شرح زیر میباشد:
۱- باور آمریکا مبنی بر هژمونی خود بر جهان
۲- آموزه نظامى امریکا (پنج نفر از امریکایىها، به عنوان نظریهپردازان، آموزهاى را مطرح کردند که نامشان عبارتند بودنداز: آقاى ریچارد پِل، پُلوُرفوبیتْس، رامسفلد، دیک چنى و خانم رایْس)
۳- سلطه بر نفت (یکى از دلایل بارز انتخاب عراق، ذخایر عظیمى است که در عراق وجود دارند)
۴- برخورداری از عوامل ثابت و متغیر بسیار مهم ژئوپلیتیکی در عراق
۵- توانایی تضمین امنیت جریان صدور نفت
۶- تأثیر گذاری بر روند صلح اعراب و اسرائیل
۷- مهار جمهوری اسلامیایران
۸- نقش آفرینی در شمال عراق و منطقه کردستان برای کنترل تحولات و تأثیرگذاری بر کشورهایی که دارای مناطق کرد نشین هستند( مانتلی ریویو، ۱۳۹۳، ترجمه محیط، باشگاه اندیشه).
۴-۱-۵- نتایج اشعالگری نظامیدر عراق:
از دیدگاه کارشناسان مسائل سیاسی و نظامی، اشغال گران عراق در حمله بهاین کشور، علاوه بر شعارهای فریبنده خویش در زمینه مقابله با تروریسم، تأمین صلح و امنیت جهانی و گسترش دموکراسی، اهداف پنهانی متعددی را نیز تعقیب میکردند. با توجه به موارد فوق نتایج اشعالگری به شرح زیر میباشد: