لذا باوجود اینکه تئوریهای اقتصادی از دهه ۱۹۸۰ به بعد تأکید بر نقش تجمیع پولی در تعریف پول که یکی از متغیرهای مهم در اثرگذاری کارائی سیاستهای پولی است داشتند، تحقیقات قابل ملاحظهای در رابطه با تقاضای پول به عنوان عامل مهم اثرگذار در نتیجهبخشی سیاستهای پولی ادامه دارد.
شناخت خصوصیات تابع تقاضای پول از دو جنبه برای ایران دارای اهمیت است. اول: حجم پول یک متغیر عمده اقتصاد کلان و نیز یکی از ابزارهای اصلی سیاستهای کنترل تقاضای کل میباشد. استفاده از سیاستهای پولی از طریق کنترل حجم پول یکی از ابزارهای مهم کنترل تورم است. مخصوصاً تابع تقاضای پول (اگر از درجه ثبات بالایی نیز برخوردار باشد)، میتواند کمک زیادی در تدوین و اجرای سیاستهای پولی برای کنترل نرخ تورم و کنترل تولید ناخالص اسمی باشد. دوم: به واسطه محدودیتهای بازار سرمایه در ایران، پول، مهمترین دارایی مالی محسوب میشود و نقش بسیار مهمی در بازار سرمایه دارد. بنابراین اطلاعات راجع به تقاضای پول و نرخ جانشینی آن با دیگر داراییها برای کنترل جریانهای مالی و تعدیل نقدینگی در بازار سرمایه لازم است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از طرفی در دهههای اخیر با گسترش و برجسته شدن نقش سیاستهای پولی در ایجاد ثبات و یا بیثباتی در قیمتها و تولید؛ و نیز با توجه به مطالعات تجربی و نظری در خصوص ارتباط میان تورم و رشد اقتصادی، تلاش جهت معرفی قاعده بهینه پولی برای هدایت سیاست پولی رونق گرفته است.
به همینجهت مطالعات نظری و تجربی وسیعی در اکثر کشورها در این موارد انجام شده است.
۱-۱- طرح مسئله
امروزه یکی از نیازهای اقتصاد کشورها که ایران نیز مشمول آن است، میزان مطلوب نقدینگیای است که باید به کل اقتصاد در طول یکسال تزریق شود. چراکه کنترل و توزیع بهینه حجم نقدینگی در اقتصاد هدف نهایی کشورها برای رسیدن به اهداف کلان اقتصادی مثل ایجاد رشد در تولیدات، توزیع عادلانه درآمد، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداختهای خارجی و ایجاد اشتغال است. در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف نهایی اقتصاد است.
در بیانی دیگر میتوان عنوان کرد پول فینفسه نیازی از انسان را برآورده نمیکند، بلکه ابزاری است برای تأمین مایحتاج. امکانات سیاستگزاران پولی در عرضه پول تقریباً نامحدود است، اگر عرضه پول بیشتر بدون توجه به ظرفیتها و امکانات اولیه کشور افزایش یابد و یا بصورت غیربهینه و نظارتنشده توزیع شود، تنها قیمتها را متورم خواهد کرد. آنچه ادبیات اقتصادی برای پایداری رشد در اقتصاد مبتنی بر بازار مانند آنچه در ایران وجود دارد، توصیه میکند ثبات قیمتهاست که برای ثبات قیمتها، یکی از عوامل مهم کنترل حجم و توزیع بهینه نقدینگی در بخشهای مختلف اقتصادی است. لذا تعیین میزان مطلوب نقدینگی در کلان اقتصاد مسئلهای حیاتی برای هر اقتصادی محسوب میشود.
از ابتدا مکاتب فکری در اقتصاد بخش قابل توجهی از تلاش خود را صرف شناخت و تصریح مناسب تابع تقاضای پول کردهاند. فعالیتهای نظری در این زمینه به مطالعات اروینگ فیشر باز میگردد. وی در تئوری مقداری بیان میکند که مردم پول را برای مقاصد معاملاتی تقاضا میکنند و تأکید میکند که نقش محوری پول در اقتصاد، وسیله مبادله در دادوستد کالاها و خدمات میباشد. همچنین این دیدگاه بر عوامل تعیینکننده سرعت گردش پول تأکید میکند.
در دهه ۱۹۳۰ میلادی کینز تقاضای پول را فراتر از نقش وسیله مبادله مطرح کرد. وی بیان می کند که مردم قسمتی از درآمد پولی خود را برای مقاصد سفتهبازی و سوداگری نزد خود نگهداری میکنند. اگرچه اقتصاددانان پیش از کینز نگهداری دارایی را به عنوان شق دومی در مقابل پول میدانستند، ولی در کارهای خود اهمیت چندانی به آن نمیدادند.
تقاضای معاملاتی پول از به کارگیری پول به صورت تسهیل کننده معاملات نشأت میگیرد و با سطح درآمد ارتباط دارد. در حالی که تقاضای سفتهبازی پول از به کارگیری پول به عنوان دارایی سرچشمه میگیرد و توسط نرخ بهره تعیین میشود. کینز عقیده دارد که تقاضای سفتهبازی بستگی به انتظارات در مورد تغییرات آتی نرخ بهره دارد. در چنین شرایطی فرد ترجیح می دهد تا قسمتی از درآمد پولی خود را به صورت داراییهای مالی نگهداری کند تا بازده به آن تعلق بگیرد.
در تابع تقاضای کینز، تعیینکنندههای اصلی، سطح درآمد (به عنوان متغیر مقیاس و جانشینی برای حجم معاملات) و نرخ بهره (به عنوان جانشین برای هزینه فرصت نگهداری پول) میباشند. چنین تابعی در مطالعات تجربی قبل از جنگ جهانی دوم به طور گستردهای به کار گرفته میشد. در دورههای بعد محققان به بررسی مباحثی در مورد ماهیت تابع تقاضای پول پرداختند.
اقتصاددانان بعد از کینز نیز مدلهای دیگری را تهیه کردند. تئوریهای تقاضای پول که بعد از کینز مطرح شدهاند را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ تئوریهای معاملاتی[۲] و تئوریهای پورتفوی[۳]. تئوریهای معاملاتی بر نقش پول به عنوان وسیله مبادله تأکید میکنند و پول لزوماً به عنوان ذخیرهای برای مقاصد معاملاتی تلقی میشود. هزینه معاملاتی تبدیل میان پول و دیگر داراییها، در تعیین مقدار این ذخیره نقش تعیین کننده دارد. تئوریهای دارایی، تقاضا برای پول را قسمتی از مساله تخصیص ثروت در میان پورتفوی داراییها که پول را هم شامل میشود، میدانند. پول و دیگر داراییها به عنوان شقهای مختلفی از نگهداری ثروت محسوب می شوند که هرکدام جریانی از خدمات و یا درآمد (صریح یا ضمنی) را فراهم میکنند.
نکته جالب توجه این است که گرچه تئوریهای متفاوت تقاضای پول را از زوایای مختلف تحلیل میکنند، ولی نتیجه آنها یکسان است. در همه موارد حجم ماندههای حقیقی پول رابطهای معکوس با نرخ بازدهی سایر داراییها و رابطه مستقیم با درآمد حقیقی دارد.
در دهه هفتاد میلادی، پیشرفتهای تکنولوژیکی در بازارهای مالی، طیف وسیعی از داراییهای جدید را خلق کرد. پیدایش این داراییها که جانشینهایی (هرچند غیر کامل) برای پول بودند، تأثیر عمیقی بر تابع تقاضای پول گذاشت. رفتار مجموعههای پولی (به ویژه حجم پول، ۱M) در پاسخ به این نوآوریهای تکنولوژیکی، سوالاتی را در خصوص مفید بودن این متغیرها به عنوان هدف میانی در سیاستهای پولی مطرح کرد و محققان را با مساله دیگری تحت عنوان «ثبات تابع تقاضای پول» مواجه ساخت.
ثبات تقاضای پول، پیششرطی است که براساس آن پول اثر قابل پیش بینی بر اقتصاد دارد و کنترل عرضه پول توسط بانک مرکزی ابزاری سودمند و مناسب در جهت اجرای سیاستهای فعال پولی میباشد. ثبات تابع تقاضای پول بدین معنی است که مقدار پول به طور قابل پیشبینی مرتبط با مجموعهای از متغیرهای کلیدی است که پول را به بخش حقیقی اقتصاد متصل میسازند. به عبارت دیگر ثبات تابع تقاضای پول، موثر بودن سیاست پولی را تضمین میکند. پس برای پیش بینی اثر تغییرات عرضه پول بر روی متغیرهایی همچون درآمد و قیمت باید از باثبات بودن تابع تقاضای پول در طول زمان اطمینان حاصل کرد.
در نهایت میتوان گفت، در تجزیه و تحلیل مسائل اقتصاد کلان و سیاستگذاری اقتصادی بررسی تابع تقاضای پول، اهمیت خاصی در شناخت الگوی اقتصاد کلان و اثربخشی و کارایی سیاستهای پولی و مالی دارد.
با توجه به مطالبی که بیان گردید، در چارچوب تحقیق حاضر، مشخصاً این سوال مطرح میشود که آیا رابطه تعادلی بلندمدت بین اجزای تشکیلدهنده تابع تقاضای پول وجود دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر، این سوال مطرح است که آیا یک تابع تقاضای پول باثبات در ایران وجود دارد که بتوان سیاستهای کلان را بر مبنای آن تنظیم کرد؟
لذا این تحقیق هدف خود را بر این اساس نهاده که تابع تقاضای مناسب برای پول را در اقتصاد ایران بدست آورده سپس آن را با مقدار بهینه پول که بوسیله قاعده بهینه پولی بدست خواهد آمد مقایسه کند. برای رسیدن به این هدف تلاش شده است ابتدا تقاضای پول کینز، بامول و توبین، فیشر، فریدمن و غیره را مورد بررسی قرار دهیم. سعی بر آن بوده تا ابتدا به نقد و تحلیل این نظریات پرداخته و سپس الگوی بومی تقاضای پول مناسب اقتصاد ایران را استخراج نموده و برآورد نمائیم. سپس به تخمین تابع تقاضای تقدینگی در جامعه پرداخته و این تابع را با تمام ملاحظات تکمیلی که جهت واقعیتر بودن و بهتر بودن تخمین ایران میتوان به مدل اضافه نمود، برآورد کرده و به بررسی عوامل موثر و ضرایب آن در اقتصاد ایران پرداخته شده است. برای نیل به این مهم، به بررسی عوامل مؤثر بر تقاضای پول در چارچوب الگوی خرید-زمان[۴] پرداختیم. رویکرد زمان- خرید اولین بار توسط سیوینگ[۵] (۱۹۷۱) مطرح گردید؛ و مک کالوم[۶] و گودفرند[۷] این رویکرد را برای اولین بار در تقاضا برای پول نشان دادند. این رویکرد مسئله تخصیص استاندارد زمانی که فرد کار میکند و مصرف میکند را بیان نمود. استفاده از پول به فرد این اجازه را میدهد که میزان زمان اختصاص یافته به مصرفش را کاهش دهد، بنابراین زمان موجود برای کار و اوقات فراغت آزاد میگردد و در نتیجه مطلوبیت نهایی و بازده ضمنی صورت می پذیرد.
پس از بررسی تابع مناسب تقاضای پول به دنبال محاسبه مقادیر بهینه تقاضای پول میباشیم. در این راستا لازم است مروری بر مبانی نظری و مطالعات انجام گرفته در زمینه تعیین میزان رشد بهینه پول داشته باشیم. از آنجائیکه عمدتاً مبانی نظری و تحقیقات صورت گرفته در راستای تعیین نرخ رشد بهینه پول در زمینه تعیین قاعده بهینه سیاست پولی میباشد. لذا ما نیز در این تحقیق روش خود را بر این مبنا قرار دادهایم.
