کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



۳- «انسان» دومی نیز زاید می باشد، چون واضح است که شخص دیگری (در این تعریف مرتکب) انسان است و موضوع حقوق جزا، انسان و عمل وی و بنابراین، جمادات و حیوانات از مشمول مقررات جزایی خارج می باشند؛ پس معقول است که این دیگری انسان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با توجه به مطالب فوق، می توان تعریف ذیل را جامع، مانع، مفید و مختصر دانست:« قتل عمدی عبارت است از سلب عمدی حیات از دیگری». در این تعریف، وقتی می گوییم دیگری، یعنی، شخصی به غیر از خود، که آن شخص نیز زنده می باشد. به این ترتیب، خودکشی را از بحث بیرون می بریم و قتل را دیگرکشی می دانیم. این قتل درجایی اتفاق می افتد که حداقل دو نفر در صحنه هستند و هر دو از مصادیق و موضوعات حقوق جزا می باشند.
– تعریف قانونی از قتل عمدی: مقنن از قتل عمدی تعریفی ارائه ننموده است و فقط به ذکر موارد قتل عمدی اکتفا نموده است. ماده ۲۰۶ ق.م.ا احکام مربوط به قتل عمدی را به شرح ذیل مقرر نموده است:
« قتل در موارد زیر قتل عمدی است:
الف) مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افراد غیرمعین از یک جمع را دارد. خواه آن کار نوعاً کشنده باشد خواه نباشد، ولی در عمل سبب قتل شود». اگر این حکم را تجزیه و تحلیل نماییم، به عبارت کوتاهی دست می یابیم که عبارت است از «انجام عمل (ارتکاب عمل) با قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیرمعین از یک جمع و تحصیل نتیجه عمل.»
قتل با شرایط فوق، عمدی بوده و از فقه مقتبس گردیده است. در تعریف حقوقی نیز، همانطوری که گفته شده «سلب عمدی حیات از دیگری» را قتل عمد می گویند.
در بند «الف» ماده ۲۰۶ ق.م.ا نیز تقریباً همین تعریف آمده است. یعنی درواقع سلب حیات اگر عمدی باشد و با فعل توأم شود. حال منظور از شخص معین یا فرد یا افراد غیرمعین از یک جمع چیست؟ طبق بند «الف» سلب عمدی حیات از شخص معین یا فرد یا افرادی غیر معین از یک جمع، قتل عمدی است، و این تعریف قانونی است. در این تعریف خلاصه شده قانونی، عبارت «خواه آن کار نوعاً کشنده باشد یا نباشد» را ذکر نکردیم. چون ضرورتی ندارد و قتل عمدی، عملی سلب حیات می خواهد و این عمل بدون توجه به وسیله تحقق پیدا می کند. در حقوق جزا، وسیله در تحقق جرم نقشی ندارد، مگر اینکه مقنن به نقش آن در تحقق جرم تصریح نماید. حالا چرا در بند «الف» ماده ۲۰۶ قانون فوق الذکر از وسیله ذکر شده است؟ به نظر می رسد چون در جزء دیگر ماده فوق الذکر (ب) به کشنده بودن اشاره کرده است، امّا آن مخصوص خود آن جزء
است و ایجاد تردید نمی نماید. پس در بند«الف» وسیله نقشی ندارد و لزومی به درج آن در تعریف ندارد.
مسأله قابل ذکر دیگر این است که بعد از بند« الف» مقنن در دو بند «ب و ج» نیز مواردی از قتل عمدی را ارائه می دهد که متفاوت از بند «الف» می باشد. اگر بگوییم جرم عبارت است از: «الف و ب و ج» سه عمل مختلف را تحت یک عنوان مجرمانه جمع کرده ایم، و اگر سه تعریف مختلف دارند که یک جرم واحدی نیستند. در حقوق جزا هر تغییری که در جرم حاصل گردد عنوان مجرمانه جدیدی ایجاد می کند، مگر اینکه آن تغییر روی کیفیات مشدده باشد که دیگر عنوان خاص نمی شود. مقنن در بند «ب» ماده ۲۰۶ ق.م.ا اشعار می دارد:«مواردی که قاتل عمداً کاری انجام دهد که نوعاً کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد».
بند فوق را اگر خلاصه نماییم، تعریف قتل عمدی این بند بدست می آید. خلاصه این بند عبارت است از «عمل عمدی نوعاً سالب حیات». در این تعریف، جای «عمد» عوض شده است. در حالی که در بند «الف» سلب عمومی حیات از دیگری را قتل عمد می گفتیم. اینها دو مطلب هستند و با هم تفاوت دارند. در بند«ب» درواقع عمد در عمل است و عمد در نتیجه نیست. مقنن در این بند« کشنده بودن فعل» را اضافه نموده است.
آیا با افزودن قید فوق، به تعریف بند «الف» می رسیم؟ جواب خیر است، بلکه به تعریف ذیل می رسیم: «عمل عمدی نوعاً سالب حیات از شخص» پس تعریف عوض شد. وجه تشابه بند «الف» و بند «ب» عمل است. در بند الف قصد نتیجه لازم است. در حالی که در بند «ب» خواست نتیجه لازم نیست، بلکه فعل باید کشنده باشد، تفاوت دو بند فوق در متفاوت بودن عمد است. مضاف بر اینکه در جزء مادی که «فعل کشنده» باشد، تفاوت می یابند. در بند « الف» فعل، در تحقق جرم بی تأثیر است، ولی در بند «ب» مؤثر می باشد. بنابراین دو عمل پیدا شده است که عنصر مادی و معنوی متفاوتی دارند، ولی مقنن آنها را تحت یک عنوان جمع نموده است. مقنن در بند «ج» ماده ۲۰۶ ق.م.ا مقرر می دارد: « مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام می دهد نوعاً کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعاً کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد». بند «ج» قانون فوق الذکر ، مصداقی از بند «ب» همین ماده است. در بند «ب» فعل نوعاً کشنده کلی است و در بند «ج» فعل نوعاً کشنده خاص
است و فقط نسبت به وضعیت مجنی علیه کشنده است. بنابراین، می توان گفت که مورد سوّم، بازتاب مورد دوّم است. برای بندهای «ب» و «ج» می توان یک تعریف مشترک ارائه داد ولی برای بندهای «الف و ب» نمی توان تعریف واحدی ارائه داد. در بندهای سه گانه ماده ۲۰۶ ق.م.ا مقنن عنصر مادی و معنوی را از هم جدا می کند، در یکی عمد لازم هست و در دیگری لازم نیست. قتل، بطور کلی عبارت است از:«سلب حیات از دیگری» اعم از اینکه عمدی باشد، شبه عمدی باشد و یا خطئی؛ یعنی یک وجه مشترک میان انواع قتل هست و آن «سلب حیات از دیگری» است. پس موجب تقسیم، می بایستی عنصر معنوی باشد و نه عنصر مادی.
با بررسی موارد ماده ۲۰۶ ق.م.ا ملاحظه می گردد که مصادیق این ماده با تعاریف بعمل آمده از قتل عمدی، کمتر منطبق می باشد و برمقنن است که موارد این ماده را منطبق با تعریف حقوقی اصلاح نماید.
مبحث دوم : درجات قتل عمدی
گفتار اول: قتل عمد همراه با قصد صریح یا مستقیم
قتل عمد محض، قتلی است که مرتکب قصد سریع قتل داشته باشد و عمل وی نیز نوعاً کشنده باشد. قتل عمد همچنین بنابر نظر قانون گذار و صاحب تحریر الوسیله در جایی که عمل نادراً کشنده است اما کشتن وجود دارد، متصور است. برخی این مورد را قتل نمی دانند، همان طور که در فصل نخست در خصوص انواع قصد بیان شده است، قتل عمد همراه با قصد صریح وقتی است که فاعل به روشنی قصد کشتن دیگری را داشته و اراده ابتدایی وی بر قتل یا سلب حیات از مجنی علیه تعلق گرفته است. در این صورت چگونگی انجام فعل ارتکابی و ویژگی های آلات و ابزار جنایت در نوع جرم مؤثر نبوده و در هر صورت جنایت مذکور عمدی قلمداد می گردد زیرا، قصد جانی در سلب حیات از مجنی علیه محقق شده است. حقوقدانان در بررسی انواع قتل عمدی، بند الف ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ را به عنوان قتل عمد همراه با قصد صریح عنوان نموده اند که بیان می دارد: «مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیرمعین از یک جمع را دارد خواه آن کار نوعاً کشنده باشد خواه نباشد ولی
در عمل سبب قتل شود.» آقای دکتر گلدوزیان در کتاب محشای قانون مجازات اسلامی در این خصوص بیان می دارد: «قتل عمد وقتی است که به قصد سلب حیات از مجنی علیه ضمن آگاهی قبلی قاتل از نتیجه حاصل از فعل مجرمانه ارتکاب یابد. به عبارت دیگر قاتل با علم به اینکه عمل او منتهی به نتیجه خلاف قانون آدم کشی می شود، عامداً مرتکب عمل گردد.»[۴۱]
در حقوق کامن لا، قتل عمد عبارت از کشتن غیرقانونی یک شخص توسط شخص دیگر همراه با سبق تصمیم می باشد، در واقع قضات در آغاز برای تحقق قتل عمدی لازم می دانستند که متهم عمداً قصد قتل از پیش اندیشیده شده ای را داشته باشد (یعنی از پیش تدارک شده) ، هر چند احتمالاً کینه و امثال آن هرگز در عمل ضرورتی نداشته است. متعاقب آن در حدود ۱۵۵۰ میلادی به موجب قوانین موضوعه انگلیس، سلب حیات عمدی از دیگری از طریق مسموم کردن یا کمین کردن، قتل عمدی به شمار آمد، اما به نظر می رسد این دو مورد چیزی بیشتر از انواع مواردی که شامل قصد قبلی قتل بوده نباشد، یعنی تقریباً همان معنای لغوی «سوءنیت قبلی». بنابراین در این مقطع از تاریخ قتل کیفری، تنها یک نوع قتل عمدی وجود داشته است: کشتن دیگری بر خلاف قانون با قصد قبلی قتل.
گاه می شود که جانی با قصد صریح بر قتل دیگری دست به ارتکاب عملی می زند که عادتاً منتهی به فوت می گردد؛ با قصد قتل دیگری را از ارتفاع زیاد به پایین می افکند و مجنی علیه را می کشد و در مواردی هم ممکن است ضمن قصد ابتدایی جنایت، عملی را مرتکب شود که عادتاً حصول قصد نتیجه آن نمی باشد امّا با ارتکاب آن امیدوار است که قتل واقع شود، پس بروز جنایت به سبب آن فعل، نادراً محتمل بوده است و جانی بر این احتمال امید بسته است؛ مثلاً کسی که مجنی علیه را جلوی شیری که خوی وحشی گری خود را از دست داده است، بیندازد، در حالی که امید و آرزوی قتل وی بوسیله آن شیر دارد.
البته متداول ترین نوع قتل عمدی، نوع همراه با قصد قتل است و آن در موردی است که: «الف» با قصد قتل «ب» با انجام عملی موفق به کشتن او می شود. معمولاً در موردی که اقدام «الف» سبب مرگی می شود، نشانه گیری او خوب بوده است: بدین معنی که سلاح کشنده خود را
به طرف «ب» و به قصد قتل او نشانه رفته و به وی اصابت و او را کشته است. امّا گاهی اوقات نشانه گیری او خوب نیست و به «ب» اصابت نمی کند، بلکه به «ج» برخورد کرده و او را می کشد و البته، با وجود این، «الف» محکوم به قتل عمدی «ج» نخواهد بود.[۴۲]
آقای دکتر شامبیاتی در تقسیم بندی انواع قتل، در یکی از انواع آنها قتل را به قتل با سوءنیت جازم و قتل با سوءنیت احتمالی تقسیم می کند که با توجه به توضیحاتی که در خصوص قتل با سوءنیت جازم بیان می دارد به نظر می آید که قتل با سوءنیت جازم همان قتل ناشی از قصد صریح باشد که این گونه بیان می کند: «در قتل با سوءنیت جازم، قاتل با علم و آگاهی نسبت به عمل ارتکابی، مرتکب قتل می شود و حین ارتکاب نیز خواستار نتیجه عمل خود که همان سلب حیات است، می باشد.»
بنابراین در قتل عمد همراه با قصد صریح یا مستقیم، قاتل دارای عمد محض می باشد. یعنی قاتل دارای میل و خواست درونی می باشد، بدین معنا که قاتل هم دارای قصد فعل و هم دارای قصد نتیجه می باشد.
هیئت عمومی دیوان عالی کشور در رأی اصراری شماره ۴- ۱۷/ ۲/ ۱۳۸۱ در این خصوص اظهار می دارد که: «قصد قتل، شرط تحقق قتل عمدی است»، جناب آقای شبیری اظهار می دارد که: «عمدی بودن هر فعلی با اراده است، کاری عمدی است که با اراده باشد، بدون اراده هیچ چیزی عمدی نمی تواند باشد. مواردی را که قانون بعنوان قتل عمد ذکر کرده حیاتی است یکی آنکه که قاتل کشتن را اراده کرده، دوم جایی است که بطور ضمنی کشتن را اراده کرده، یعنی می داند کاری که انجام می دهد نوعاً کشنده است و در عین حال انجام می دهد، این ضمنی کشتن را اراده کرده، یک وقت هست مطلق زدن کشنده است، اینجا قصد زدن که می کند این زدن منتهی به کشتن می شود و حکمش حکم قتل عمد است، این هم بطور ضمنی کشتن را اراده کرده، مثلاً کسی سم قوی و مهلکی را به دیگری می خوراند، این نوعاً کار کشنده است،گاهی زدنی است که با شرایط خاصی کشنده است باید آن شرایط را هم قصد بکند، اگر سؤال شود بیل کشنده است یا نه؟ در جواب باید پرسید در چه شرایطی؟ اگر بیل را توی سر
بزند کشنده است، توی سر بزند جمجمه را می شکند، مغز خونریزی می کند و این کشنده است، اما کسی بیل را به پا بزند کشنده است یا نه؟ می گویند کشنده نیست، حالا اگر کسی آمد قصد زدن با بیل را کرد می خواست به پا بزند، اینجا چه چیزی را قصد کرده، فعل مقید را، فعل با این قیدش کشنده نیست، مشت زدن نوعاً کشنده است، حتی مشت زدن به سر وصورت بطور مطلق هم کشنده نیست، مشت زدن به گیجگاه کشنده است، اگر این فعل مقید را قصد کرده باشد در این صورت حکم عمد را دارد.آقای رضایی در این خصوص بیان می دارد: «مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام می دهد نوعاً کشنده نیست. مثل مشت زدن که نوعاً کشنده نیست اما نسبت به طرف بر اثر بیماری یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعاً کشنده است و قاتل هم می داند که کشنده است مثل اینکه به یک پیرمرد مشت بزنند، عمل برای آنکه پیرمرد است نوعاً کشنده است و یا به کودک ناتوانی مشت می زند و می داند که نوعا ً کشنده است و قتل عمد است و جمله ای در آخر بند وجود دارد که می گوید: قاتل باید به این معنا آگاهی داشته باشد ، آگاهی داشته باشد که اگر این مشت را بزند می کشد، زیر ا می داند پیرمرد یا کودک ناتوان است و یا محل حساس است، مثل گیجگاه و به این معنا آگاهی داشته باشد که اگر بزند می کشد و مورد ما اصلاً نمی تواند از این موارد باشد، لذا هیئت عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور (اصراری) اینگونه اظهار نظر می دارد.
اعتراض نسبت به دادنامه شماره ۵۱۷- ۲۱/۷/۱۳۸۰ صادره از شعبه دوم عمومی سیرجان که به موجب آن تجدید نظر خواه به قصاص نفس که مجازات قتل عمدی است محکوم شده است وارد است زیرا:
۱- ضربه وارده منتهی به مرگ بدون قصد قتل به سر مقتول اصابت نموده است.
۲- عوارض ناشی از ضربه مزبور نیز مبین این معنی است که کار انجام شده از طرف متهم کشنده نبوده است.
۳- دلیلی که مثبت سبق تصمیم و احراز قصد قتل که شرط تحقق قتل عمد است در پرونده امر مشهود نمی باشد. بنابراین به استناد بند ج ماده ۲۶۶ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری به اکثریت آراء دادنامه معترض عنه نقض و رسیدگی مجدد به دادگاه دیگری از دادگاه های عمومی سیرجان ارجاع می شود.
گفتار دوم: قتل عمد همراه با قصد غیرصریح یا غیرمستقیم
در مواردی ممکن است مرتکب قتل بدون آنکه قصد صریح بر وقوع قتل داشته باشد، قصد فعل وی به تنهایی در تحقق عمد کافی می باشد. در این صورت فعل ارتکابی از چنان خصوصیاتی برخوردار است که به موجب آن می توان قصد مجرمانه را مفروض تلقی کرد. درخصوص قتل عمد همراه با قصد غیرصریح در حقوق انگلستان بدین صورت بیان شده است که متهمی که نمی خواهد یا قصد ندارد که نتیجه ای را موجب شود امّا تقریباً مطمئن است که آن نتیجه رخ خواهد داد، مثال قدیمی این مورد مثال شخصی است که به قصد گرفتن خسارت از شرکت بیمه، بمبی را در هواپیما کار می گذارد تا در حین پرواز منفجر شود هر چند او می داند که عملاً تردیدی در کشته شدن مسافرین وجود ندارد. یا آتش زدن انبار به منظور دریافت خسارت از شرکت بیمه که منجر به قتل و مرگ نگهبان انبار می شود. در این خصوص می دانیم که قاتل علاقه و میلی نسبت به قتل شاگرد ندارد ولی نسبت به این موضوع آگاهی دارد و در حالیکه می داند که مثلاً ۸۰ درصد احتمال کشته شدن قربانی وجود دارد. این موضوع در حقوق انگلستان تحت عنوان «نیت» بحث و بررسی شده است. برای چندین دهه در حقوق انگلستان اختلاف نظرهای زیادی راجع به معنای نیت و اینکه آیا این دو وضعیت را ( ۱- آیا چنین شخصی مرگ مسافرین را قصد کرده است؟ ۲- در مورد متهمی که او نیز منظورش ایجاد نتیجه ممکن و یا بسیار محتمل اعمال او هستند چه؟) دربرمی گیرد یا خیر وجود داشته است. در دعوی هیام، خانم هیام از جا پستی خانه معشوقه جدید عاشق خود مقداری بنزین بدرون خانه ریخت، به این امید که او را بترساند و مجبور به ترک همسایگی آنها کند. او بنزین را با علم به اینکه افرادی در خانه خوابیده اند شعله ور ساخت. وقتی دو کودک در آتش جان باختند و خانم هیام متهم به قتل عمد شد قاضی، هیئت منصفه را این طور راهنمایی کرد که اگر خانم هیام مرگ یا صدمه شدید جسمانی را بعنوان یک نتیجه بسیار محتمل اعمال خود پیش بینی می کرده است، عنصر نیت مورد لزوم برای تحقق جرم قتل عمد احراز می گردد و اثبات اینکه او این نتیجه را می خواسته و یا در راستای آن می کوشیده است ضروری نمی باشد. مجلس اعیان این راهنمایی را ابرام کرد و احتمالاً با این کار این نظر را که کلمه «نیت» از چنین معنای وسیعی در سراسر حقوق جزا برخوردار است مورد تأیید قرار داد. بنابراین قتل عمد همراه با قصد غیرصریح عبارت است از آنکه شخصی اقدام به انجام عملی نماید که این اقدام و
عمل نامبرده نامشروع بوده و مرگ یا صدمه شدید جسمانی را بعنوان یک نتیجه بسیار محتمل اعمال خود پیش بینی می کرده است، مانند غرق کردن کشتی به طمع دریافت خسارت از بیمه.
گفتار سوم: قتل عمد همراه با قصد احتمالی یا بی پروایی
در این زمینه دو موضوع مورد بحث قرار می گیرد که عبارتند از:
الف) ایجاد خطر
ب) درک خطر
الف) ایجاد خطر : هر رفتاری که موجد خطر نامتعارف صدمه به دیگران یا اموال آنها باشد، به طور کلی «بی احتیاطی عادی» گفته می شود، یعنی نوعی تقصیر که معمولاً مبنای مسئولیت مدنی و گاهی اوقات مسئولیت کیفری است. رفتاری که نه فقط موجب خطر نامتعارف، بلکه خطر بزرگی را سبب می شود (چیزی بیشتر از صرف خطر نامتعارف) را می توان «بی احتیاطی فاحش» نامید و علاوه براین، اگر کسی که چنین خطری را ایجاد می کند به آن نیز آگاه باشد، رفتار او را می توان «بی پروایی» نام گزارد. رفتار همراه با بی احتیاطی فاحش یا بی پروایی که منجر به مرگ می شود را ممکن است به عنوان پایه مسئولیت ناشی از قتل غیرعمدی به حساب آورد، ولی برای قتل عمدی کافی نخواهد بود.
در قتل عمدی، درجه خطر مرگ یا صدمه شدید بدنی باید بیشتر از صرف یک خطر نامتعارف و حتی خطر از درجه بالا باشد. شاید چنین خطری را بتوان به عنوان خطر بسیار شدید مشخص نمود تا از سایر خطرهای خفیف تری که برای سایر جرایم کافی است متمایز گردد. ارائه چنین تعریفی از رفتار، در تمامی وقایع، توصیفی دقیق تر از عبارت پرتکلفی است که در پرونده های قدیمی مشهود و هراز گاهی در قوانین جدید آورده شده است، یعنی رفتاری که مبین قساوت قلب، بی توجهی به تکلیف اجتماعی و تمایل شدید به شرارت است. هر چند اصطلاح « خطر از درجه بسیار بالا» به معنای چیزی کاملاً مهم و قابل توجه است، اما هنوز چیزی کمتر از اطمینان، یا احتمال قریب به یقین به وقوع نتیجه است. البته وجوه تمایز میان خطر نامتعارف و خطر با درجه بالا و خطر با درجه بسیار بالا، در درجه آنهاست و هیچ مرز دقیقی میان هر یک از آن طبقه بندی ها وجود ندارد، این طبقات مانند طیفی است که گروه به گروه به تدریج تیره تر می شوند. از همین
رو، بعضی پرسیده اند که آیا این یک مبنای منطقی برای مهم جلوه دادن تمایز میان قتل عمدی و غیرعمدی است. رویکرد قانون جزای نمونه که به موجب آن قتل ناشی از بی پروایی، تنها در صورتی که تحت شرایطی که مبین بی تفاوتی شدید به ارزش حیات انسان باشد، عمدی خواهد بود، قابل قبول تر است. این لسان که هدف ارتباط با هیئت منصفه که انتظار زبان ساده از آنها می رود را بهتر تأمین می کند، به نحو قابل توجهی در بسیاری از قوانین جدید و البته نه در تمام آنها مورد تبعیت قرار گرفته است و حتی در موارد فقدان چنین اصطلاحی در قوانین حاکم، بعضی اوقات به عنوان شیوه ای روشن تر برای توصیه به هیئت منصفه در باب قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید، مورد تأیید قرار گرفته است. (اقلیتی بسیار شاخص از قوانین جدید، این نوع از قتل عمدی را به هیچ وجه به رسمیت نمی شناسند). با این حال ، باید توجه داشت که برای تحقق قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید، صرف بزرگی خطر، تعیین کننده نیست. خطر در دو مورد ذیل دقیقاً یکسان است، وقتی که کسی با تفنگ خود به پنجره کلبه ظاهراً متروکی در یک شهر معدنی خالی از سکنه شلیک می کند، و موردی که کسی با همان سلاح به پنجره خانه ای در شهر که به خوبی نگهداری می شود تیراندازی نماید و در هر دو مورد، شخصی در اتاقی که به آن شلیک شده سکونت داشته باشد. در خصوص کلبه متروک، عمل ارتکابی نمی تواند قتل عمدی باشد، در حالی که در مورد منزل مسکونی، اگر کسی که در آنجا سکونت دارد کشته شود، عمل ارتکابی می تواند قتل عمدی به حساب آید. این نشان می دهد که آنچه که مهم است و متهم باید درک کند، درجه خطر با توجه به شرایط و اوضاع و احوالی است که آگاه به آنهاست و نه میزان خطر به عنوان یک فرض نظری با احتمالات ریاضی.
موضوع دیگری که باید لحاظ شود این است که خطر مورد نظر، نه فقط بایستی در درجه بسیار بالا باشد بلکه متهم با توجه به آگاهی های خود باید آن را درک کند، همچنین در این شرایط، قبول چنین خطری باید برای او ناموجه باشد. با این ترتیب، انگیزه های رفتار مخاطره آمیز متهم معنی دار می شوند یا در توضیح این دیدگاه به شیوه ای دیگر می توان گفت که فایده اجتماعی رفتارش عاملی است که باید لحاظ شود. اگر او در خیابان های پر ازدحام به سرعت براند و به این طریق سایر رانندگان و عابرین را به مخاطره اندازد و قصدش از این کار تعجیل در رساندن سرنشین اتومبیل به بیمارستان برای انجام یک عمل جراحی فوری باشد، اگر بطور غیرعمدی
مرتکب قتلی شود، نمی توان او را محکوم به قتل عمدی نمود، در حالی که اگر همین رفتار صرفاً برای لذت بردن از هیجان رانندگی با سرعت زیاد باشد، ممکن است برای تحقق قتل عمدی کافی باشد. چون میزان خطری که برای تحقق قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید لازم است، بستگی به این دو عامل متغیر دارد ـ دامنه آگاهی متهم از شرایط و اوضاع و احوال و فایده اجتماعی رفتار او، احتمالات ریاضی وقوع مرگ که برای قتل عمدی ضرورت دارد با معیارهای درصدی قابل اندازه گیری نیست.
انواع رفتارهای ذیل با توجه به شرایط آنها، متضمن خطر مرگ ناموجه از درجه بسیار بالا بوده که کافی برای قتل عمدی ناشی از بی پروایی است: شلیک گلوله به داخل اتاقی که چند نفر در آن قرار دارند و متهم آگاه به آن است. شروع به ایجاد حریق جلوی درب یک منزل مسکونی؛ تیراندازی به داخل واگن مخصوص پرسنل قطاردر حال حرکت یا اتومبیل درحال حرکت که لزوماً چند نفر سرنشین دارد. پرتاب شیشه آبجو به طرف کسی که در حال حمل یک چراغ نفتی روشن است؛ انجام بازی «رولت روسی» با شخص دیگری: شلیک به نقطه ای نزدیک شخص دیگری بدون این که بطور مستقیم به او تیراندازی شود؛ راندن اتومبیل با سرعت بسیار بالا در خیابان اصلی؛ تکان دادن نوزاد به مدت طولانی و با چنان شدتی که تنواند تنفس کند؛ انواع دیگری از رفتارهای بشدت مخاطره آمیز نیز قابل تصور است: پرتاب سنگ از بام یک ساختمان بلند به خیابان پرازدحام؛ راندن یک قایق تندرو از وسط شناگران؛ فرود با شتاب هواپیما بر فراز یک اتومبیل در حال حرکت، تا حدی که خطر قطع سرراننده وجود داشته باشد.
موارد فوق نشان می دهد که در قتل عمدی از نوع بی پروایی شدید، خطر لازم برای تحقق این عنوان ممکن است متوجه گروهی از اشخاص باشد مانند مورد تیراندازی ها به واگن مخصوص خدمه قطار یا به اتاقی که چند نفر در آن حضور دارند؛ یا ممکن است خطر فقط متوجه یک نفر باشد، مانند مورد پرتاب شیشه آبجو یا تکان دادن نوزاد. البته، موقعیت ممکن است به گونه ای باشد که خطر مرگ برای تحقق قتل عمدی بسیار جزئی باشد و آن در موردی که فقط یک نفر در معرض خطر اقدام متهم قرار می گیرد، در حالی که چنین خطری در موردی است که چندین نفر به مخاطره می افتند کافی است؛ بنابراین تیراندازی یک شکارچی به طرف یک گوزن و در حالی که فقط یک نفر همراه در آن حوالی حضور دارد و از بدشانسی کشته می شود ممکن
است قتل عمدی به حساب نیاید، در حالی که همین اقدام در یک منطقه جنگلی مملو از شکارچیان ( که یکی از آنها کشته می شود) می تواند قتل عمدی تلقی گردد.
ب) درک خطر : با فرض این که رفتار متهم موجب وضعیتی شود که یک انسان متعارف بداند این وضعیت خطری نامتعارف و از درجه بسیار بالای مرگ یا جرح شدید بدنی برای شخص دیگر یا دیگران است، این پرسش باقی می ماند که اگر متهم از خطر ناشی از رفتارش مطلع نباشد آیا محکوم به قتل عمدی خواهد شد. مانند این که مرتکب ممکن است پریشان حواس یا عقب مانده ذهنی ( هر چند دیوانه نیست) یا به قدری مست باشد که نتواند شدت خطر را درک کند.
اکثر پرونده ها در خصوص مورد مبهم است؛ این پرونده ها گرایش به صحبت از رفتاری دارند که بی پروایی شدید را« بروز دهد» یا « آشکار کند» یا « نشان دهد»، بدون پرداختن به این نکته که آیا مرتکب باید واقعاً چنین بی پروایی را داشته باشد (یعنی داشتن درک شخصی از خطر) یا آیا کافی است که یک انسان متعارف خطر را درک کند و بنابراین چنین بی پروایی را داشته باشد. این موضوع در مورد بسیاری از قوانین حتی در قوانین جدید مصداق دارد. اما بعضی از قوانین که اخیراً مورد تجدیدنظر قرار گرفته با تصریح به این که ذهنیت شخصی از بی پروایی ضروری است، از قانون جزای نمونه تبعیت نموده اند، در حالی که معدودی دیگر به ذهنیت متعارف تصریح می کنند. استفان، قاضی و مورخ حقوق کیفری انگلیس بر این باور است که هیچ کس به قتل عمدی از این نوع محکوم نخواهد شد مگر این که شخصاً از آن خطر آگاه باشد. از سوی دیگر، قاضی هلمز این گونه می اندیشد که اگر یک انسان متعارف خطر را درک کند، مرتکب، صرفنظر از این که آیا او خود واقعاً آن را درک کرده است یا نه، محکوم به قتل عمدی خواهد شد. معدودی از پرونده ها به صراحت یکی از دو دیدگاه را پذیرفته اند. از همین رو، یکی از پرونده های انگلیس در تبعیت از دیدگاه هلمز، توصیه دادگاه بدوی به هیئت منصفه را از این رو مورد تأیید که اگر رفتار متهم (تکان دادن نوزاد که در اثر خفگی جان داده) به گونه ای بوده که یک انسان متعارف می فهمید وقوع مرگ یا صدمه شدید بدنی، محتمل است، متهم مرتکب قتل عمدی بحساب می آید.
از سوی دیگر، بعضی از دادگاهها، اقدام متهم پس از ضربه مهلک را به عنوان موضوعی مرتبط با مسئولیت کیفری قتل عمدی، مورد توجه قرار داده اند و این درواقع به رسمیت شناختن
دیدگاه استفان از ماهیت شخصی قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید است. بنابراین وقتی متهم به گونه ای رانندگی می کند که متضمن خطر شدیدی بوده و منجر به تصادم و جراحت خطرناک به عابری می شود، اقدام بعدی او به توقف و انتقال مجنی علیه به بیمارستان از نظر دادگاهها، نافی دیدگاه ضرورت خلق و خوی شرارت آمیز و سنگدلی برای تحقق قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید است.
بی گمان دراکثر پرونده های قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید، تعیین این موضوع که آیا متهم واقعاً از خطری که عمل او همراه داشته مطلع بوده است الزامی نیست؛ اگر رفتار او بسیار خطرناک و مرتکب خود به قدر کافی برای آگاهی از چگونگی آن معقول باشد کافی است. امّا مشکل، فقط در مورد پرونده های غیرعادی مطرح می شود ـ یعنی در مواردی که متهم کند ذهن تر، کم شعورتر یا مست تر از انسان متعارف است. در موارد غیرعادی که متهم از چنین خطری آگاه نیست، کدام دیدگاه باید مرجح باشد، دیدگاه عینی هلمز یا نگرش ذهنی استفان؛ و این درواقع پرسشی است در مورد میزان تقصیری که باید برای تحقق قتل عمدی ناشی از بی پروایی شدید ضروری دانسته شود: زیرا کسی که آگاهانه خطر ایجاد می کند، از نظر اخلاقی بدتر از کسی است که ناآگاهانه چنین می کند، هر چند ممکن است خطری که هر یک از آنها ایجاد می کند با خطر طرف دیگر مساوی باشد. در مقام مقایسه، به نظر می رسد که با توجه به پی آمدهای کیفری حاد ناشی از محکومیت به قتل عمدی، درک شخصی از خطر باید ملاک باشد.
فصل سوّم
تبیین ضابطه نوعاً کشنده
مبحث نخست: مفهوم ضابطه نوعاً کشنده در فقه و قانون
گفتار نخست: در فقه
همانطوری که می دانیم در فقه نیز ضابطه کار نوعاً کشنده مشخص نشده است و اگر ضابطه ای را نیز مشخص نموده اند بسیار مبهم است. فقها بیشتر به طور موردی به ذکر مصادیق پرداخته اند. ولی می توان از مصادیق مذکور ضابطه و معیاری را بدست آورد. بر همین اساس به بررسی ضوابط و مصادیق در فقه می پردازیم و سپس قدر متیقن از فعل نوعاً کشنده استخراج می گردد.
محقق در شرایع گوید: اشکال و خلافی نیست در این که قتل عمد تحقق پیدا می کند به قصد بالغ عاقل به کشتن کسی به وسیله آلتی که غالباً کشنده است.[۴۳]
صاحب جواهر در شرح این عبارت اضافه کرده است «بلکه قتل عمد تحقق پیدا می کند به قصد زدن به چیزی که معمولاً کشنده باشد با علم به آن، اگر چه قصد قتل هم نداشته باشد زیرا قصد به فعل مزبور مانند قصد به قتل است.»[۴۴]
آقای خویی در کتاب المنهاج گوید « قصاص ثابت می شود به کشتن انسان محترم … بلکه اظهر از ادله این است که عمد به قصد چیزی که عادتاً کشنده است تحقق می یابد ولو مرتکب ابتدائاً قصد قتل نداشته باشد».[۴۵]
در روایتی آمده است که حضرت امام صادق (ع) فرموده اند: « عمد این است که چیزی هدف گیری شود و به آن با آهن تیز، یا سنگ، یا عصا یا مشت برخورد شود. این همه عمد است…» در روایت دیگری از آن حضرت وارد است « عمد این است که کسی را هدف قرار دهد و به چیزی که مانند او کشنده است او را بکشد.»[۴۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 12:09:00 ق.ظ ]




سیاستهای مربوط به بخش صادرات را برای بلندمدت اجرا کرده است. این سیاستها قویاً در رسیدن دولت به رشد اقتصادی موفق عمل کرده است. هر چند از منظر سازمانهای صنعتی، توزیع و تقسیم منابع توسط انحصارگران تحریف شده است و به نظر میرسد امکان دستیابی به این چنین رشد اقتصادی همراه با هزینه ها و مخارجی برای بازار داخلی ممکن باشد. لذا نباید منفعت کسب کردن تعداد کمی از صنایع که با تسهیل شرایط رقابت همراه نیست، مورد توجه باشد؛ بلکه سیاستهای صادراتی در آینده باید تقویت شوند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فرییرا و فاکچینی[۲۶] (۲۰۰۵)، در شواهدی از کشور برزیل رابطه بین ” آزادسازی تجاری و تمرکز صنعتی ” را برای سالهای ۱۹۸۸-۱۹۹۴ با بهره گرفتن از شاخص تمرکز CR4 و روش داده‌های تلفیقی(پانل) بررسی کردند. ایشان همچنین شاخصهای تمرکز CR4، CR8 و هرفیندال را برای ۱۶ صنعت در سطح کدهای ۲ رقمی صنایع کشور برزیل در سال ۱۹۸۵ را با روش مقطعی نیز محاسبه نمودهاند که عامل تمرکز را نماینده اصلی ساختار صنعت و مقدار واگذاری و اجازه حمایت تجاری[۲۷] را نماینده آزادسازی انتخاب کردند.
ایشان دریافتند که حتی در محیطی چون برزیل در اوایل قرن نوزده میلادی که حرکت سیاستی مهمی مطرح و ایجاد شد، بخشهای متمرکزتر قادر به توضیح دادن مزایای سیاست بکاررفته اصلاح شده که همان تجربه جهانی شدن تجارت است، هستند که آن منجر به کاهش رقابت بین المللی میشوند. در مطالعه ایشان اهمیت ساختار صنعتی قابل توجه به نظر میرسد بطوریکه یک افزایش ۲۰ درصدی تمرکز منجر به افزایش ۵-۷ درصدی حمایت تجاری شده است؛ بنابراین در صنایع برزیل، رابطهای مثبت بین تمرکز و حمایت تجاری را شاهد هستیم؛ همانگونه که تعدادی از مطالعات پیشین این رابطه را تجربه کردهاند و تعدادی پژوهش دیگر رابطه منفی بین این دو متغیر را نشان دادهاند. ایشان برای برآورد مدل از دو روش OLS و ۲SLS استفاده نمودند.
آمس و إمروبرتس[۲۸] (۲۰۰۶)، در پژوهش خود با عنوان ” اثر مالکیت دولتی و خارجی روی تمرکز صنعتی بعد از دوران گذار: در مورد صنایع کارخانهای لهستان “؛ را بررسی کردند. تحلیل ایشان عاملهای تعیین‌کننده سطح و تغییرات تمرکز صنعتی لهستان در دوران بعد از گذار و برای ۱۴۴ صنعت در طول دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۳ را در بر گرفت. شاخص تمرکز مورد مطالعه ایشان، شاخص هرفیندال-هیرشمن بود. نتایج حاکی از این بود که هر دوی مالکیت دولتی و خارجی اثر معناداری بر تمرکز صنعتی دارند و این رابطه U شکل میباشد؛ به این معنی که یک مالکیت دولتی مطلوب و بهینه وجود دارد که تمرکز صنعتی را به حداقل میرساند. در بین متغیرهای مدل، حداقل مقیاس کارا (MES)، تنها عامل متفاوت بر تمرکز صنعتی بوده است.
در این دوران شاهد کاهش نقش بنگاههای دولتی و کاهش کلی در تمرکز و افزایش بنگاه‌های خصوصی و افزایش رقابت بین بنگاهها در اقتصاد هستیم.
فدرک و اسزالونتای[۲۹] (۲۰۰۹)، در مقالهای تحت عنوان ” تمرکز صنعتی در صنایع کارخانه‌ای آفریقای جنوبی، برآوردها و نتایج، ۹۶-۱۹۷۲ “، به اندازه گیری تمرکز صنعتی برای صنایع کارخانهای آفریقای جنوبی در دوره ۱۹۹۶-۱۹۷۲ و برای ۲۴ صنعت از کدهای سه رقمی طبقهبندی صنعتی پرداختند؛ که نتایج حاکی از سطح بالای تمرکز صنعتی را در صنایع کارخانهای این کشور مشاهده کردهاند. ایشان در مطالعهشان ضریب جینی و شاخص رزنبلوت و همچنین اثر تمرکز بر نرخ سرمایه و اشتغال را محاسبه کردهاند. نتایج نشان داد که افزایش تمرکز آشکارا از اشتغال میکاهد و افزایش نابرابر سهم بازار باعث افزایش نرخ سرمایه میگردد، مادامیکه کاهش تعداد بنگاهها برای تمام نابرابریهای حاصله از سهم بازار، نرخ سرمایه را پایین آورد. ایشان در این مطالعه از مدل ARDL و پانل استفاده نمودند.
۲-۳. مطالعات انجام شده داخلی
تحقیق پیرامون وضعیت انحصار و تمرکز در کشور ما سابقه چندانی ندارد، بگونهای که تحقیقات کاربردی در این رابطه از دهه ۱۳۷۰ شروع شده است و تعداد محدودی از تحقیقات در رابطه با برآورد نسبت تمرکز در بخش صنعتی ایران صورت گرفته است. برخی از مطالعات انجام شده مستقیم و مرتبط در کشور و نتایج آنها به شرح زیر هستند.
خداداد کاشی (۱۳۷۷)، در بخشی از کتاب خود با عنوان ” ساختار و عملکرد بازار، نظریه و کاربرد آن در بخش صنعت ایران “، شدت تمرکز در بازارهای ایران را با بهره گرفتن از شاخص‌های مختلف تمرکز و برحسب متغیرهای متفاوت ارزیابی کرده است. یافته های تحقیق مذکور، دلالت بر این دارد که تمرکز، پدیده رایج در بازارهای بخش صنعت ایران است.
صالحی (۱۳۷۷)، در تحقیق خود با بهره گرفتن از آمار سرشماری کارگاههای صنعتی کشور در سال۱۳۷۳، به برآورد شاخصهای تمرکز برای صنایع ایران پرداخته که نتایج آن بیان میکند که در ۷۳ فعالیت مورد بررسی (در سطح کدهای چهاررقمیISIC) شاخص هرفیندال- هیرشمن بیش از ۲۰۰۰ است. با توجه به اندازه این شاخص، اینطور نتیجهگیری شده که در بیشتر فعالیتهای صنعتی کشور درجه قابل توجهی از انحصار وجود دارد.
خداداد کاشی (۱۳۷۹)، در مقالهای تحت عنوان ” انحصار، رقابت و تمرکز در بازارهای صنعتی ایران(۱۳۶۷-۱۳۷۳) “، رقابت و انحصار در بازارهای صنعتی ایران را از مجرای شاخص‌های تمرکز مورد بررسی قرار داده است. این نتایج دلالت بر آن داشت که بازارهای صنعتی ایران به شدت متمرکز بوده و سهم بالایی از ارزش ایجاد شده در بخش صنعت متعلق به بازارهای انحصاری بوده است و به علاوه تعداد محدودی از کارخانه های صنعتی ایران بر درصد قابل توجهی از بازارهای صنعتی مسلط میباشند. و بخش صنعت ایران به ویژه در صنایع متمرکز، بنگاههای بزرگ گرایش به کاربرد فنآوری سرمایهبر داشتند.
گرجی و ساداتیان (۱۳۷۹)، در مطالعهای به ” ارزیابی درجه تمرکز در سطح تولید و عمده فروشی بازار انواع یخچالهای خانگی “، نسبت تمرکز فروش یک و چهار بنگاهی صنعت یخچال خانگی و معکوس شاخص هرفیندال- هیرشمن در دوره ۱۳۷۵-۱۳۷۸ و با بهره گرفتن از شاخص‌های ناپارامتریکی را برآورد کردند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که سیاستهای دولت و نحوه دخالت آن در بازار مهمترین عامل تمرکز بالا در سطح تولیدکنندگان بوده و نسبت تمرکز در صنعت یخچال خانگی در دوره مورد مطالعه افزایش یافته است. در عین حال نقش تفاوت محصولات تولیدکنندگان مختلف به عنوان یک متغیر ساختاری، جدی تلقی شده است.
بهکیش (۱۳۸۰)، در صفحات ۲۲۰-۲۱۷ کتاب خود، ” اقتصاد ایران در بستر جهانی شدن “، دلایل شکل‌گیری انحصار در ایران را مورد توجه قرار داده است. با توجه به اینکه اغلب ارتباط و اثر متقابل بین انحصار و تمرکز دیده میشود، این مورد نیز در اینجا آورده شده است. ایشان دلایل شکلگیری انحصار در ایران را این عوامل میدانست:
– اصل ۴۴ قانون اساسی؛ بر اساس این اصل بسیاری از صنایع و سازمانهای بزرگ و کلیدی کشور به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت قرار داده شده است، البته بند (ج) راه را برای فعالیت بخش خصوصی در بخشهای مختلف هموار ساخته است.
– قوانین خاص؛ منشأ قدرت انحصاری بسیاری از بنگاههای دولتی، قوانین یا مصوبههایی است که بنگاهها بر اساس آنها بوجود آمده است. همچون شرکت سهامی دخانیات، شرکت سهامی شیلات و…
– هزینه های بالای اعمال قراردادهای حقوقی؛ بنگاههای اقتصادی برای افزایش کارایی و کاهش هزینه های خود، بخصوص در مورد خدمات و یا تولید کالاهای واسطهای تخصصی، به بنگاههای اقتصادی دیگر متکی هستند. اتکا به بنگاههای دیگر، بطور مستقیم به هزینه تنظیم و اعمال قراردادهای مربوطه بستگی دارد. هرچه هزینه تنظیم و اعمال اینگونه قراردادها بیشتر باشد، بنگاهها انگیزه قویتری برای تهیه و تولید اینگونه کالاها و خدمات در سازمان داخلی خود دارند.
– حاکمیت دولت؛ بخش مهمی از بنگاههای انحصاری دولتی به دلیل ضرورت حفظ حاکمیت به دولت سپرده شده است. با بهره گرفتن از مفاهیمی چون امنیت ملی، حضور دولت در اداره امور اساسی سیاسی و اقتصادی، مصالح عمومی و … اداره بنگاههای مهمی به دولت سپرده شده است.
– محدودیت بازار؛ اندازه به نسبت کوچک بازارهای کشور از یکسو و عدم دسترسی به بازارهای صادراتی از سوی دیگر، برخی از صنایع را با محدودیت جدی در دسترسی به حجم بازار مورد نیاز- با توجه به اهمیت بازده به مقیاس- مواجه کرده است. در چنین مواردی امکان ایجاد بازارهای رقابتی (بویژه رقابت قیمتی یا کیفی) با اتکا به صنایع داخلی وجود ندارد و تنها راه برای بهرهگیری از بازده به مقیاس گسترش بازارهای صادراتی است. رقابت در بازارهای داخلی، از طریق افزایش تعداد عرضهکنندگان داخلی و یا خارجی، پیش نیاز رقابت در بازارهای صادراتی است.
– حمایتهای بازرگانی؛ قدرت انحصاری تعداد زیادی از بنگاهها، بخصوص بنگاههای بخش خصوصی که دارای قدرت انحصاری شدهاند، ناشی از رویه حمایتی دولت در تجارت خارجی است. تعرفههای بالا، محدودیت مقداری، ضرورت دریافت مجوز عدم ساخت در داخل، برای گرفتن مجوز واردات و … از جمله موانعی هستند که سبب افزایش قیمت کالاهای داخلی و ایجاد شرایط انحصاری برای تولیدکنندگان داخلی میشود.
– انحصارهای طبیعی؛ برخی از بنگاهها، بخصوص در بخش خدمات شهری، به علت هزینه‌های سنگین ثابت و صرف شده اولیه و هزینه های نهایی نزولی، از نظر اقتصادی تنها در یک ساختار انحصاری کامل قادر به ادامه فعالیت هستند. مانند شرکتهای آب، برق، گاز و …
ابونوری و سامانیپور (۱۳۸۱)، در مقالهای تحت عنوان ” برآورد پارامتریکی نسبت تمرکز صنایع در ایران “، نسبت تمرکز اشتغال پنج بنگاهی در صنایع مختلف ایران را بر حسب کد ISIC دو رقمی ۲۴ صنعت و استفاده از سه الگوی پارامتریکی پارتو، لگنرمال و نمایی برای سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۶ برآورد کردند. بر اساس برخی از نتایج، الگوی لگنرمال در مقایسه با توزیع نمایی و پارتو، از خوبی برازش برتر برای برآورد نسبت تمرکز ایران برخوردار بوده است. نتایج حاصل از برآورد این الگو حاکی از آن است که نسبت تمرکز در صنایعی مانند صنایع تولید پوشاک، عمل آوردن، رنگ کردن و ساخت کالا از پوست خزدار؛ دباغی و عمل آوردن چرم، ساخت کیف، چمدان، زین، یراق و تولید کفش؛ تولید چوب و محصولات چوبی و چوب پنبه و ساخت کالا از نی و مواد حصیری؛ انتشار و چاپ و تکثیر رسانه های ضبط شده؛ صنایع تولید زغال کک، پالایشگاههای نفت و سوختهای هستهای؛ تولید محصولات لاستیکی و پلاستیکی؛ تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی؛ تولید محصولات فلزی فابریکی؛ تولید مبلمان و مصنوعات طبقهبندی نشده در جای دیگر از سال ١٣٧٣ به ١٣٧۶ افزایش یافته است. بنابراین نتایج حاصل از افزایش نسبت تمرکز در اکثر صنایع از سال ۱۳۷۳ به ۱۳۷۶ میباشد. به طور کلی نتایج زیر گرفته شد:
١. ضریب پارتو برای سالهای ١٣٧٣ و ١٣٧۶ در بعضی از صنایع کوچکتر از یک بدست آمده است و این نقض شرط تابع پارتو بوده، مبین عدم برازش کافی الگوی پارتو به آن داده ها میباشد.
٢. برآورد نسبت تمرکز حاصل از توزیع نمایی از برآورد نسبت تمرکز حاصل از سایر روشها کوچکتر است و همانگونه که ساتن ادعا کرده است این نسبت حد پایین آماری نسبت تمرکز را نشان میدهد. برآوردهای انجام شده در این پژوهش، ادعای ساتن را با توجه به اطلاعات صنایع ایران بر حسب ISIC دو رقمی تأیید مینماید.
٣. نسبت تمرکز حاصل از توزیع نمایی در تمام صنایع در سال ١٣٧۶ در مقایسه با سال ١٣٧٣ افزایش یافته است. این نتیجه میتواند حاکی از آن باشد که حداقل نسبت تمرکز در صنایع ایران در سال ١٣٧۶ افزایش یافته است.
۴. در میان الگوهای پارامتریکی مورد استفاده، لگنرمال مناسبترین الگو برای برآورد نسبت تمرکز در صنایع ایران معرفی شده است.
بخشی (۱۳۸۲)، در پژوهش خود با بهره گرفتن از دو شاخص، نسبت تمرکز ۴ و ۸ بنگاه و هرفیندال- هیرشمن، وضعیت تمرکز در صنعت سیمان ایران را برای دو سال ۱۳۷۴ و ۱۳۸۱ اندازه گیری و مقایسه کرده است. نتایج تحقیق مذکور بیانگر آن بوده است که با وجود افزایش تعداد کارخانجات تولیدکننده سیمان و افزایش ظرفیت تولید سیمان کشور در طی این مدت، تمرکز بالایی در صنعت سیمان ایران وجود دارد و این تمرکز همچنان به نفع شرکتهای بزرگ تداوم داشته است. چون سهامداران اصلی صنعت سیمان ایران مؤسسات دولتی و عمومی هستند، این مؤسسات انگیزه زیادی برای استفاده از نیروی بازار برای افزایش قیمتها و کارتلی شدن ندارند. بنابراین به نظر میرسد که ساختار متمرکز در صنعت سیمان، در سالهای آینده همچنان تداوم خواهد داشت. مهمترین دلایل این تمرکز به شرح زیر است:
– احتمال ورود بنگاههای جدید به صنعت سیمان به دلیل حجم سرمایهگذاری سنگین اولیه (به عنوان مانع اصلی ورود بنگاههای جدید) ضعیف است، مگر آنکه دولت تمهیدات و تسهیلات کافی برای ورود بنگاههای جدید فراهم آورد.
– روند رو به افزایش مقیاس تولید اقتصادی در این صنعت در جهان و در ایران، حجم سرمایهگذاری اولیه را سنگینتر کرده که این امر تشدیدکننده مانع ورود برای بنگاههای جدید است.
– بدلیل کنترل قیمت توسط دولت، بخش خصوصی تمایل چندانی به سرمایهگذاری در این صنعت ندارد.
– وجود بنگاههای بزرگ دولتی و وابسته به دولت با سرمایهگذاری سنگین انجام شده توسط آنان، در طرحهای در دست اجرای افزایش ظرفیت و توسعه، موجب حفظ موقعیت مسلط این بنگاهها در بازار سیمان ایران در سالهای آینده خواهد شد.
– در صورت عدم تغییر سیاستهای کنونی از طرف دولت، این روند همچنان تداوم خواهد داشت. لیکن در صورت تغییر سیاستهای دولت و ایجاد انگیزه کافی در بخش خصوصی برای سرمایهگذاری، نظیر وامهای بلندمدت و آزادسازی کامل قیمتها، امکان ورود بنگاههای جدید به صنعت افزایش یافته و احتمالاً از درجه تمرکز بازار در صنعت سیمان ایران در سالهای آینده کاسته خواهد شد.
راسخی (۱۳۸۳)، در پژوهش خود با عنوان ” نقش ساختار بازار در تجارت خارجی (مطالعه موردی: صنایع کارخانهای ایران) ” اینگونه میآورد که از اواخر دهه ١٩٧٠ تلاش زیادی به عمل آمد تا با حذف فرضهای محدود کننده تئوریهای مرسوم به ویژه فرض بازار رقابت کامل، فرضیه های جدیدی بنا گردد. در چارچوب مدلهای جدید، پیشبینیهای قبلی در حوزه تجارت بینالملل دستخوش تغییرات قابل ملاحظهای گردید. مشخصأ علت تجارت بینالملل از مزیت نسبی صرف فراتر رفت و با توجه به سازگاری ساختار بازار رقابت ناقص با مدلهای جدید، ساختار بازار نیز از اهمیت خاصی برخوردار شد. هر چند بحثهای نظری قابل ملاحظه‌ای درباره نقش ساختار بازار در تجارت بینالملل صورت گرفته، ولی هنوز مطالعات تجربی در این زمینه به ویژه برای کشورهای در حال توسعه محدود بوده است. وی به اهمیت و نقش ساختار بازار در ساختار تجارت خارجی (صنایع کارخانهای ایران) پرداخته و برای این منظور صنایع کارخانهای ایران در سطح تجمیع سه رقم طبقهبندی بین المللی صنایع را مورد توجه قرار داده و محاسبات مربوط به تجارت خارجی و متغیرهای ساختاری صنعت برای این صنایع را بررسی کرده است. سپس بر اساس مدلهای جدید تجارت بینالملل و با به کارگیری مدل لجیت برای سال ١٣٧٧ اهمیت و نقش ساختار بازار در تجارت خارجی مورد بررسی قرار داده است. نتایج مطالعه ایشان با مدلهای رقابت انحصاری تجارت بینالملل سازگار میباشد. به عبارت دقیقتر، وجود درجه پایین صرفهجوییهای ناشی از مقیاس، نسبت تمرکز بازار پایین و درجه بالای تمایز محصول که مهمترین متغیرهای ساختار بازار رقابت انحصاری میباشند، تأثیر معناداری بر ساختار تجارت درون صنایع کارخانهای ایران داشتهاند و نتایج مطالعهاش با سایر مطالعات تجربی مورد تأیید قرار گرفته است.
عبادی و شهیکیتاش (۱۳۸۳)، در تحقیق ” بررسی ساختار بازار کالاهای منتخب صادراتی “، با استناد به مبانی نظری مطرح در مباحث سازمان صنعتی (I.O)، به دنبال ارزیابی ساختار بازارهای صنعتی و سنجش تمرکز تجاری تولیدات صنعتی منتخب (پروپان مایع، سنگ مرمر، سنگ تراورتن و رخام، سنگ گچ، سیمان پرتلند به استثنای سیمان سفید، محصولات نیمه تمام از آهن و فولاد و روغنهای حاصل از مواد قیری) در جهان بودند. برای این منظور از شاخصهای تمرکز هرفیندال- هیرشمن (HHI) و نسبت تمرکزn کشور(CRN) استفاده شد و به وسیله آن به ارزیابی تمرکز جانب عرضه و تقاضا و ارائه یک طبقهبندی از بازارهای صادراتی منتخب و بررسی سهم و جایگاه ایران در بازارهای مورد مطالعه پرداختند.
نتایج تمرکز جانب عرضه مطالعه ایشان حاکی از آن است که در اکثر بازارهای مطالعه شده (بجز بازار سیمان) شرایط انحصار چند جانبه (الیگوپولی) حاکم است و تمرکز جانب تقاضا نیز بیانگر انحصار چند جانبه بسته در بازارهای هدف ایران میباشد. همچنین سهم ایران در اکثر بازارهای مورد بررسی رضایت بخش نبوده بهطوریکه در سال ٢٠٠٠ سهم صادراتی ایران در بازار روغنهای حاصل از مواد قیری، سنگ گچ، سیمان پرتلند به استثنای سیمان سفید و سنگ مرمر به ترتیب ۵ درصد، ۵ درصد، ١ درصد و ٩/١ درصد بوده است.
نتایج حاکی از آن است که بازارهای هدف سنگ گچ ایران بسیار متمرکز است و بعد از آن پروپان و محصولات نیمه تمام از آهن و فولاد قرار دارد. حاکم بودن شرایط انحصار مؤثر خرید در این بازارها از نتایج ارزیابی تمرکز تقاضا در این بخش است.
همچنین این نتایج نشان داد که جایگاه ایران در بخش محصولات صنعتی در بازار محصولات نیمه تمام از آهن و فولاد و پروپان مایع قابل توجه است و در بازارهای دیگر صنعتی با این که حضور فعال دارد ولی جایگاه قابل قبولی ندارد. براین مبنا توصیه نمودند که برای کسب قدرت بازاری در این دو بازار صنعتی، سرمایهگذاری و بازاریابی بیشتر صورت پذیرد.
در اکثر بازارهای صادراتی ایران نتایج حاکی از انحصار خرید میباشد. این مسئله به عنوان عامل مهم در شکنندگی صادرات غیرنفتی ایران مطرح است. از این رو توصیه می شود به بازاریابی محصولات صادراتی توجه بیشتر شده و بر تمرکز جغرافیایی به شیوه فعلی تأکید کمتری شود و جهتگیری سیاستهای متنوع سازی جغرافیایی مورد بررسی قرار گیرد.
تسوجیزاده (۱۳۸۳)، در رساله کارشناسی ارشد خود تحت عنوان ” اندازه‌گیری تمرکز صنعتی در استان آذربایجان شرقی و بررسی عوامل مؤثر بر آن “، با بهره گرفتن از مفهوم تمرکز که تا حد زیادی قادر به اندازه گیری سطح رقابت یا انحصار در بازارها میباشد، بیان میکند که یکی از مسایل مهم بخش صنعت وجود تمرکز شدید در بازارهای صنعتی کشور است و وجود این مشکل را تا حد زیادی به دولتی بودن بیش از حد صنایع کشور مربوط میداند. هدف اصلی مطالعه وی اندازه گیری تمرکز در صنایع استان آذربایجان شرقی به تفکیک کدهای دورقمی ISIC است که با بهره گرفتن از شاخصهای معکوس تعداد بنگاهها، نسبت ۴ بنگاه و شاخص هرفیندال- هیرشمن به وسیله متغیرهای ارزش افزوده و اشتغال انجام شد. سپس به بررسی عوامل مؤثر بر تمرکز و تغییرات آن در دو سال ۱۳۷۳ و ۱۳۷۹ با بهره گرفتن از تکنیک پانل پرداخت. نتیجه نهایی نشانگر این بود که به طور متوسط تمرکز در صنایع دو رقمی استان کاهش یافته است. و صنایعی چون تولید فلزات اساسی تولید ابزار پزشکی و اپتیکی تولید سایر وسایل نقلیه موتوری در این استان صنایعی با تمرکز بالا تلقی میشوند و صنایعی مانند تولیدات مواد غذایی و آشامیدنی دباغی و عمل آوردن چرم و تولید سایر محصولات کانی غیر فلزی در استان آذربایجان شرقی، صنایع با تمرکز پایین و نسبتأ پایین محسوب میشوند. همچنین در مورد تغییرات تمرکز در طول زمان بیان داشت که رشد صنعت و رشد بنگاهها و تا حد کمی صرفهجویی ناشی از مقیاس به صورت نسبی از متغیرهای تأثیرگذار در تغییر تمرکز در طول زمان هستند.
خداداد کاشی و شهیکیتاش (۱۳۸۴)، در مطالعهای سنجش درجه رقابت در بازارجهانی کالاهای منتخب سنتی و کشاورزی (کالاهای عمده صادراتی کشاورزی ایران شامل پسته، خرما، انگور، سیب، زعفران، خاویار و کشمش) را برای فاصله زمانی ٢٠٠٠-١٩٩٧ میلادی بررسی کردند. ایشان اشاره میدارند همانگونه که در بازارهای محلی یا منطقهای یا ملی انواع رفتارهای انحصاری و یا غیررقابتی مشاهده میشود در بازارهای بین المللی نیز انتظار مشاهده چنین رفتارهایی را باید داشت؛ برای مثال بسیاری از کشورها (یا شرکتها) با به کارگیری رفتارهای راهبردی و هماهنگ درصدد انحراف بازار از رقابت به انحصارند. تمرکز بازار و شاخصهای اندازه گیری تمرکز این امکان را فراهم میسازند که اطلاعات مربوط به تعداد کشورها و نحوه توزیع بازار بین آنها در عددی معین خلاصه شود تا براساس آن بتوان درجه رقابت و انحصار را ارزیابی کرد.
شاخص تمرکز محاسبه شده نشان دهنده انحصار چندجانبه سخت در بازارهای مذکور می‌باشد. یافته های تحقیقشان نشان داد که شاخص نسبت تمرکز n کشور (CRn) و شاخص هرفیندال (HHI) برای بازار جهانی برخی از محصولات مانند فرش، خرما، زعفران، خاویار و کشمش افزایش یافته است که این مبین افزون شدن شدت انحصار و افزایش نابرابری صادراتی در بازار جهانی اقلام فوق است. از طرف دیگرHHI و CRnدر بازار جهانی برخی از محصولات مانند سیب درختی و انگور تغییر چشمگیری نیافته است.
پورپرتوی، دانشجعفری و جلالآبادی (۱۳۸۶)، در مقاله مشترک خود ” مقایسه تطبیقی انحصار و تمرکز در برخی از صنایع کشور “، بیان میدارند که کارایی و تخصیص بهینه منابع به عملکرد رقابتی بازارها بستگی دارد. برای ایجاد بازارهای رقابتی، حفظ آنها و افزایش کارایی، وجود زمینه های مناسب از قبیل تعریف جامع حقوق مالکیت و اعمال آن، کاهش هزینه های قراردادی و مبادلاتی، تسهیل جریان اطلاعات دربازارها میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و وجود قوانین تسهیلکننده رقابت و ضد انحصار ضروری است.
ایشان با بهره گرفتن از آمار سرشماری کارگاههای بزرگ صنعتی کشور در سال ۱۳۸۶ به بررسی و محاسبه شاخصهای تمرکز و انحصار برای ۱۳۰ صنعت با بهره گرفتن از شاخصهای سهم بنگاههای برتر و هرفیندال-هیرشمن پرداختهاند. همچنین نقش بنگاههای دولتی و عمومی در افزایش یا کاهش انحصارات مورد ارزیابی قرار داده و عوامل موثر در ایجاد و تداوم انحصارات موجود را شناسایی کردهاند. نتایج حاصله، بیانگر تمرکز قابل توجه در صنایع ایران در بخشهای عمومی و خصوصی است. همچنین مهمترین دلیل شکل گیری انحصارات در کشور، چه در بخش عمومی و چه در بخش خصوصی را، ایجاد موانع ورود از طریق قوانین، آییننامهها و مقررات میدانند. یافته های ایشان نشان میدهد که بخش قابل توجهی از صنایع بررسی شده، درگیر انحصار هستند؛ بهطوریکه:

    1. از ۱۳۰ فعالیت بررسی شده، ۴۱ فعالیت دارای شاخص هرفیندال بیش از ۲۰۰۰ است و با توجه به اینکه در ادبیات اقتصادی شاخص بیش از ۲۰۰۰ نشانه حد بحرانی قدرت انحصاری است، میتوان گفت در میزان قابل توجهی از فعالیتهای صنعتی بررسی شده کشور، درجه انحصار در حد بحران قراردارد.
    1. تمرکز بالای صنعتی و قدرتهای انحصاری، هم در بخش خصوصی و هم در بخش عمومی و دولتی قابل مشاهده است.
    1. در فعالیتهایی که بخش خصوصی از قدرت انحصاری برخوردار است، حجم فعالیت و مقدار فروش بطور قابل توجهی محدود میباشد؛ در صورتی که حضور انحصارهای دولتی و عمومی در بخشهایی مشاهده میشود که حجم فعالیتها قابل ملاحظه هستند.
    1. همانطور که انتظار میرود درصد قابل توجهی از شاخص تمرکز، در جهت وجود شرکت‌های بزرگ بخش دولتی و عمومی است.

جلالآبادی و میرجلیلی (۱۳۸۶)، جهت بررسی انحصار، تحلیل تمرکز صنایع مختلف را مناسب میدانند؛ لذا انحصار و تمرکز در پنج صنعت مهم ایران (پتروشیمی، خودرو، فولاد، شیشه و قند و شکر) طی سالهای ۱۳۷۹-۱۳۸۴ را با بهره گرفتن از شاخص هرفیندال-هیرشمن بررسی کردند. نتایج نشان داد بخش زیادی از تولید این صنایع در تمرکز و سلطه تعداد اندکی بنگاه قرار دارد که با گذشت زمان و افزایش تعداد بنگاهها در هر صنعت، این شاخص کاهش مییابد و از اینرو تمرکز در صنعت مربوطه کمتر میشود؛ اما کاهش تمرکز در این سالها موجب تغییر اساسی در تمرکز و انحصار نشده است.
رفیعی (۱۳۸۶)، در رساله کارشناسی ارشد خود با عنوان ” بررسی اثر آزادسازی تجاری روی تمرکز صنعتی (صنایع کارخانهای ایران ۱۳۸۳-۱۳۷۳) “؛ به بررسی و آزمون اثر آزادسازی تجاری روی تمرکز صنعتی در سطوح مختلف صنایع کارخانهای ایران بر حسب کدهای ۴ رقمی طبقهبندی بین المللی استاندارد صنایع پرداخت. وی داده های خام طرح جامع آمارگیری کارگاههای صنعتی ایران طی سالهای ۱۳۸۳-۱۳۷۳ را به کار گرفت و پس از انجام آزمونهای لازم، از مدل پانل با اثرات ثابت مقطعی جهت تخمین الگو استفاده کرد. نتایج برآورد نشان داد که آزادسازی تجاری اثر منفی روی تمرکز صنعتی دارد و باعث رقابتیتر شدن بازار میشود. وی همچنین صنایع را به دو دسته رقابتی(تمرکز پایین) و انحصاری(تمرکز بالا) دستهبندی کرد و اثر آزادسازی را بررسی نمود. نتایج دستهبندی نشان داد که آزادسازی تجاری باعث کاهش تمرکز در گروه رقابتی میشود. وی برای بررسی اثر آزادسازی تجاری روی تمرکز بازار داخلی از شاخص تمرکز تعدیل یافته استفاده کرد. شاخصهای تمرکز مورد استفاده پژوهشش، شاخص هرفیندال- هیرشمن و نسبت چند بنگاه برتر بود.
ابونوری و غلامی (۱۳۸۷)، در پژوهش ” برآورد و مقایسه نسبت تمرکز در صنایع ایران با بهره گرفتن از الگوی لگنرمال “، علاوه بر محاسبه نسبت تمرکز ۵ بنگاه برتر بر حسب اشتغال در صنایع مختلف کشور با به کارگیری ISIC دو رقمی و استفاده از الگوی لگنرمال، بر اساس داده های سال ۱۳۸۱، این نسبت را با سال ۱۳۷۳ مقایسه کرد. بر این اساس، نتایج نسبت تمرکز در سال۱۳۸۱ در مقایسه با سال ۱۳۷۳ در تمامی صنایع به جز تولید رادیو و تلویزیون و دستگاه های وسایل ارتباطی کاهش یافته است که این کاهش تمرکز میتواند ناشی از بزرگ شدن بازارها در سال ۱۳۸۱ در مقایسه با سال ۱۳۷۳ باشد. در این راستا، در سال ۱۳۷۳ و ۱۳۸۱ صنایع تولید محصولات فلزی فابریکی به جز ماشین آلات و تجهیزات؛ تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی؛ تولید پوشاک؛ تولید مبلمان و مصنوعات طبقهبندی نشده در جای دیگر، به ترتیب از رقابتیترین صنایع بوده است؛ به طوریکه با نسبت تمرکز زیر . /۱ جز صنایع رقابت کامل بودهاند. در سال ۱۳۷۳ صنعت تولید محصولات از توتون و تنباکو-سیگار؛ کشت و صنعت؛ صنایع تولید زغال کک، پالایشگاههای نفت و سوختهای هستهای؛ و در سال ۱۳۸۱ صنعت تولید محصولات از توتون و تنباکو- سیگار از انحصاریترین صنایع بودهاند. در ۱۳۸۱ صنعت تولید رادیو و تلویزیون؛ تولید زغال کک؛ تولید سایر وسایل حمل و نقل؛ تولید ماشین آلات اداری، حسابگر و محاسباتی جز انحصار چند جانبه بودهاند.
تعداد صنایع فعال در بازار رقابت کامل در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۸۱ برابر با چهار صنعت بوده است. در مقابل تعداد صنایع فعال در بازار انحصار مطلق از سه صنعت در سال ۱۳۷۳ به یک صنعت در سال ۱۳۸۱ کاهش یافته است.
با توجه به اینکه طرفداران سیاستهای اصلاح ساختاری و بسیاری از اقتصاددانان بر این عقیدهاند که بهترین عملکرد اقتصادی در تخصیص منابع، کارایی، رفاه اجتماعی و عدالت در توزیع، عملکرد رقابتی است، ایشان در خاتمه لزوم ایجاد زمینه برای تحقق شرایط رقابتی و در کنار آن شرایط لازم برای حصول و استمرار رقابت و حذف رفتارهای غیر رقابتی در صنایعی با نسبت تمرکز بالا را، مورد توجه قرار دادند.
حسینی، عباسیفر و شهبازی (۱۳۸۷)، در مطالعه خود به بررسی قدرت بازاری در زنجیره بازاریابی گوشت قرمز ایران پرداختند. ایشان شناسایی رفتار تعیین قیمت در بازار محصولات کشاورزی را، از مباحث اساسی در بازاریابی میدانند؛ چرا که نوع ساختار بازار (رقابتی و غیررقابتی) بر مقدار تولید و قیمت محصولات کشاورزی و در نتیجه، بر منافع گروه های مختلف جامعه اثرگذار است. در این پژوهش از داده های ماهانه سالهای ۱۳۷۷-۱۳۸۳، جهت برآورد الگوی حاشیه بازاریابی گوشت قرمز (گوشت گاو و گوسفند) و سنجش قدرت بازاری در سطوح مزرعه و خردهفروشی این محصولات با به کارگیری چارچوب نظری اودونل[۳۰] (۱۹۹۹)، استفاده شده است. برآورد الگوی ایشان با بهره گرفتن از روش اقتصادسنجی NL[31] و به وسیله نرمافزار شازم[۳۲] صورت گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که رفتار تعیین قیمت در بازار سطوح مزرعه و خرده‌فروشی گوشت گاو و گوسفند ایران رقابتی است و شواهدی از قدرت بازاری در این سطوح بازاریابی برای این محصولات در دست نیست. بر اساس نتایج این مطالعه و واقعیتهای موجود در بازار گوشت گاو و گوسفند، ناکارایی در فرایند بازاریابی این محصولات به وجود قدرت بازاری در دو سطح مزرعه و خردهفروشی ارتباطی ندارد، بلکه ناشی از سطوح دیگر بازاریابی است که سطح تمرکز بالای کشتارگاههای دولتی یکی از آنهاست. چنانچه دولت اقدام به واگذاری کشتارگاه به بخش خصوصی کند، رقابت در فرایند بازاریابی این محصولات افزایش و در نتیجه کارایی بازار و فرایند بازاریابی افزایش مییابد. بدین وسیله با شکست انحصار در کشتارگاهها، فرایند بازاریابی گوشت گاو در سطوح مختلف بازاریابی، به شرایط رقابتیتر نزدیک شود. با رقابتیتر شدن فرایند بازاریابی، کارایی فرایند بازاریابی نیز افزایش مییابد.
صدرایی جواهری (۱۳۸۸)، تمرکز صنعتی در صنایع آشامیدنی و غذایی ایران بین سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ میلادی، برای کدهای ۴ رقمی صنعتی و با شاخصهای تمرکز CR4، CR8، هرفیندال- هیرشمن (HHI) و هانا- کی (HK) را بررسی کرد. نتایج حاکی از افزایش اندک میانگین سطح تمرکز در دوره بررسی شده بود که این افزایش سوددهی صنایع مربوطه را در برداشته است. نتایج همچنین اثر مثبت و معنادار نیاز سرمایه اولیه بر تغییرات سطح تمرکز در صنایع منتخب را نشان داد. عاملهای اندازه، شدت تبلیغات و شدت تحقیق و توسعه اثر معناداری بر تغییرات در تمرکز نداشت.
درونپرور، صادقین و احمدیحدید (۱۳۸۸)، در مقالهای تحت عنوان ” بررسی تحلیلی ساختار صنعتی و رقابتپذیری صنایع ایران به تفکیک کدهای ISIC در دوره ۱۳۷۴-۱۳۸۴ “، بیان میکنند که تغییرات ارزش افزوده فعالیتهای صنعتی در اثر سیاستهای صنعتی- اقتصادی شاخصی مهم برای شناخت وضعیت ساختار صنایع میباشد. از اینرو ایشان با بهره گرفتن از داده‌های ارزش افزوده صنایع بیست و سه گانه در بخش صنعت ایران، به تجزیه و تحلیل ساختار صنعتی و تعیین قدرت رقابتپذیری هر یک از فعالیتهای صنعتی پرداختند که به وسیله شاخصهای متداول از جمله متوسط شاخص تغییرات ساختاری و شاخص قدرت رقابتپذیری برای سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۴ تبیین شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ق.ظ ]




غفاری و زارع

۱۳۸۸

تکنیک عصبی – فازی

پیش بینی قیمت نفت خام

فخرایی

۱۳۶۲

روش حداقل مربّعات معمولی (OLS)

مصرف فرآورده های نفتی

اصفهانی

۱۳۷۱

حداقل مربّعات معمولی

تخمین تابع تقاضای فرآورده های نفتی

مروری بر مطالعات انجام گرفتۀ خارجی
کانیرت و اوزترک[۲۳] (۲۰۰۶)، در مقاله ای با عنوان سه مدل کاربردی تکنیک های جستجوی الگوریتم ژنتیک(GA) در تخمین تقاضای انرژی، به منظور برآورد تقاضای نفت با بهره گرفتن از روش بهینه یابی الگوریتم ژنتیک، با هدف تخمین ارزش آتی تقاضا برای نفت، به ارائۀ سه مدل غیر خطّی تقاضا برای نفت در ترکیه، با بهره گرفتن از متغیرهای تولید ناخالص داخلی، جمعیت، صادرات، واردات، تولید نفت، واردات نفت و ماشین سواری، میزان فروش اتوبوس و کامیون، پرداخته اند. از این میان، مدلی که متغیرهای مستقل جمعیت، تولید ناخالص داخلی، واردات نفت و واردات و فروش کامیون را به عنوان شاخص پارامترهای طرح به کار می برد، با میانگین مطلق درصد خطای (MAPE)[24] پایین تر برابر با ۰.۰۱۶۹ در دورۀ آزمایش مدل ها، راه حل بهتری را در مشاهدۀ داده ها فراهم می کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آنلر[۲۵] (۲۰۰۸)، در مقاله ای با عنوان “بهبود پیش بینی تقاضای انرژی با بهره گرفتن از هوش مصنوعی، در مورد ترکیه با طرح ریزی تا سال ۲۰۲۵ “، به منظور پیش بینی تقاضای انرژی با بهره گرفتن از الگوریتم بهینه سازی انبوه ذرّات، (PSO) با هدف تخمین ارزش آتی تقاضای انرژی در این کشور ، تا سال ۲۰۲۵ ، به ارائۀ توابع خطّی و درجۀ دوم تقاضای انرژی در ترکیه، با بهره گرفتن از متغیرهای تولید ناخالص داخلی، جمعیت،MAPE واردات و صادرات پرداخته است. نتیجه این که تابع تقاضای درجۀ دوم با MAPE پایین تر برابر با ۰.۰۰۸ در دوره آزمایش مدل ها راه حل بهتری را در مشاهدۀ داده ها در مقایسه با دیگر فراهم می کند. بنابراین در این مطالعه، قدرت الگوریتمPSO در مقایسه با دیگر الگوریتم ها، با MAPE پایین تر دورۀ آزمایش مدل ها، در پیش بینی تقاضای انرژی ترکیه به اثبات رسیده است.
کالگیرا ( ۲۰۰۰ )، از تکنیک شبکه های عصبی مصنوعی برای پیش بینی میزان انرژی گرمایی مصرفی در ساختمان ها و پیش بینی مصرف انرژی در یک ساختمان خورشیدی غیرفعال استفاده کرد.
نصر و همکاران(۲۰۰۲)، نیز با بهره گرفتن از شبکه های عصبی به پیش بینی مصرف بنزین در کشور لبنان پرداختند.
مورات و سیلان(۲۰۰۵)، با بهره گرفتن از یک شبکۀ عصبی سه لایه و الگوریتم پس انتشار انرژی بخش حمل و نقل کشور ترکیه را پیش بینی کردند. در بررسی آنها از شاخص های تولید ناخالص داخلی، جمعیت و تعداد خودرو در هرکیلومتر به عنوان ورودی های شبکۀ عصبی استفاده شده است.
سازن و همکاران (۲۰۰۷)، به منظور پیش بینی مصرف فرآورده های نفتی در ترکیه، یک مدل شبکۀ عصبی ارائه کردند. در پژوهش آنها سه مدل مختلف طراحی شد و در پایان، آنها با بهره گرفتن از معیارهای خطا، یک مدل را به عنوان مدل مناسب برای پیش بینی مصرف فرآورده های نفتی در ترکیه انتخاب کردند.
تحقیقات یو و همکاران (۲۰۰۸)، از جمله این مطالعات است که یافته های آنها حاکی از برتری شبکه عصبی بر خودرگرسیون میانگین متحرک در پیش بینی است.
از دیگر مطالعات خارجی انجام گرفته در زمینۀ تخمین تابع تقاضا فرآورده های سوختی نفتی، می توان به مطالعات پاگولاتوس[۲۶] (۱۹۸۶) اشاره کرد، که تقاضا برای فرآورده های نفتی امریکا از جمله بنزین را با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات معمولی برای دورۀ (۷۲-۱۹۵۲) تخمین زد. در این مقاله تقاضای سرانۀ بنزین تابعی از درآمد سرانه، قیمت بنزین و تقاضای سرانۀ بنزین در دورۀ قبل بود .
در مطالعۀ دیگری جانسون و توتو[۲۷] (۱۹۸۳)، تقاضای فرآورده های نفتی اعضای اوپک را با بهره گرفتن از مد ل های آماری و اقتصادسنجی برای سال های (۹۰-۱۹۸۵)، پیش بینی نمودند. در این مطالعه مصرف سرانۀ فرآورده های نفتی تابعی از تولید ناخالص داخلی سرانه و قیمت فرآورده های نفتی درنظر گرفته شده بود. نتایج این مقاله نشان داده که ضرایب کشش قیمتی تقاضای بنزین از نظر آماری بی معنی بوده و کشش های درآمدی در دامنۀ بین ۰.۸۸ تا ۱.۲۲ قرار دارد. این دو نتیجه بیانگر بی کشش بودن تقاضای بنزین و نرمال بودن این کالا با توجه به کشش درآمدی است.
ادگبولوگ و دایو[۲۸] (۱۹۸۶)، مصرف بنزین در نیجریه را در طی سال های (۱۹۸۰-۱۹۶۵)، برآورد کردند. آن ها در این مطالعه از سه مدل اقتصادسنجی با حالت های مختلف برای برآورد تابع تقاضای بنزین در این کشور استفاده کردند. در مطالعۀ فوق متغیر هایی چون درآمد قابل تصرف، قیمت بنزین، قیمت سوخت های جانشین، کارایی و شتاب خودرو و موجودی خودروها، در میزان مصرف مؤثر دانسته شد. نتایج مطالعۀ آنها نشان داد که درآمد و موجودی مؤثر خودرو، توضیح دهنده های قوی برای مصرف بنزین هستند و با کاهش تدریجی یارانه ی بنزین، اثر نقش قیمت بنزین در مصرف آن بیش تر خواهد بود.
هالدنبیلن و سیلان[۲۹] ( ۲۰۰۵ )، با بهره گرفتن از سه مدل خطّی، درجۀ دو و نمایی، تقاضای انرژی در بخش حمل و نقل ترکیه را برای سال های (۲۰۰۰-۱۹۷۰) با به کارگیری تکنیک الگوریتم ژنتیک تخمین زدند.
سینگ و بورا[۳۰] در سال ۲۰۱۳، به پیش بینی شاخص سهام بر اساس M فاکتور سری زمانی فازی و الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرّات پرداختند. نتایج این تحقیق نشان داد که میزان دقّت و صحّت پیش بینی شاخص سهام را می توان بطور مؤثر توسط ترکیب PSO و مدل نوع ۲ سری زمانی فازی بهبود داد و این مدل ترکیبی را FTS-PSO نامیدند.
حجازی[۳۱] و همکاران در سال ۲۰۱۳، برای انجام صحیح پیش بینی قیمت سهام از الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرّات استفاده نمودند، در این مطالعه الگوریتم PSO در جهت پیش بینی قیمت سهام به کار رفته است و بهترین مقادیر پارامتر ها را انتخاب می نماید تا از افتادن در بهینۀ محلّی جلوگیری نماید و صحّت پیش بینی را بالا ببرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که الگوریتم PSO پتانسیل بالایی در افزایش صحّت پیش بینی دارد.
جدول ‎۲‑۳. خلاصه مطالعات صورت گرفتۀ خارجی

نویسنده

سال

الگوریتم مورد استفاده

کاربرد

کانیرت و اوزترک

۲۰۰۶

الگوریتم ژنتیک

تخمین تقاضای انرژی

آنلر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ق.ظ ]




پوشش مناسب زنان، علاوه بر پیشگیری از بزه دیدگی آنان، در خصوص جرایم جنسی، آثار و فواید اجتماعی دیگری نیز دارد که این آثار نیز، به نوبه خود و به طور غیر مستقیم از بسیاری آسیبهای اجتماعی و بروز جرایم دیگر جلوگیری می کند. برخی از این آثار اجتماعی عبارتند از: تحکیم بنیان خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن از طریق محدود شدن تمتعات جنسی افراد درون خانواده، حاکمیت آرامش روانی بر محیط اجتماع، محیط کار و فعالیت اقتصادی، استواری نظام اجتماعی و سلامت جامعه از بیماریهای جسمی و روحی، استیفای مناسب حقوق زنان در اجتماع از طریق فراهم آمدن زمینه مؤثر و در عین حال، بی دغدغه در عرصه های مختلف اجتماعی، حفظ شاد و منزلت انسانی زن و عدم تنزل ارزش وجودی وی، به عنوان وسیله استمناع جنسی و …
ممنوعیت هر آنچه باعث جلب توجه نامحرم گردد
علاوه بر دستور اسلام مبنی بر پوشش مناسب برای زنان در جهت جلوگیری از بزه دیدگی و پیشگیری از وقوع جرایم مختلف به ویژه جرایم جنسی، دستورات دیگری نیز در راستای همین هدف از آموزه های اسلامی به چشم می خورد که رعایت حدود خاصی را در معاشرتهای اجتماعی، به ویژه برخورد با مردان مورد توجه قرار داده است این دستورات به شرح ذیل خواهد آمد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نازک کردن صدا و با کرشمه و ناز صحبت کردن زن، به یقین در وجود مردان تأثیرگذار است و می تواند موجب تحریک غریزه جنسی و بروز مسائلی به دنبال آن باشد.
در اسلام، اصل صحبت کردن زن با مرد نامحرم، به هیچ وجه منع نشده و جواز استماع صدای زن، جز مسلمات که سیره قطعی بین مسلمین و مخصوصاً سیره قطعی تاریخی رسول خدا (ص) و ائمه معصومین (ع) نیز بر آن دلالت دارد. همچنین ضروری بودن این امر برای زندگی اجتماعی نیز از دیگران دلایل این حکم است.[۳۳۲] اما در فقه اسلامی و به تبع آیات قرآن و روایات معصومین (ع) نازک کردن صدا توسط زنان، در صحبت کردن با نامحرم به طور قطع تحریم گردیده است. علت آن نیز همانگونه که بیان شد وسوسه انگیز بودن و تحریک کنندگی آن برای مردان است که احتمال بروز جرایم جنسی را بالا می برد.
خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید:
«یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن بالقول فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً» [۳۳۳]
ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان (دیگر) نیستید، اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید، تا آنکه در دلش بیماری است، طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
چنان که ملاحظه می گردد در این آیه به علت ممنوعیت سخن گفتن با صدای نازک توسط زنان، دچار طمع نشدن بیماردلانی است که حتی ممکن است با کوچکترین عامل تحریک کننده، همچون صدای نازک یک زن، دچار وسوسه گردیده و دست به ارتکاب هر کاری بزنند.
منع از ظاهر کردن زینت در مقابل نامحرم
تحریم ظاهر نمودن زینت زنانه در مقابل چشم مردان بیگانه نیز، از دیگر تدابیر پیشگیرانه در جهت جاذبه زدایی از آماجهای جرم، به ویژه در جرایم جنسی است.
در قرآن کریم در این خصوص آمده است:
« و قل للمومنات… لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» [۳۳۴]
و به زنان با ایمان بگو… زینت خود را- جز مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند.
منظور از آشکار نکردن زینت در این آیه، پوشیده نگه داشتن زینت آلاتی است که در روی بدن قرار گرفته و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی، معمولاً توأم با آشکار کردن اندامی است که زینت بر آن قرار دارد. بنابراین، طبق این آیه شریفه و روایات متعددی که از امامان معصوم (ع) نقل شده، زنان حق ندارند زینتهایی که معمولاً پنهانی است را آشکار سازند، هر چند اندامشان نمایان نشود و به این ترتیب آشکار کردن لباسهای زینتی مخصوصی که در زیر لباس عادی یا چادر نیز پوشیده می شود، مجاز نیست.[۳۳۵] لازم به ذکر است که حدود مستثنی شده از پوشش زن (وجه و کفین)، در صورتی که مورد تزیین و آرایش قرار گرفته باشد، براساس این آیه، پوشانیدنش واجب و اظهارش در مقابل نامحرم، برای زنان حرام است.
فلسفه و علت اصلی تمامی این احکام، دقیقاً براساس جلوگیری از وقوع جرایم و بزه دیدگی زنان است.
جالب اینجاست که در ادامه آیه فوق، حتی از انجام کاری که منجر به دانسته شدن زینتهای پنهانی زنان نیز می شود، منع شده است:
«ولا یضربن بارجلهن یبعلم ما یخفین من زینتهن»
و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند، تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد)
توصیه آموزه های اسلامی بر به کار بستن چنین احتیاطات و دقت در ظریفترین عواملی که ممکن است باعث کوچکترین تحریک و یا وسوسه و پرورش ذهنیت مجرمانه در بزهکاران بالقوه گردد، نکته ای است که نهایت توجه اسلام را در جهت پیشگیری از وقوع جرم، از طریق کاستن از جاذبه های موجود در بزه دیدگان بالقوه و مصون سازی آماجهای جرم نشان می دهد.
ضرورت رعایت احتیاط در معاملات
یکی از عوامل مهم وقوع جرایم مالی، اعتماد بی مورد و نابجا از سوی بزه دیدگان است که غالباً منجر به جرایمی چون کلاهبرداری، خیانت در امانت و … می گردد. آگاهی و اطلاع از وقایع حقوقی و احتیاط در تدوین و تنظیم قراردادها و اسنادی که منشاء حقوق و تکالیف هستند، موجب جلوگیری از بسیاری سوء استفاده مالی می گردد.
بر همین اساس، در آموزه های اسلام بر لزوم رعایت احتیاط در معاملات و محکم کاری در آنها تأکید ویژه ای شده است. خداوند متعال در بلندترین آیه قرآن کریم، ضمن تأکید بر ضرورت شاهد گرفتن در هنگام معاملات غیرنقدی یا گرفتن رهن و یا مکتوب نمودن معاملات، احکامی را بیان فرموده است که همگی در راستای پیشگیری وضعی از بزه دیدگی است.
نکات قابل توجهی که در این آیه، ناظر به تدابیر پیشگیرانه وضعی در خصوص مسائلی مالی است به شرح زیر است:
توصیه به لزوم مکتوب نمودن معاملات و اخذ رسید هنگام تحویل کالا به صورت غیر نقدی (به منظور محکم کاری و احتیاط) که تدبیری در راستای جلوگیری از سوء استفاده های مالی مجرمانه و غیرمجرمانه می باشد.
تأکید بر این نکته که بدهکار، خود سند بدهی خویش را بنویسد، تدبیری است که در جهت پیشگیری از بزه دیده واقع شدن طلبکار در آینده به علت انکار احتمالی بدهکار نسبت به مدیون بودن خویش؛ چرا که این تدبیر (نگارش سند بدهی یا خط بدهکار) انگار پس از آن دیگر مقبول نخواهد بود.
شرط دانستن حضور ولی سفیه یا غیر رشید و افراد شعیف در مسائل مالی افراد، اقدامی پیشگیرانه برای جلوگیری از سوء استفاده احتمالی و بزه دیدگی این افراد است:
تأکید بر استفاده از شهادت شهود، به منظور احتیاط و جلوگیری از وقوع جرایم مالی، تدبیر پیشگیرانه دیگری برای از بین بردن فرصتها و موقعیتهای بزهکاری است.
گفتار دوم: محافظت از اشیاء در معرض وقوع جرم (محافظت از آماجهای جرم)
اصطلاح حفاظت و تقویت آماجهای جرم، در مورد یکی از روش های پیشگیری وضعی به کار می رود که هدف آنها افزایش امنیت فیزیکی آماجها و اشیاء در معرض وقوع جرم است تا از این طریق، ارتکاب جرم برای مجرمان دشوارتر و خطر ناشی از آن بیشتر گردد. در دسترس بودن اشیا موضوع جرم و عدم حفاظت از آنها، خود می تواند یکی از عوامل مؤثر در بزه کاری باشد؛ آماجهای حفاظت نشده، علاوه بر اینکه باعث می شود مجرمان حرفه ای، آنها را بر آماجهای حفاظت شده ترجیح دهند، موجب می شود که مجرمان غیر حرفه ای و افراد غیر مجرم دارای زمینه مجرمانه نیز، با توجه به مساعد و آسان دیدن شرایط ارتکاب جرم، انگیزه لازم جهت انجام بزهکاری در آنها به وجود آمده و نسبت به انجام جرم وسوسه شوند. به همین دلیل، راهبرد محافظت از آماجها و اشیاء در معرض وقوع جرم با اهداف اساسی پیشگیری وضعی (کاهش وسوسه های مجرمانه و جلوگیری از ایجاد انگیزه در افراد با سخت و دشوار نمودن دسترسی به آماجها) هماهنگی دارد. [۳۳۶]
در سیاست جنایی اسلام نیز، محافظت از اشیا موضوع بزهکاری، مورد توجه قرار گرفته است که در ادامه به بررسی مواردی از آنها می پردازیم.
دلالت افراد به قرار دادن اموال خود در حرز
در سیاست کیفری اسلام، سرقت به دو نوع حدی و تعزیری تقسیم بندی شده است. مهمترین ویژگی متمایزکننده این دو نوع سرقت، محرز یا غیر محرز بودن مال مورد سرقت است؛ به عبارت دیگر، چنانچه کلیه اقدامات ایمنی در خصوص نگهداری و حفاظت فیزیکی از مالی که مورد دستبرد قرار گرفته توسط مالک صورت گرفته باشد و با این وجود، سارق آن را به سرقت برده باشد- با وجود سایر شرایط- ربایش انجام گرفته از مصادیق سرقت حدی خواهد بود و مجازات سنگین قطع دست (البته در مرتبه اول سرقت) را برای سارق در بر خواهد داشت. اما چنانکه مالک، در حفاظت از اموال خویش، کوتاهی نموده باشد و مال خویش را در محل مناسب و متناسب با آن مال، جهت حفظ از دستبرد قرار نداده باشد و با این شرایط ربایش صورت گرفته باشد، سرقت غیرحدی بوده و مشمول مجازات سرقتهای تعزیری- که مجازاتی بسیار سبک تر از حد دارد- خواهد گردید.
بدین لحاظ، ملاحظه می گردد که راهبرد پیشگیرانه حفاظت از آماجها و اشیاء در معرض وقوع بزه، در آموزه های اسلامی به نحو فوق مورد توجه قرار گرفته است و حمایت کیفری از مالک مسروقه در سرقتهای تعزیری، به جهت قصور و کوتاهی وی، در امر پیشگیری از وقوع جرم، تقلیل پیدا می کند تا بدین صورت، به طور غیر مستقیم، افراد جامعه به انجام اقدامهای پیشگیرانه حفاظتی در مورد اموال و اشیاء موضوع جرم، تشویق گردند. به دیگر سخن، اسلام در راستای جلوگیری از وقوع جرایمی؛ چون سرقت، افراد جامعه را موظف می داند که خود نیز در جهت پیشگیری گام برداشته و با قرار دادن مال خود در حرز و مکان متناسب با آن مال، حفاظت لازم را از اموال و اشیاء خویش بنمایند تا زمینه های مساعد و وسوسه کننده تا حد امکان، از صحنه اجتماع و از دسترس مجرمان بالقوه دور شود و با این اقدام، عملاً از نرخ وقوع جرایم کاسته گردد.
منع از در اختیار گذاشتن اموال به شارب خمر و سفیه و
یکی دیگر از تدابیر پیشگیرانه وضعی در سیاست جنایی اسلام، در جهت حفاظت شایسته از آماجهای جرم، توجه دادن مسلمانان به دقت در واگذاری اموال خویش به دیگران است. بر طبق این مبنا، اسلام با ذکر شرایطی برای «امین»، مسلمانان را به دقت در گزینش فردی قابل اعتماد در این مورد فرا می خواند و از اعتماد بی مورد و بیجا به شدت نهی می کند.
این تعالیم برای پیشگیری از جرایمی، چون خیانت در امانت و کلاهبرداری که نوعاً براساس اعتماد بزه دیده به بزهکاری به وقوع می پیوندند، حائز اهمیت است.
در همین زمینه، قرآن کریم در سوره نساء، انسانها را از در اختیار گذاشتن اموال خویش به سفیهان منع می کند:
«لا توتوا السفها اموالکم التی جعل الله لکم قیماً» [۳۳۷]
اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده- به دست سفیهان نسپارند.
مصادیق افراد کم خرد و سفیه در آیه فوق، با تفسیری که در روایات از معصومین (ع) به دست ما رسیده است، کاملاً مشخص شده است: شرابخوار[۳۳۸]، افراد غیر قابل اعتماد و اطمینان و … از جمله این افراد هستند.
صاحب تفسیر «من وحی القرآن» در یک برداشت کلی از روایات، سفیه را کسی معرفی می کند که بر معصیت اصرار دارد و بنابراین، اموالش را نیز در همین مسیر صرف می نماید؛ مانند شرابخوار قمارباز، زانی و …[۳۳۹] لذا به چنین کسانی نباید اعتماد کرد و اموال خویش را بدانها سپرد.
آموزه های فوق نیز همگی، مویدی بر تأکید اسلام بر حفاظت از اشیاء در معرض وقوع جرم و لزوم حفاظت از آنها در جهت پیشگیری از وقوع جرایم، به ویژه جرایم مالی است.
مبحث سوم: پیشگیری از طریق تغییر شرایط محیطی
از جمله شیوه های اعمال تدابیر پیشگیرانه وضعی، تصرف در شرایط محیطی است. محیط و اوضاع و احوال مکانی و زمانی و … عامل تعیین کننده دیگری است که در کنار بزهکار و بزه دیده، به عنوان دو عنصر ایفا کننده نقش در فرایند پیدایش عمل مجرمانه، حائز اهمیت است.
برخی شرایط و اوضاع و احوال محیطی، موجب بالا رفتن احتمال وقوع بزه بوده و لذا تغییر آنها در کاهش بزهکاری مؤثر می باشد. گرچه عناصری چون زمان، مکان، اسباب و آلات جرم و … بی ارتباط با شخص بزهکار و بزه دیده نمی باشد، اما بررسی آنها در مبحثی جداگانه می تواند نشانگر اهمیت این امور در پیشگیری از وقوع جرایم باشد.
با آنکه تغییر شرایط محیطی و وضعیتهای پیش بزهکاری، همیشه موجب عدم تحقق عمل مجرمانه نمی شود، اما گاهی با افزایش هزینه ارتکاب جرم، یا خطر دستگیری مجرم، مانع از تحقق یافتن قصد مجرمانه و یا به مرحله عمل درآمدن این قصد می شود.
در این نوشتار، اقدامات پیشگیرانه محیطی در سیاست جنایی اسلام، تحت دو مبحث «از بین بردن یا ضبط آلات و ادوات جرم» و «کنترل مکانهای ارتکاب جرم» مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
گفتار اول: از بین بردن یا ضبط آلات و ادوات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ق.ظ ]