یک ﻗﺎﻋﺪه ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﺑﺰارﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﭼﮕﻮﻧـﻪ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮات در وﺿﻌﻴﺖ اﻗﺘﺼﺎد واﻛﻨﺶ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ. اﻣﺮوزه ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﺴﻴﺎر زﻳﺎدی ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده از ﻗﻮاﻋﺪ ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان راﻫﻨﻤﺎی اﺗﺨـﺎذ ﺗﺼـﻤﻴﻤﺎت ﺳﻴﺎﺳـﺘﻲ نزد سیاستگزاران پولی وﺟﻮد دارد.[۸]
برای ساخت یک قاعده سیاست پولی باید تابع زیان بانک مرکزی را نسبت به قیود عنوان شده حداقل نمائیم. برای نیل به این هدف ابتدا قیود را مشخص نموده، سپس با بهره گرفتن از دادههای موجود این قیود را با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات خطی تخمین زده میشوند. سپس تابع زیان بانک مرکزی را با بهره گرفتن از نرم افزار MATLAB نسبت به این قیود حداقل خواهیم کرد.
۱-۲- هدف تحقیق
تاکنون ادبیات و مبانی قدرتمندی در خصوص نقش پول در اقتصاد تدوین شده است و مخصوصا مبانی خردی و پایهای گستردهای در این زمینه توسط اقتصاددانان بسیاری تدوین و ارائه شده است، اما با توجه به اهمیت موضوع و کاربرد نتایج آن برای فهم بهتر نحوهی عملکرد اقتصاد امروزی بر این باوریم که باید در راستای گسترش این ادبیات در هر اقتصادی کوشید. هدف از ارائه این تحقیق معرفی «الگوی بومی تقاضای پول مناسب برای جمهوری اسلامی ایران» و مقایسه آن با «میزان بهینه نقدینگی» میباشد. ادعایمان این است که این تحقیق در زمینه بررسی ادبیات موضوعی تقاضای پول با مبانی پایه خردی کوشیده و زوایایی از اقتصاد ایران را روشن میکند.
در اهمیت این دو هدف به تفکیک میتوان اینگونه بیان نمود:
الف) با بررسی مطالعات انجام شده در رابطه با تقاضای پول این نتیجه را درمییابیم که بیشتر مطالعاتی که در زمینه برآورد تقاضای پول صورت گرفته خصوصاً در ایران از مدلهای متعددی از جمله پیش پرداخت نقدی یا رابطه ریشه دوم بامول- توبین استفاده کردهاند، ولی متاسفانه دامنه منابع درخصوص مدل «زمان- خرید» محدود به ذکر آن در برخی کتب درسی میباشد و به طور کاربردی از آن بهره نبردهاند. این تحقیق با بهره گرفتن از مدل زمان- خرید، مدلی پایه در اقتصاد کلان با تحلیل خرد ارائه میدهد. مهمترین کاربرد این مدل اینست که علاوه بر تابع مناسب تقاضای پول، بهینه پول را نیز نتیجه میدهد.
ب) در ایران تا به امروز توجه به بهینه نقدینگی مورد غفلت واقع شده است و کمتر پژوهشی به دنبال بررسی میزان مطلوب نقدینگی در سطح جامعه و بخشهای مختلف اقتصادی آن بوده است. بهطوریکه زمانیکه از شرکتهای سرمایهگذاری و صنایع در رابطه با مشکلات آنها پرسیده میشود، آنها به مشکل نقدینگی اشاره میکنند. از طرفی دیگر حجم بالای نقدینگی در جامعه باعث شده است عدهای ادعا کنند که این حجم بالا منجر به تورم در جامعه شده است. لذا باید به نوعی دریافت که میزان بهینه نقدینگی در جامعه و بخشهای مختلف آن چه مقدار میتواند باشد و تابع چه عواملی است. بنابراین این پایاننامه هدف خود را این گذارده است که میزان بهینه نقدینگی را در کل جامعه تعیین کرده و مشخص کند چه عواملی این میزان نقدینگی مطلوب را شکل میدهند.
۱-۳- فرضیه ها
نرخ ارز و نرخ سود علیالحساب بانکی تأثیر منفی بر تقاضای پول دارد.
ثروت تأثیر مثبت بر تقاضای پول دارد.
تابع تقاضای پول با تعریف وسیع پول با ثباتتر از تابع تقاضای پول با تعریف محدود پول است.
مقادیر نرخ رشد تقاضای نقدینگی با رویکرد زمان-خرید بیشتر از مقدار رشد بهینه نقدینگی با بهره گرفتن از قاعده بهینه پولی و مقدار رشد واقعی نقدینگی است
۱-۴- روش تحقیق
این تحقیق از انواع تحقیقات کمّی به شمار میرود و با بهره گرفتن از آمار و اطلاعات پولی کشور صورت پذیرفته است.
مطالعه حاضر شامل دو بخش بررسی تقاضای پول و بررسی بهینه پول در شرایط پایدار میباشد. در بخش اول به حل مسئله بهینهسازی مطلوبیت خانوار در قالب رویکرد زمان- خرید مک کالوم و گودفریند همراه با قیود مدل شامل قید زمان خرید و قید بودجه خانوار میباشد. پس از حل تابع تقاضای پول منتج شده که الگوی حاصله با بهره گرفتن از روشهای اقتصادسنجی مورد آزمون و برآورد قرار گرفته است. جهت برآورد الگو از روش ARDL بهره برده است.
محقق در بخش دوم با برای بدست آوردن میزان رشد بهینه پول در قالب روش کنترل بهینه و با بهره گرفتن از روش برنامه ریزی پویا تابع زیان بانک مرکزی را حداقل مینماید. تابع زیان مورد نظر این تحقیق تابعی از متغیرهای مربع نرخ تورم، مربع شکاف تولید، شکاف حجم نقدینگی و مربع تراز پرداختها میباشد
به منظور جمعآوری آمار و اطلاعات مورد نیاز در این تحقیق از پایگاههای اطلاعاتی سالنامههای آماری شامل آمارنامههای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، آمارنامههای مرکز آمار ایران، بانک اطلاعات سریهای زمانی بانک مرکزی استفاده شده است.
فصل دوم
ادبیات موضوع تقاضای پول(مبانی نظری و پیشینه تحقیق)
مقدمه:
تابع تقاضای پول از مباحث کلیدی و محوری در تئوریهای تعیین درآمد و تئوریهای پولی است که توجه بسیاری از اقتصاددانان را به خود جلب کرده است. چنین توجهی موجب شده است تا تئوری تقاضای پول تغییرات زیادی را در طول زمان تجربه کند و ادبیاتی غنی را در خود جای دهد.
از طرف دیگر اولین قدم در کارهای تجربی، دستیابی به شناختی دقیق و کامل از تئوریهای اقتصادی است. از این رو در این فصل سعی شده است، قبل از پرداختن به ثبات و ویژگیهای تابع تقاضای پول در ایران، مروری بر تئوریهای تقاضای پول و تحولات آنها داشته باشد.
۲-۱- مبانی نظری تقاضای پول
۲-۱-۱- نظریه مقداری پول
مطابق با تئوری کلاسیک، بازارهای کالایی همواره شفاف هستند و قیمتهای نسبی بگونهای تعدیل میشوند که وجود تعادل تضمین شود. در این تئوری، اقتصاد همیشه در سطح اشتغال کامل بوده و انحرافات از تعادل کل زودگذر است. در چنین چارچوبی، نقش پول بسیار ساده شده است؛ پول، متغیری است که واحد آن برای بیان قیمتها و ارزشها به کار برده میشود، اما ارزش خودش از این نقش تأثیری نمیپذیرد. همچنین پول وسیله مبادله است و معاملات کالاها را آسان میکند. پول در تعیین قیمتهای نسبی، نرخ بهره حقیقی، مقادیر تعادلی و درآمد حقیقی کل تأثیری ندارد و خنثی است. تحت فروض کلاسیکی اطلاعات کامل و هزینههای مبادلاتی ناچیز و کم اهمیت، نقش پول به عنوان ذخیره ارزش به طور بسیار محدود درک شده است.[۹]
نظریه مقداری پول توسط اقتصاددانان کلاسیک مطرح گردیده است. هدف اقتصاددانان کلاسیک تخصیص بهینه منابع بود؛ بدین منظور تعیین قیمتهای نسبی کافی بود. امّا از آنجاکه در دنیای خارج قیمتهای مطلق وجود داشت، از نظریه مقداری پول استفاده کردند. زیرا این نظریه رابطه بین عرضه پول و قیمتهای مطلق را نشان میدهد. نکتهای که باید مدنظر قرار داد اینست که به اعتقاد اقتصاددانان کلاسیک، پول تنها وسیله مبادله است و تنها انگیزه نگهداری پول، انگیزه معاملاتی آن است. این انگیزه از آنجا ناشی میشود که دریافتهای افراد معمولاً یکجا، امّا پرداختها با فاصله و بتدریج انجام میشود. بنابراین افراد با نگهداری پول جریان دریافتها و پرداختهای خود را هموار میکنند. این نحوه برخورد با پول منجر میشود تا همواره تعادل همزمان بازار کالاها و بازار پول برقرار باشد و در واقع تعادل در بازار کالا به مفهوم تعادل در بازار پول است.
مبادله کالاها در بازار بین خریدار و فروشنده شامل مخارجی است که به دو روش متفاوت مشخص میشود:
اول) مخارجی که توسط خریدار صورت گرفته و باید همیشه با میزان پولی که تحویل فروشنده میشود، برابر باشد. مخارج کل اعضای گروه شامل خریداران و فروشندگان، باید با میزان پول استفاده شده ضربدر تعداد دفعاتی که از آن استفاده شده برابر باشد. (Y = M.V)
دوم) مخارج کالاهای خریداری شده میتواند از طریق مقدار فیزیکی کالاهای مبادله شده ضربدر متوسط قیمت این کالاها اندازهگیری شود. (Y = P.y)
از این دو رابطه به این نتیجه میرسیم که: (M.V = P.Y)
که در روابط فوق: Y، ارزش اسمی تولید (درآمد اسمی)؛ y، تولید واقعی کالاها؛ P، سطح قیمتها؛ M، عرضه پول؛ V، سرعت گردش پول میباشد.
انواع روابط مقداری به دو دسته که هرکدام شامل دو قسمت هستند، که یکی تأکید بر جمع ارزش کالاها و ایجاد درآمد و دیگری تأکید بر ابزارهای پرداخت دارد، تقسیم میشوند: رویکرد درآمدی به رابطه مقداری (M.VMy ≡ Py.y) و رویکرد معاملاتی به رابطه مقداری (M.VMT ≡ PT.T) است. رابطه مقداری پول می تواند با جداسازی میان اجزای پول به صورت (D.VD+C.VC ≡ Py.y) و همچنین برحسب پایه پولی (B.VB≡Py.y) بیان شود.
که VMy سرعت درآمدی گردش مقادیر پول M، VMT سرعت معاملاتی گردش هر دوره از مقادیر پول M، Py متوسط سطح قیمت کالاهای تولیدشده جاری، PT متوسط سطح قیمت معاملات، y تولید واقعی کل کالاها، T تعداد معاملات طی دوره، C اسکناس و مسکوک در دست مردم، D سپردههای دیداری، VCy سرعت گردش اسکناس و مسکوک، VD سرعت گردش سپردههای دیداری و VB سرعت گردش در پایه پولی میباشد.
سه رویکرد به تئوری مقداری وجود دارد: ایروینگ فیشر، پیگو، ویکسل
۲-۱-۱-۱- رویکرد معاملاتی به تئوری مقداری (فیشر)
فیشر از دید کلان به تقاضای پول نگریسته و اینکه مردم باید نسبت ثابتی از معاملات خود را به صورت پول نگهداری کنند. وی با این دید که مخارج کالاها از دو طریق پول و سپرده دیداری در بانکها پرداخت میشوند، مخارج کل را به صورت زیر تعریف میکند و تأکید دارد از آنجاییکه ذخایر بانکی به نسبت تقریباً ثابتی در مقایسه با سپردههای بانکی نگهداری میشوند و افراد و بنگاهها رابطه بین پول و مقادیر سپردههایشان را به صورت نسبتاً ثابتی حفظ میکنند، لذا C و D به تناسب تغییر میکنند. (D.VD+C.VC ≡ Py.y)
وی برای تبدیل رابطه مقداری به تئوری مقداری ۲ گزاره را در نظر میگیرد: ۱) سرعت گردش پول به شرایط فنی بستگی دارد و هیچ رابطهای با میزان پول در گردش ندارد. بستگی به سرعت در گردش افراد بیشماری دارد. در نتیجه بستگی به تراکم جمعیت، شیوههای تجارتی، سرعت حمل و نقل و دیگر شرایط فنی خواهد داشت. از آنجاییکه سرعت گردش را میتوان نسبت درآمد واقعی به حجم پول تعریف کرد، لذا یک متغیر واقعی است و مانند دیگر متغیرهای واقعی مستقل از عرضه پول و سطح قیمت میباشد.
۲) حجم بازرگانی مستقل از مقدار پول میباشد. همهی فرایند تولید، حمل و نقل و فروش مربوط به تکنیک و ظرفیت فیزیکی میباشد. هیچکدام به میزان پول بستگی ندارد. تورم پول رایج، تولید زمینها و کارخانجات را بالا نمیبرد و همچنین سرعت کشتیها و قطارهای باربری را بالا نمیبرد. این گزاره بر این اساس است که تئوری کلاسیکی در اوائل قرن ۱۹ غالباً بیانکننده این موضوع بود که بازار نیروی کار شفاف است و تولید و اشتغال کامل برقرار خواهد بود و در همین سطح باقی خواهد ماند. برطبق این تئوری، فیشر فرض میکند تغییر در عرضه پول تأثیری بر تولید کالاها ندارد.
فیشر چنین استدلال میکند که سرعت گردش پول توسط نهادههایی در اقتصاد که بر نحوه انجام مبادلات افراد موثر هستند، تعیین میشود. مثلاً استفاده از حساب جاری یا کارتهای اعتباری به جای پول نقد که منجر به افزایش سرعت گردش پول میشود؛ و از آنجاییکه این خصوصیات نهادی به آرامی بر سرعت گردش پول تأثیر میگذارند، آن را در کوتاهمدت ثابت فرض میکند. منتها تبدیل رابطه مقداری به نظریه مقداری مستلزم اینست که زمانیکه مراجع پولی میزان پول رایج را در اقتصاد افزایش میدهند، به همان تناسب سپردههای بانکی را نیز افزایش دهند. دو عامل مؤثر بر تقاضای پول فیشر: ۱) سطح مبادلات ۲) نهادهای اقتصادی موثر بر شیوهی مبادلات.
از منظر تئوری، سرعت نه در کوتاهمدت و نه در بلندمدت ثابت نیست. بعدها ثابت میشود کشش درآمدی پول کمتر از واحد است. بنابراین همانگونه که درآمد تغییر میکند، سرعت گردش نیز تغییر میکند. بعلاوه کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی است؛ بطوریکه افزایش در نرخ بهره سرعت گردش پول را افزایش میدهد. عوامل دیگری نیز برای تغییر سرعت وجود دارند: از جمله نوآوریها. مکانیزم انتقال مستقیم فیشر نیز اثبات میکند که تغییر در عرضه پول منجر به تغییر در مخارج کل بطور مستقیم شده و سپس منجر به تغییری متناسب در قیمتها میشود.
۲-۱-۱-۲- رویکرد مانده نقدی به تئوری مقداری: مکتب کمبریج (مارشال، پیگو، کینز)
در مکتب کمبریج از دید خرد به انگیزه افراد در نگهداری پول دقت میشود و همانند تقاضای کالا تمایلات افراد لحاظ میشود. مطلوبیتی که در تقاضای کالا مطرح بود، در بحث تقاضای پول، بهعنوان انگیزه معاملاتی پول است و هزینه فرصت نگهداری پول عدم دریافت نرخ بهره است.
از نظر پیگو، مردم به دو دلیل تأمین راحتی و تأمین امنیت، اقدام به نگهداری پول رایج و سپرده دیداری میکنند. اولی در ارتباط با تقاضای پول بهعنوان وظیفه مبادله بودن آن و دومی بهعنوان وظیفه ذخیره ارزش بودن آن میباشد. وی ادعا میکند افراد به طور مستقیم با تقاضای پول رایج و سپرده دیداری در ارتباط نیستند. بلکه از طریق ارتباطشان با منابع کل خود در ارتباط خواهند بود. این منابع برحسب انباره (ثروت) و برحسب روانه (درآمد) تفسیر میشوند. فرد با ضرر درآمد واقعی که از طریق محدودیت منابعی که به سرمایهگذاری اختصاص داده شده و رضایتی که از طریق مصرف آنی منابعش و عدم سرمایهگذاری حاصل شده در ارتباط است. پس تقاضای پول پیگو تابعی از نرخ بازده سرمایهگذاری (که از طریق بهرهوری نهایی سرمایه تعیین میشود) و رضایت نهایی از دست رفته ناشی از مصرف کمتر میباشد. طبق این فرض، پیگو به تعیین سطح قیمت نیز پرداخته و اثبات میکند که سطح قیمت متناسب با عرضه پول تغییر خواهد کرد.
سرعت گردش پول پیگو به نرخ بهره بستگی دارد، پس ثابت نیست. با استقلال نرخ بهره تعادلی و بهرهوری نهایی سرمایه از عرضه پول، سطح تعادلی سرعت نیز مستقل از عرضه پول میباشد. این استقلال همیشگی نیست. از آنجاییکه سرعت میتواند به عوامل متغیرهای دیگری نیز مانند فعالیت بانکها و شیوههای پرداختی بستگی داشته باشد و اینها اغلب در طی زمان تغییر میکنند.
۲-۱-۱-۳- رویکرد اقتصاد اعتباری (ویکسل)
ویکسل اقتصاددان پولی کلاسیکی در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم و شرح دهنده تئوری مقداری پول است. اجزای تحلیل ویکسل منجر به تدوین تجزیه و تحلیل مدرن اقتصاد کلان شده است. به نظر میرسد عقاید وی اهمیت بیشتری در دو دهه اخیر یافتهاند، از آنجاییکه چندین بانک مرکزی در اقتصادهای توسعهیافته استفاده از نرخ بهره را بعنوان ابزار اصلی سیاستهای پولی خود پذیرفتهاند. به طوریکه تجزیه و تحلیلی را مناسب میدانند که نرخ بهره را بجای عرضه پول برونزا میداند و عرضه پول را درونزا میداند.
ویکسل به دنبال دفاع از تئوری مقداری پول به عنوان تئوری تعیین قیمت در مقابل تئوری جایگزین آن، تئوری تعیین قیمت بر اساس هزینه کامل، بوده است. طبق این تئوری هر بنگاه قیمت محصولاتش را بر اساس هزینه تولید آنها، شامل حاشیه سود، با سطح قیمت کل که صرفاً متوسط قیمتهای فردی تعیین شده توسط بنگاه است، تعیین میکند. میزان عرضه پول در اقتصاد خودش را با این سطح قیمت تطبیق میدهد و بنابراین با سطح قیمت تعیین میشود بجای آنکه آن را تعیین کند. وی این نوع تعیین قیمت را اشتباه میداند و بیان میکند که سطح قیمت تعیین شده توسط بنگاه نسبی میباشد و سطح قیمت مطلق، با مقدار پول در اقتصاد نسبت به سطح تولید ملی تعیین میشوند، از آنجاییکه کالاها در مقابل پول مبادله میشوند و نه در مقابل یکدیگر.
ویکسل در تئوری مقداری به دنبال انتقال تمرکز بر مکانیسم انتقال تغییرات مربوط در عرضه پول به تغییرات سطح قیمتهاست. او این مکانیسم را برای اقتصادهایی که پول رایج اعتباری یا فلز استفاده میکنند و یا اقتصاد خالص اعتباری تعیین میکند. در اصطلاحات اقتصاد کلان امروزی، تجزیه و تحلیل وی از اقتصاد اعتباری خالص ضرورتاً کوتاهمدت است؛ چراکه تحلیل وی فرض میکند در تولید کالاها عامل نیروی کار، تکنولوژی و سهام سرمایه ثابتاند. این تأکید بر کوتاهمدت با تأکید فیشر و پیگو در تعیین بلندمدت محصول در تضاد است. بعلاوه ویکسل فرض میکند که اقتصاد یک اقتصاد اعتباری خالص است که در آن مردم پول نگه نمیدارند و تمامی معاملات با چک از حساب قابل چک کشیدن پرداخت میشوند و در مقابل حساب سپرده آنها هیچ ذخیرهای نگهداری نمیشود.[۱۰]
۲-۱-۲- نظریه کینز بر تقاضای پول
کینز اعتبار تئوری مقداری را رد کرد. در مقابل فرض تئوری مقداری، نبود اشتغال کامل را در اقتصاد ادعا کرد و بیان کرد که تولید و سرعت گردش پول به عرضه پول بستگی دارند. کینز “اهداف” پیگو را بهعنوان “انگیزه” بیان میکند و بجای هدف تأمین راحتی انگیزه معاملاتی و بجای هدف تأمین امنیت انگیزه سفتهبازی را معرفی میکند. منتهی کینز بیشتر بر انگیزه سفتهبازیش معروف شد.
الف) تقاضای معاملاتی پول کینز: تعریف کینز از انگیزه معاملاتی” نیاز نقدی برای معاملات شخصی و مبادلات تجاری در دوره جاری” میباشد. به اعتقاد وی سطح مبادلاتی که فرد یا جامعه انجام میدهد با هردوی درآمد فرد یا جامعه و تقاضای معاملاتی پول رابطه باثباتی دارد. لذا رابطه بین تقاضای معاملاتی پول و سطح درآمد نیز رابطه باثباتی است. انگیزه معاملاتی به “انگیزه درآمدی” برای ایجاد فاصله زمانی بین دریافت درآمد و خرج کردن آن توسط خانوار و “انگیزه تجاری” برای ایجاد فاصله زمانی بین پرداخت توسط بنگاهها و دریافت آنها از فروش محصولاتشان، تقسیم میشود. وی با پیروی از الگوی پیگو چنین استدلال میکند: “هیچ دلیلی برای این فرض که سرعت گردش پول (V) ثابت است، وجود ندارد. ارزش آن بستگی به خصوصیت سازمان بانکی و صنعتی، همچنین عادتهای اجتماعی، توزیع درآمد بین طبقات مختلف و هزینه مؤثر از نگهداری مانده نقدی بیکار دارد. با این وجود اگر دوره کوتاهی از زمان را درنظر بگیریم و هیچ تغییر عمدهای را در هیچیک از این عوامل فرض کنیم، میتوان V را ثابت فرض کرد”.
ب) تقاضای احتیاطی پول کینز: کینز انگیزه احتیاطی را اینگونه تعریف میکند: “درخواست امنیت برای معادل نقدی آتی از نسبت معینی از منابع کل” و همچنین “برای فراهم آوردن احتمال نیاز به خرج ناگهانی و برای فرصتهای پیشبینی نشدهی خریدهای سودآور و همچنین نگهداری دارایی که ارزش آن برحسب پول ثابت میباشد”. کینز تعریفش را اینگونه بسط میدهد:”اگر نیاز به پول نقد قبل از اتمام سررسید بدهی بلندمدت به وجود آید، ریسک ضرر در خرید بدهی بلندمدت و بعداً تبدیل آن به پول نقد در مقایسه با نگهداری پول نقد وجود دارد.”
انگیزه احتیاطی به علت نا اطمینانی درآمدهای آتی و نیازهای مصرفی و خریدهای آتی میباشد که این خریدها فقط با پرداخت پول صورت میگیرد. فرد انتظارات ذهنیاش را برای زمانها و مقادیر موردنیاز برای پرداختهایش و دریافت درآمدهایش شکل میدهد و براساس میزان بهینه مقادیر پولیاش و دیگر داراییها از منظر انتظاراتش تصمیمگیری خواهد کرد.
ج) تقاضای سفتهبازی کینز: کینز پول را وسیلهای برای ذخیره ارزش میداند و بدین دلیل به انگیزه بورسبازی نگهداری میشود. کل دارایی را به دو قسمت پول و اوراق تقسیم میکند و نرخ بهره را بهعنوان هزینه فرصت نگهداری پول میداند و عدم اطمینان نسبت به نرخ بهره آینده را در تقاضای پول مؤثر میداند.
به اعتقاد کینز عاملی که در تصمیمگیری افراد برای خرید اوراق قرضه نقش دارد، فقط نرخ بهره جاری بازار نیست، بلکه نرخ نفع یا ضرر انتظاری ناشی از تغییر قیمت اوراق نیز مهم است. در استخراج تقاضای پول کل، افراد این فرض را درنظر میگیرند که افراد دارای انتظارات متفاوتی نسبت به نرخ بهرههای آتی هستند. مثلاً فردی که باور دارد، نرخ بهره آتی بالاتر از نرخ بهره فرض شده توسط بازار است، دلیل خوبی برای نگهداری مانده نقدی دارد.
در این انگیزه فرد با ارزش سررسید پرتفولیو- برابر با سرمایه سرمایهگذاری شده بعلاوه بهره انباشتشده- در ابتدای دوره بعد در ارتباط است. فرد نرخ بهرهای خاص را در ابتدای دوره بعد و به تبع آن قیمت هر نوع اوراق را پیشبینی میکند. اگر انتظار داشته باشد قیمت اوراق بعلاوه بهره انباشت شده از قیمتهای رایج بالاتر باشد، فرد انتظار سود خالص نگهداری اوراق را دارد و همهی وجوهش را به صورت اوراق نگهداری میکند تا بصورت پول، که فرض شده بود بهرهای پرداخت نمیکند و بنابراین سود خالص صفر دارد. حالت عکس آن برای نگهداری پول اثبات میشود. درنتیجه هرفرد یا پول و یا اوراق نگهداری میکند تا هر دو را به صورت همزمان.
برخی افراد انتظار افزایش در قیمت اوراق را دارند و پیش خریدان بازار اوراق نام دارند که افزایش در داراییهای اوراق را انتخاب میکنند، درحالیکه برخی دیگر انتظار کاهش را دارند و کاهش داراییهای اوراق را خواستار کاهش داراییهای اوراقشان هستند که سلف فروشان بازار نام دارند. برتری پیش خریدان در بازار اوراق قیمتهای اوراق را بالا برده و نرخ بهره را پایین میآورد. این جابجایی پیش خریدان را به سلف فروشان تبدیل میکند، تا جاییکه تعادل قیمت اوراق برقرار شود یعنی جاییکه تقاضای اوراق با عرضهی آن برابری کند. بنابراین تقاضای سفتهبازی پولی توسط سلف فروشان همزمان با افزایش قیمت اوراق افزایش یافته و همزمان با کاهش نرخ بهره کاهش مییابد. بطوریکه تقاضای سفتهبازی کل برای پول رابطه معکوس با نرخ بهره دارد.
تابع تقاضای نقدینگی کینز دو ویژگی غیرخطی بودن و بیثباتی را دارد. فرض کنید انتظارات افراد نسبت به آینده تغییر کند و یا اتفاقات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رخ دهد این عوامل منجر به انتقال منحنی تقاضا میشود و از آنجاییکه این عوامل دائم درحال تغییرند، منحنی تقاضای نقدینگی پول نیز همواره در حال انتقال است. [۱۱]
۲-۱-۳-تئوریهای تقاضای پول پس از کینز[۱۲]
پس از کمک کینز به تئوری تقاضای پول، محققان تئوریهای دیگری را به منظور بررسی طبیعت و تعیینکنندههای توابع تقاضای پول مطرح کردند که هم درآمد و هم نرخهای بهره را به عنوان متغیر مستقل شامل میشد. این تئوریها به طور آشکار به حوزه وسیعی از فرضیهها اشاره میکردند. این فرضیهها با تأکید بر ملاحظات معاملاتی، سفته بازی، احتیاطی یا سودمندی[۱۳] نگهداری پول مطرح میشدند. بخش ذیل به طور خلاصه جنبههای اصلی این تئوریها را مورد بحث قرار میدهد.
دو ویژگی پول- وسیله مبادله و ذخیره ارزش- زیر بنای تئوریهای بعد از کینز را تشکیل میدهند. عملکرد پول به عنوان وسیله مبادله، مدلهای معاملاتی یا کنترل موجودی [۱۴]را پایه ریزی کرد. در این مدلها فرض میشود که سطح معاملات معین و شناخته شده است. از طرف دیگر مدلهای تقاضای احتیاطی[۱۵]، خالص جریان وجود نقد را نامشخص میدانند. عملکرد پول به صورت ذخیره ارزش مدلهای دارایی یا پرتفوی[۱۶] را میدهد که در آنها پول به عنوان قسمتی از سبد دارایی افراد نگهداری میشود.
خصوصیات ویژه پول موجب فرمول بندی تئوریهایی میشود که بر پایه انگیزههای آشکار نگهداری آن بنا شدهاند. البته تئوریهایی هم وجود دارند که انگیزههای نگهداری پول را نادیده میگیرند و تقاضای پول را در چارچوب تئوری تقاضای مصرف کننده تحلیل میکنند.[۱۷]
۲-۱-۳-۱- تحلیل بامول بر تقاضای معاملاتی پول
کینز تقاضای معاملاتی برای پول را ناشی از انگیزه مبادلاتی مطرح میکند، اما تئوریای برای تعیین و اندازهگیری آن تصریح نکرده بود؛ مخصوصاً اینکه وی فرض کرده بود که این تقاضا به صورت خطی به درآمد جاری بستگی دارد، اما به نرخ بهره بستگی ندارد.
پیشرفتهایی طی دهه ۱۹۵۰ تقاضا برای مقادیر معاملات را از دیدگاه فردی که هزینه مالی معاملات را با نگهداری مقادیر پول و دیگر داراییها مینیمم میکند، تحلیل کردند. این تحلیل نشان داد که تقاضای معاملات برای پول به طور معکوس به نرخ بهره بستگی دارد. تحلیلهای اولیه در این رابطه توسط بامول (۱۹۵۳) و توبین (۱۹۵۶) نشان داده شد. سخن ذیل این مطلب را از نقطه نظر بامول مطرح میکند.
فروض اساسی بامول عبارتند از:
- هیچگونه نا اطمینانی در زمانبندی یا مقدار دریافتها و مخارج فرد وجود ندارد.
- فرد تمایل دارد مقدار Y از مخارج را که در یک جریان یکنواخت طی یک دوره زمانی خاص خرج شده است و از قبل صاحب وجوهی برای تأمین این مخارج بوده است، را تأمین کند. همه پرداختها به صورت نقدی انجام میشود.
- تنها دو دارایی پول و اوراق قرضه وجود دارد. دارایی پول بهرهای پرداخت نمیکند، اما دارایی اوراق، بهره r را پرداخت میکند. هیچگونه هزینه استفاده از خدمات پول و اوراق وجود ندارد، اما هزینه انتقال از یکی به دیگری وجود دارد.
- فرد تمایل به برداشت نقدی از اوراقش را به میزان w در فواصل زمانی مشخص طی یک دوره دارد. هر بار که وی برداشت انجام میدهد، باید متحمل یک هزینه حق العملی (انتقال پول- اوراق) گردد که شامل دو جزء هزینه ثابت B0به ازای هر برداشت و یک هزینه متغیر B1به ازای هر دلار برداشت میباشد. مثال این هزینه کارمزد کارگزاران، هزینههای بانکی، تسهیلات برداشت از اوراق قرضه،… میباشد.
بنابراین هزینه کل برداشت به ازای n تعداد برداشت عبارتست از:
به عقیده بامول هزینه فرصت کل از تأمین مالی Y از مخارج برابر است با جمع هزینه برداشت Y از سرمایهگذاریها و بهره از دست رفته در نگهداری متوسط پول نقد ® به میزان W/2.
و تقاضای معاملاتی وی برابر است با:
این معادله در تحلیلهای مالی فرمول ریشه مربع نامیده میشود و فرم شناسایی تابع کاب داگلاس را دارد. این تابع مشخص میکند تقاضا برای مقادیر معاملات به نرخ بهره نیز بستگی دارد.
تحلیل فوق، انتخاب بین نگهداری پول و درآمد حاصل از داراییهای درآمدزا (اوراق قرضه) را برای تأمین مالی معاملات در بردارد. در بکار بردن این انتخاب اگر فرد از نگهداری اوراق قرضه سود کند، تنها اوراق قرضه خریداری خواهد کرد و اما اگر نتواند سود بدست آورد، تنها پول نگهداری میکند. سود حاصل از نگهداری پول یا اوراق قرضه برابر است با درآمد بهره حاصل از نگهداری اوراق قرضه منهای هزینه حق العملی برداشت نقدی از اوراق قرضه:
با ماکزیمم کردن معادله فوق نسبت به M خواهیم داشت:
دقت شود که اگر r=0 باشد یا هزینه کل حق العملی فراتر از درآمد حاصل از نگهداری اوراق باشد، П غیر مثبت میشود.
بامول همچنین در رابطه با توزیع درآمد نکاتی را نیز بیان میکند. وی دو موقعیت زیر را درنظر میگیرد:
الف) اقتصادی باn فرد، اما یک نفر کل درآمد ملی Y را دارد و بقیه با درآمد صفر هستند.
ب) اقتصادی با n فرد مشابه، هر فرد به میزان مساوی درآمد Y/n را دارد.
تقاضای اسمی برای جامعه (الف) عبارتست از:
تقاضای اسمی برای جامعه (ب) عبارتست از:
از آنجاییکه n>2 در نتیجه Mtra<Mtrb. به عبارتی توزیع برابر درآمدی به تقاضای بالای مقادیر واقعی پول ختم میشود. به طور کلی مدل بامول به این نکته اشاره دارد که توزیع ناعادلانهتر درآمدها در اقتصاد، تقاضای کمتری برای مقادیر واقعی به دنبال خواهد داشت.
تحلیل فوق میتواند برای بنگاه نیز به کار رود. در مورد یک بنگاه با چندین شعبه آیا به کارگیری مدیریت متمرکز پول بهینه است یا مدیریت نامتمرکز پول؟! مدیریت متمرکز به این معنی است که برای هر بنگاه دپارتمان مالی مرکزی وجود دارد که با همه شعب سروکار دارد و دارای یک حساب واحد در رابطه با هر بار برداشت میباشد. برداشت توسط این واحد صورت گرفته و سپس میزان برداشت شده میان شعب تخصیص مییابد. مدیریت نامتمرکز پول به معنی حسابهای جدا و تصمیمات جدا در رابطه با هر میزان برداشت است. بنگاه با مدیریت متمرکز وجوه دارای معادلهای مشابه معادله تقاضا برای جامعه (الف) میباشد و اگر مدیریت نامتمرکز وجوه را داشته باشند با معادله بعدی برای جامعه (ب) روبرو خواهد بود که هرچه تعداد شعب بیشتر، تعداد معاملات نیز بیشتر خواهد بود.[۱۸]
۲-۱-۳-۲- نقدی بر نظریه بامول
در حال حاضر با بررسی نظریه پولی بامول در رابطه با تقاضای پول به نتایجی دست یافتیم که به صورت خلاصه آنها را بیان میکنیم؛ این نکته را میدانیم که بامول تقاضای پول را مانند کینز با انگیزه مبادلاتی مطرح میکند اما با این