اینکه به راه دیگری که در اسلام کم و بیش وجود دارد در زمان پیامبر (ص) در مواردی متداول بود و بعدها نیز ادامه یافت، اشاره میشود و آن مبادلۀ اسیران است (واقدی، بی تا، ج۲، ص۲۱۱).
مبادله اسیران نه تنها، انسانیتر و پسندیدهترین راه ها است بلکه کاری است که معمولا انجام آن فقط در موارد لزوم و ضروری امکان پذیر است یعنی در مواردی که میتوان انجام داد که:
اولا- دشمن نیز از طرف مقابل اسیرانی داشته باشد.
ثانیا حاضر به مبادله اسیر باشد تا به مقتضای اهمیت اسیری، تعدادی از اسیران طرف مقابل را آزاد سازد.
در اسلام هم نمونههائی از مبادله اسیر داریم که به آن اشاره میشود (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۳-۱۶۰).
ولی قبلا باید یادآور شد که اگر این امکانات نبود و راه های دیگر عملی نشد، آیا راهی جز حبسهای طولانی یا ادغام اسیر در جامعه وجود خواهد داشت یا نه؟ با توجه به اینکه حبس‌های طولانی، زیانهای زیاد، را برای دولت و هم برای کوبیده شدن روحیه اسیران در بر دارد گاهی ادغام اسیران در جامعه راه عملیتر به نظر میرسد (حسنی، ۱۳۷۶، ص۷۴۶).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به همین جهت بردگی هم در این گونه موارد یک راه اضطراری و ناچاری و احیانا تحمیلی در سطح جهانی و نظامهای موجود بوده است که اسلام ناگزیر آن را عملی ساخته است آن هم نه به عنوان تنها راه بلکه بکی از راه ها که اگر آزادی و عفو بدون غرامت یا آزادی با غرامت جنگی( فداء) و مبادله امکان نداشت، امام و حاکم اسلامی میتواند به این اقدام دست زند مخصوصا هنگامی که با اسیران ما چنین عملی میشد که پس از مبادله اسیر در اسلام به بررسی آن مینشینیم. مبادله اسیر همواره به صورت پراکنده در اسلام وجود داشت ولی نخستین مبادله منظم و گروهی اسرا در جنگهای اسلام با روم در حکومت بنی العباس انجام شد ( همان).
اولین مبادله مبادله معروف ابوسلیم اولین مبادله بود که در حکومت بنی عباس وخلافت هارون الرشید در شهر طرسوس در ساحل دریای روم در سی و پنج مایلی طرسوس در سال ۱۷۹ هجری انجام د که پادشاه روم شخصی به نام “نقفور” پسر استبراق بود. گویند همه اسیران از زن و مرد که در روم بودند مبادله شد این کار به دست قاسم بن رشید و به نام او که در “مرج دابق” از ولایت “فنسرین” از ایالت حلب اردو زده بود، انجام گرفت. در این مبادله ابوسلیم خادم رشید که در سال ۱۷۱ هجری از طرف وی عهده دار بنای طرسوس و سالم برلس بربری با سی هزار تن از سربازان اجیر حضور داشت و از مردم بندرهای دیگر از شهرها در حدود پانصد هزار و به قولی بیشتر با لوازم و سلاح و اسب خود حاضر بودند. اسیران مسلمان با کشتیهای جنگی روم در ظاهری آراسته آمده بودند، شمار این اسیران مسلمان که در مدت دوازده روز مبادله شد حدود سه هزار و هفتصد (و به قولی بیشتر یا کمتر) بودند … (واقدی، ج۳، بی تا، ص۱۱۵ ).
مبادله دوم، مبادله ثابت در عصر خلافت رشید بود و در “لامیس” در سال ۱۹۲ هجری انجام شد پادشاه روم “نقفور” پسر “استبراق” بود ناصر بر این مبادله ثابتبن نصربن مالک خزاعی امیر سرحدات و در بندرهای روم بود و چند صد هزار نفر در آن حضور داشتند عده اسیران مسلمانی که در عرض هفت روز مبادله شد، دو هزار و پانصد مرد وزن بود (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۳).
مبادله سوم، مبادله خاقان بود در خلافت واثق در محرم سال دویست و سی و یکم در شهر لامس انجام شد. شاه روم میخائیل پسر توفیل بود و ناظر این مبادله خاقان خادم ترک بود و عده مسلمانای که در مدت ده روز مبادله شدند، چهار هزار و سیصد و شصت و دو تن از مرد و زن و یا آنچنانکه در جنگهای صوائف (تابستانی) آمده است، چهار هزار و چهل و هفت تن و به قولی کمتر از این بود … . در این مبادله ابومسلم جرمی حضور داشت که در نواحی روم، و بین مردم آنجا اعتباری داشت و موقعیت آنجا را خوب میشناخت و تالیفاتی در این زمینه و شناخت آن و اخبار و ولایت و راه ها و معبرهای آن و موسم جنگ و تاخت و تاز قلمرو روم ممالک مجاور آن، برجان، بر عز و صقلابه و خزر… داشت و ابومسلم از جانب احمد بن ابی داود، قاضی القضات همراه خاقان بود که هنگام مبادله اسیران را امتحان میکرد (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۲).
مبادله چهارم، مبادله شنیف در عصر خلافت متوکل در شوال سال دویست و چهل و یکم در لامس بود پادشاه روم میخائیل پسر توفیل بود و ناظر مبادله شنیف خادم وکیل مخصوص خلیفه بود و جعفربن عبدالوهاب هاشمی قرشی قاضی و علی بن یحیی ارمنی امیر سرحدات شام نیز حضور داشت. تعداد مسلمانانی که در مدت هفت روز آزاد و مبادله شدند، دو هزار و دویست مرد و به قولی دو هزار مرد وزن بودند و رومیان یکصد و چند نفر همراه داشتند که از قلمرو اسلام اسیر گرفته بودند و چند رومی را به جای آن گرفتند (زیرا مبادله در مورد نصاری روا نبود) (همان).
مبادله پنجم مبادله نصربن ازهر و علی بن یحیی در خلافت متوکل در آغاز سال دویست و چهل وشش بود پادشاه روم میخائیل پسر توفیل و ناظر مبادله علی بن یحیی ارمنی امیر سرحدات شام بود. و نضربن ازهرطائی شیعی از شیعههای بنی عباس از جانب متوکل درباره این مبادله به سوی شام و روم فرستاده شده بود. شمار مسلمانانی که در هفت روز مبادله شدند دو هزار و سیصد و شصت و هفت تن مرد و زن بود (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۳).
گرچه یکی از متقدمان که در تاریخ تالیفی دارد نقل میکند که در ایام معتز سال دویست و پنجاه و سه نیز مبادلهای به وسیله شفیع خادم، با پادشاه روم به نام “بسیل”، انجام شده است (همان).
مبادله ششم، مبادله ابن طغان در عصر خلافت معتضد در سال دویست و هشتاد و سه، ماه شعبان پادشاه روم الیون، پسر بسیل پدر قسطنطنین بود ناظر این مبادله احمد بن طغان بود که از جانب ابوالجیش خمارویه پسر احمد بن طولون فرمانروای مصر و شام و دیار مضر بود و امارت دربندهای شام و انطاکیه را داشت، برای مبادله در ایام ابوالجیش در سال ۲۷۲ متارکه صلح روی داد و در ذیقعده همان سال ابوالجیش در دمشق کشته شد و مبادله به روزگار جیش بن خمارویه پسر او صورت گرفت و شمار مسلمانان مبادله شده و در مدت ده روز، دو هزار و چهارصدو نود و پنج تن مرد و به قولی سه هزار مرد و زن بودند (مسعودی، ۱۳۴۹ش، ص۱۶۴).
مبادله هفتم، مبادله رستم و معروف است به مبادله خیانت در عصر خلافت مکتفی در ذیقعده سال ۲۹۲ در لامس انجام شد و پادشاه روم همچنان “الیون پسر “بسیل” بود. ناظر بر این مبادله رستم پسر بردوسی فرغانی امیر سرحدات شام بود و شمار مسلمانانی که در مدت چهار روز مبادله شد هزار و صدو پنجاه مرد و زن بود و سپس رومیان خیانت کردند و با بقیه اسیران برفتند (همان).
مبادله هشتم، مبادله رستم معروف به مبادله کامل بود، در خلافت مستکفی در شوال سال ۲۹۵ در لامس انجام شد پادشاه روم الیون پسر بسیل بود ناظر این مبادله رستم و ابن برد بود و شمار کسانی که از مسلمانان آزاد شدند دو هزار و هشتصد و چهل و دو مرد و زن بود (همان، ص۱۶۵).
مبادله نهم، مبادله مونس در عصر خلافت مقتدر در ربیع الاخر سال ۳۰۵ در شهر لامس انجام شد در عصر قسطنطنین پسر الیون ناظر بر مبادله مونس خادم با بشری خادم افشین امیر سرحدات شام و انطاکیه بوده است. شمار مسلمانان مبادله شده در مدت هشت روز سه هزار و سیصد و سی وشش نفر از مرد و زن بود (همان).
مبادله دهم، در رجب سال ۳۱۳ خلافت مقتدر در عرض ۱۹روز سه هزار و نهصد و هشت مرد و زن بودند پادشاه روم قسطنطنین و ناظر بر مبادله مفلح خادم بوالاسود المقتدری بود.
مبادله یازدهم در سال ۳۲۶ در عرض شانزده روز خلافت الراضی بالله بود و شمار مسلمانانی که آزاد شدند شش هزار و سیصد و چند مرد وزن بود (همان).
مبادله دوازدهم در خلافت المطیع بالله ماه ربیع الاول ۳۳۵ در عهد قسطنطنین ۲۴۸۲ مرد وزن مسلمان با اسرا روم مبادله شد، ناظر بر مبادله نصر الثملی، امیر سرحدات شام بود. مسعودی این را آخرین مبادله میداند که بین روم و اسلام واقع شد و مبادلاتی نیز در موارد دیگر وجود داشته است و طرفین گاهی به خاطر اهمیت اسیران با کثرت آنان امتیازاتی نیز به همدیگر میدارند (همان).
۲-۷- امتیازهاى اسلام در مورد اسیران

    1. نظام حقوقى اسلام، در باب اسیر داراى سبقت تاریخى است؛ بدین معنا که اسلام زمانى در مورد اسیران مراعات اصولى را به صورت قانون الزامى دانست که در نقاط دیگر دنیا، مقررات حقوقى و قانونى در این زمینه وجود نداشت.
    1. در حال حاضر نیز مقررات بین‌المللى از ضمانت اجرایى کافى برخوردار نیست، در حالى که در اسلام همهی توصیه‌هاى این نظام، از جانب مسلمانان، بهعنوان فریضهی الهى لازم‌المراعات مى‌باشد.
    1. اسلام دربارهی اسیران جنگى، جنبه‏هاى اخلاقى و انسانى را نادیده نگرفته است، اسیرى که تا چندى پیش دشمن سرسخت اسلام و مسلمین بوده و بهروى آنان شمشیر کشیده بود، اکنون بى‏چاره و بى‏پناه شده و تمام هستى خود را از دست داده است، باز هم هرچه باشد انسان است و بعد از آن همه رنج و مصیبت که دیده، قابل ترحم مى‏باشد. اسلام که در همهحال طرفدار بى‏پناهان و بیچارگان است، به مسلمانان دستور مى‏دهد که تا مى‏توانند با اسیران جنگى مدارا کنند (خبرنامهی همایش اسلام و حقوق بشر دوستانهی بین المللی، شماره اول، ۱۳۸۴، ص۴۲).
    1. در قانون اسلام کشتن اسیر به هیچ وجه جایز نیست و به این حکم قرآن صراحت دارد آنجا که مى‏فرماید: (بعد از آن که جنگ تمام شد) یا اسیران را آزاد کنید یا غرامت و فدیه بگیرید (محمد/ ۴).

برای نمونه میتوان به سیره و عمل اهل بیت(ع) در برخورد با اسرای جنگی اشاره نمود: حضرت محمد(ص)، در بعضى از جنگها به مصلحت مسلمین میدانستند که اسرا فدیه بدهند و آزاد گردند، چنانکه در جنگ بدر فدیه گرفتن را ترجیح دادند. آنان که ثروت و مال داشتند، با پرداخت فدیه آزاد گردیدند و چند تن از اسیران که خواندن و نوشتن مى‏دانستند، به دستور پیامبر(ص) به آموزش کودکان مسلمان پرداختند، قرار بر آن بود که هریک از آنان پس از آنکه ده تن از کودکان مسلمان را خواندن و نوشتن آموختند، بدون پرداخت فدیه آزاد گردند و این براى نخستینبار و آخرینبار در تاریخ بشر بود که به فرمان پیامبر(ص)، آموزش و دانش به جاى غنیمت جنگى پذیرفته گشت. در بعضى از جنگها هم اسیران جنگى را بدون قید و شرط آزاد مى‏ساخت چنانکه با اسیران قبیلهی (طى) این چنین رفتار کرد (الهامى، ۱۳۸۷، ص۴۲).
۲-۸- اسارت بغات، راهزنان و مرتدین
فقها بر عدم اسارت زنان و کودکان اهل بغی اتفاق نظر دارند و آنرا خاص مردان کردهاند. کشتن اسرای اهل بغی جایز نیست. اگر دارای نیرو و قدرت باشند، حبس شده تا غائله خاتمه یابد. شیعه امامیه قائل به تفاوت حالات اسرای بغات هستند، که اگر دارای فئه باشند؛ مجروحشان کشته می‌شود و کسانی که از آنان فرار کنند کشته یا اسیر میشوند و اگر دارای فئه نباشند، احکام مذکور بر آنان جاری نمیشود و حکمشان به امام محول میشود (ابن قدامه، ۱۴۱۰ق، ج۱۲، ص۲۵۲؛ زحیلی، ۱۴۱۲ق، ص۱۶۷).
حبس و زندانی اسرای آنان برای بهبود و اصلاحشان انجام میشود. کشتن اسرای حرابه جایز نیست، بلکه به امام تحویل داده میشوند برای امام دادن جواز امان به اسرای حرابه جایز نیست (ماوردی، ۱۴۱۶ق، ص۱۰۱).
اگر راهزنان دچار قتلی شده بودند، کشته میشوند. در واقع آنان ضامن خون و مال کسانی هستند که به آنان تعدی کردهاند. عفو اولیای مقتول تأثیری در قصاص کردن آنان ندارد. اگر این اسرا به مالی تعدی کرده باشند دست و پایشان بر عکس هم قطع میشود و اگر نه قتلی مرتکب شده باشند و نه مالی تعدی کرده باشند بر حسب رأی امام تعزیر میشوند و امام میتواند آنان را ببخشد. دلیل این احکام آیۀ ۳۳ سورۀ مائده است (سرخسی، ۱۴۲۱ق، ج۱۰، ص۹۶).
ارتداد به معنای رجوع و برگشت از دین اسلام میباشد. اگر جمعی مرتد شوند و در جایی دور از مسلمانان با هم جمع شوند و دارای قدرت و نیرو باشند، جنگیدن با آنان بعد از عرضۀ اسلام و عدم قبول کردن آن واجب میشود. کسانی که از آنان اسیر شود اگر توبه نکند، کشته میشود و نزد شافعیه، مالکیه و حنابله در اجرای این احکام بین مرد و زن تفاوتی نیست ولی حنیفه قائل به عدم کشتن زن هستند. باقی گذاشتن آنان با ارتدادشان و دادن فدیه یا دادن امان موقت یا موبد بر آنان جایز نیست و جز برگشت به اسلام راهی ندارند (ماوردی، ۱۴۱۶ق، ص۹۳).
شیخ طوسی در المبسوط چنین می فرمایند:
البته جنگ علیه آنان به دنبال اعلان و هشدار صورت می‌گیرد، درست همان طور که در مورد جنگ با دشمنان خارجی عمل می‌شود. این قتال و نبرد یک منازعه داخلی محسوب شده و قواعد منازعات مسلحانه داخلی بر آن حاکم خواهد بود.
با این همه، چهار تفاوت بین جنگ با این گونه مرتدین و جنگ با دشمنان خارجی وجود دارد:
۱- به هیچ وجه مذاکره صلح صورت نمی‌گیرد و با آنان در سرزمین خودشان صلح منعقد نمی‌شود، در حالی که با دشمنان خارجی می‌توان صلح منعقد کرد.
۲- با مرتدین بنا به ملاحظات مالی، به هیچ وجه مصالحه و سازش جایز نیست، در حالی که در این خصوص با دشمنان خارجی منعی وجود ندارد.
۳- مرتدین را نمی‌توان به بردگی گرفت و زنان آنان را اسیر کرد؛البته در این مورد بین فقیهان اختلاف نظر وجود دارد.

    1. اموال مرتدین جزء غنائم محسوب نمی‌شود، حال آن که رزمندگان فاتح می‌توانند از دشمنان خارجی غنیمت بگیرند (شیخ طوسی، ۱۳۸۸، ص۲۵۸).

۲-۹- اسیر مسلمان در دارالحرب
از دیگر تبعات جنگ بین مسلمانان و کفار به اسارت درآمدن تعدادی از مسلمانان به وسیله کفار است. اسیر مسلمان موظف است صادقانه و خالصانه حیثیت و شرافت و پیمان خویش را حفظ کند، اما اگر قولی نداده باشد، در صورت تمایل و توانایی آزاد است که فرار نماید با به اسیر کنندگانش صدمه زند. از نظر اسلام این گروه از مسلمانان که به اسارت کفار درآمده‌اند افراد آزادی بود، و چون دارالحرب مستضعف محسوب می‌شوند باید به هر طریق از آنجا خارج شده و به دار الاسلام بیایند هر چند که مشرکین آنها را آزاد نمایند (حجازی، ۱۳۸۷، ص۱۸۲).
شیخ طوسی در این باره چنین می‌گوید: اگر کفار مسلمانان را آزاد نمایند بدین شرط که از دارالحرب خارج نشوند این شرط باطل بوده، و آنها باید خارج شوند، و حتی اگر مشرکین برای خود از آنها امانی نگرفته باشند باید به غارت و سرقت اموال مشرکین پرداخته و در صورتی که بتوانند و تا آنجا که توان دارند زن و بچه‌های کفار را اسیر نمایند و به دارالاسلام بگریزند (طوسی، ۱۳۸۸، ج۲، ص۲۴). شیخ همچنین بیان می‌دارد: همچنین اگر مشرکین اسیر مسلمانی را بنده خود کردند او باید تا حد توان اموال مشرکین را مورد غارت و سرقت قراردهد و به دارالاسلام بگریزد چون مشرکین از او امان نگرفته‌اند (همان، ص۲۵).
وی در ادامه بیان می‌دارد: اگر مشرکین مسلمانی را آزاد نمایند بنابراین شرط که از او در امان باشند این شرط صحیح است و مشرکین از او در امن خواهند بود اما او باید از دارالحرب خارج شود و اگر مشرکین خواستند مانع از عزیمت او شوند او می‌تواند خطر آنها را از خود دفع نماید و اگر در این میان افرادی از مشرکین کشته شوند او مسؤولیتی ندارد چون آنها با این تعقیبل و جلوگیری از خروج وی امان خود را نقض کرده‌اند و اگر او را به این شرط آزاد نمایند که در دارالحرب اقامت کند و او را وادار به خوردن قسم برای پایبندی به این شرط نکردند. اقامت وی در دارالحرب بوده و او ملزم به آن شرط نمی‌باشد. همچنین اگر او را برای اقامت در دارالحرب وادار به خوردن قسم نمایند و او در خوردن این قسم مکره باشد به خاطر اکراه او قسم منعقد نمی‌شود و اگر در خوردن قسم مکره نباشد باز هم خروج او از دارالحرب اولی، بلکه واجب است و کفار‌ه‌ای نیز بر او به خاطر شکستن قسم واجب نمی‌شود (همان، ص۲۴).
شیخ طوسی همچنین بیان می‌دارد: هر گاه مشرکین، اسیر مسلمان را به این شرط آزاد کنند که مالی را از دارالاسلام برای آنها بیاورد و یا این که خود به دارالحرب بازگردد، وفای بر این شرط بر او لازم نیست (همان).
وی در ادامه بیان می‌دارد که: و اگر او را به شرط فدیه آزاد نمایند چه او در پذیرش این شرط مکره باشد و چه مکره نباشد وفای به این شرط بر او لازم نیست. همچنین امام نیز جایز نیست که برای آزادی ارای مسلمان به جز در صورت ضرورت فدیه بپردازد، چون چنین عقدی فاسد است و اصولاً مسلمانان آزادند و با پول نمی‌توان آنها را خرید و هر گاه مالی به عنوان فدیه برای آزادی آنها به مشرکین پرداخت شود در صورت پیروزی مسلمانان بر مشرکین این مال جزو غنیمت محسوب نشده و به بیت‌المال باز گردانده می‌شود. شیخ این مطلب را چنین بیان می‌دارد (همان، ص۲۵).
وی در جای دیگری چنین می‌فرماید: « وصایا و عهود اسرا هنگامی که آنها به قلم رو اسلامی می‌رسیدند نسبت به اموال اسیر مسلمان متوفی که در منطقه تحت صلاحیت مسلمانان قرار داشت معتبر بوده است» (همان).
در نتیجه از نظر اسلام سپاهیانی که در چنگال دشمن اسیر می‌گردند وظایفی بر عهده دارند که عبارتند از :
اقدام به هرگونه عملی که موجب خسارت به دشمن می‌گردد و یا موجبات آزادی آنان را فراهم می‌کند بکنند مگر این که جانشان در خطر باشد.
از دادن اطلاعات به دشمن خوداری نمایند.
ازشرکت در جنگ علیه اسلام خوداری نمایند. دلیل این دو بند آن است که در اسلام اکراه در قتل دیگران مجازات وبشودگی نیست بلکه مکره و مکرهَ هر دو تا حدود متفاوتی مسؤولند.
از ارتداد خوداری کنند مگر به اجبار و اکراه آن هم در ظاهر و باید تقیه نمایند.
خوداری از تمکین زن اسیر مسلمان بر افراد دشمن مگر این که با خطر مرگ مواجه باشد (حجازی، ۱۳۸۸،‌ ص۱۹۴).
همچنین حکومت اسلامی موظف است که وسایل آزادی اسیران مسلمین را فراهم آورد و گفته شده ‌‌شده است،« در مورد افراد مسلمان وظیفه حکومت اسلامی است که با دادن پول از بیت‌المال به دنبال رهایی آنها باشد. قرآن کریم صریحاً مقرر کرده ایت که سهمی از درآمد دولت باید به آزادی اسرا تخصیص داده شود، که این دستور کمک به اسرا و بردگان جهت به دست اوردن آزادیشان تفسیر شده است» (همان).
تاریخ اسلام مؤید این مطلب است که هر جا امکان تبادل اسرا پیش می‌آمد پیامبر چنین می‌کردند و در این باره است که « عمر تأکید نموده است که باید حداکثر کوشش در استخلاص اسرای مسلمان به وسیله پرداخت غرامت نقدی که از غنایم به دست آمده، یا از موجودی بیت‌المال به عمل آید» (کلینی، ۱۴۰۱، ج۲، ص۶۲۶).
و در همین رابطه خلیفه دوم عمر فرمان داد: « هر اسیر مسلمان در دست غیر مسلمان باید از طریق بیت-المال آزاد شود» (محقق داماد، ۱۳۸۰، ص۱۴۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم